همه ما در ذهن خود رویاهایی داریم که پیوسته در انتظاریم تا روزی به واقعیت تبدیل شوند. انگار همیشه منتظر اتفاق خاصی هستیم ولی کمتر پیش میآید خودمان دست به کار شویم!
اما باید بدانیم زندگی در مسیر رویا، یعنی قرارگرفتن در مسیر انتخابها. شما هرکسی باشید و هر شغلی که داشته باشید، اگر در حاشیه قرار بگیرید و منفعل باشید، نمیتوانید انتظار وقوع رخدادهایی عالی را داشته باشید؛ بنابراین فراموش نکنید شما در بازیای شرکت دارید که مربی آن خودتان هستید. پس داخل بازی شوید و اجزا را با هم هماهنگ کنید. منتظر چه چیزی هستید؟! آیا منتظر تایید بیرونی هستید؟ منتظرید کسی دعوتتان کند؟
توجه داشته باشید که اکنون یک دعوتکننده دارید؛ قلب خودتان. تنها کاری که باید انجام دهید این است که به ندای قلبتان گوش فرادهید و به خواستهها و آرزوهایتان برسید.
قبل از آن باید بدانید اصولا هیچ عاملی نمیتواند شما را در حرکت به سوی خواسته قلبیتان متوقف کند؛ البته همنشینی با اشخاص منفی، زیادهروی در فعالیتهای بیهوده، تکرار اشتباهات گذشته، ناامیدی و... ممکن است مانع حرکتتان شوند و تمرکزتان را برهم بزنند اما بازهم خود شما توانایی آن را دارید که تصمیم بگیرید میخواهید به این فعالیتها اجازه دهید یا نه که وقتتان را تلف کنند و مانع حرکت و پیشرفتتان شوند. شما در مورد برگزیدن شیوه زندگیتان حق انتخاب دارید، بنابراین اگر بعضی عوامل انگیزه مثبت شما را از بین میبرند، تسلیم آنها نشوید.
تصمیم بگیرید هیچچیز نتواند زندگیتان را کنترل کند جز خودتان. گاهی، وقتی شروع به تغییر روش گذشته و اقدامی جدید میکنیم با مقاومتهای مختلف روبهرو میشویم زیرا گمان میکنیم این عوامل بیرونی هستند که بر ما تاثیر میگذارند. هیچچیز شما را تعریف نمیکند جز خود قابل اعتمادتان. در واقع این شما هستید که شخصیتتان را تعیین میکنید. هرچه زودتر از شر چیزهایی که موجب ضعفتان میشوند خلاص شوید، زودتر میتوانید به رویاهایتان برسید. پس قبل از هرچیز، گذشته و عقاید بازدارنده وابسته به آن را رها کنید. قبل از هرچیز بایدبدانید هدفتان چیست؟ مطمئن باشید که هیچکس جز خودتان نمیتواند به این پرسش پاسخ دهد.
برای یافتن پاسخ به اطرافیانتان نگاه نکنید، زیرا پاسخ از درون وجود خود شما برمیآید.اگر بتوانید آنچه میخواهید تصور کنید، میتوانید به آن دست پیدا کنید، بنابراین برای خود تعیین کنید که چه کسی و چطور خواهید بود. باید به خودتان اعتماد کنید؛ یعنی اعتماد باید در وجودتان نهادینه شود. اگر خود شما به خودتان اعتماد ندارید، چطور انتظار دارید دیگران به شما اعتماد داشته باشند؟
معمولا بیشترین چیزی که در مرکز زندگی قرار میگیرد، شغل و کاری است که دنبال میکنیم.
آیا از شغل خود راضی هستید یا فقط به این دلیل که دیگران آن را تایید میکنند، به آن ادامه میدهید؟ آنچه بیشترین اهمیت را دارد، احساس درونیتان است، نه مقام و مرتبهای که دارید. آنچه در درون خود احساس میکنید، شیوه حرکت شما را در مسیر زندگی مشخص میکند. مهمترین عامل در مورد کار، تعهد شما به خواسته قلبیتان است. اگر خواستار تعهد هستید ولی نمیدانید و مطمئن نیستید که میخواهید چه کاری را انجام دهید، به چیزهایی که به آنها علاقه دارید و شما را به هیجان میآورند، فکر کنید. درباره چیزهایی فکر کنید که موجب میشوند به بهترین نحو عمل کنید و تمام تلاشتان را به کار ببندید.
به نظر شما بهترین کار چیست؟ آیا تا به حال چنین سوالاتی از خودتان کردهاید؟
یکی از مشکلاتی که اغلب مردم برای رسیدن به رویاهایشان با آن روبهرو میشوند این است که نمیخواهند به خواستههایشان توجه کنند و به ندای درونشان توجه داشته باشند.
آنان از فرصتی که به دست میآورند استفاده نمیکنند. معمولا وقتی نسبت به انجام کاری تمایل پیدا میکنند، فورا میترسند و به سرعت تسلیم میشوند. هرگز به ترس و تردید اجازه ندهید بر شما غلبه کنند.
به یاد بیاورید این نوع تفکر بر مبنای ترس است و در روش تفکر جدیدتان هیچ نقشی ندارند. ندای درونیتان را تشخیص دهید و با اطمینان به آن عمل کنید. هنگامی که به انتخابهای قلبی خودتان عمل میکنید، عاشق کارتان میشوید و وظیفه و عمل تبدیل به رویاهایتان میشوند.
آیا شغلتان را دوست ندارید؟ آن را تغییر دهید. آیا جایگاهتان را در زندگی دوست ندارید؟ تغییرش دهید. از درون به خود جرات دهید و این کار را بکنید. اکنون زمان آن فرا رسیده که تصور کردن و رویاپردازی را متوقف کنید و شروع کنید به تجربه کردن زندگی با آنها.
هشیار باشید!
همه ما میدانیم که رسیدن به اهدافمان چندان آسان هم نیست. در واقع زندگی مشکل است! بله زندگی میتواند پر از مشکلات و فراز و فرودها باشد؛ اما همین زندگی سخت، سرشار از فرصت هم هست. رمز تشخیص فرصتها این است که مطمئن شوید هشیارانه تصمیم میگیرید و انتخاب میکنید. افراد زیادی در جهان در روال عادی زندگی روزمره و آنچه اجتماع و اطرافیان برایشان در نظر گرفتهاند، زندانی شدهاند. اما شما نباید چنین باشید. شما باید هنگامی که در حال تجربه و حرکت به سوی اهدافتان هستید، بیدار، آگاه و هشیار باشید. زندگی هرکس آنقدر برایش مهم هست که بخواهد خودش نقشی فعال و موثر در آن داشته باشد. سعی کنید از دایره محدود عادتهای گذشته رها شوید. همیشه در جستوجوی راههای جدید برای آموختن باشید و پویایی و جستوجوگری را تجربه کنید.
با خود فکر کنید. آیا دائم در حال یادگیری هستید؟ آیا مطالعه میکنید؟ آیا فعالیتی دارید که به انجامش علاقهمند باشید؟ یا کارتان تنها تماشای برنامههای تلویزیونی است؟!
تشخیص آنچه هر فردی را بهسوی موفقیت سوق میدهد، مشکل است. برای بعضی پول عامل اصلی است. اما اگر پول در مرکز خواستههایتان باشد، مشکلاتی در انتظارتان خواهد بود زیرا با پول فقط میتوانید چیزهایی را که میخواهید بخرید، اما پول همیشگی نیست؛ یک روز هست و روزی دیگر نه! بنابراین بهتر است انگیزهای بهتر و مطمئنتر در وجودمان باشد؛ انگیزههایی مانند عشق، محبت، سپاسگزاری و... که قابل مقایسه با پول نباشند. فراموش نکنید که پول تنها محصول رویاهاست نه خود آنها.
یکی از دلایل اصلی ضعف ما در ادامه مسیر، نداشتن ثبات در پیگیری تصمیمات و همچنین تغییر دائمی علایق و سلایق ماست. بنابراین داشتن صبر و حوصله و امیدواری بسیار مهم است. به کارگیری سطح بالاتری از هشیاری برای همه افراد سودمند است؛ به ویژه اگر موجب شود به سطوح قلبی زندگی روزانه نگاهی بیندازیم و عقاید اشتباهی را که اکنون به غلط بودن آنها پی بردهایم رها سازیم. چنین افکاری هیچ نقشی در موفقیت و رساندن انسان به سطح بالاتری از آگاهی ندارند و به فردیت شما لطمه میزنند.
اکنون که تصمیم گرفتهاید بهگونهای دیگر زندگی کنید؛ میتوانید به خودتان افتخار کنید. شما آنقدر شجاع هستید که بتوانید در مسیر جدیدی گام بردارید. اما برای رسیدن به موفقیت تنها به فکر کسب اعتبار بیرونی نباشید. متاسفانه اغلب اوقات بیش از آنکه برای خودمان ارزش قائل شویم، به دنبال کسب تایید و اعتبار بیرونی هستیم.
وقتی برای کسب پذیرش و تایید از طرف دیگران نگران هستید، قدر و ارزش خودتان را نادیده میگیرید. محترم دانستن خود مهمترین گام در دنبال کردن خواستههاست. شما تا چهحد به قضاوت و عقیده دیگران راجع به خودتان اهمیت میدهید؟ اگر برای خودتان احترام قائل نباشید دیر یا زود با مشکل روبهرو میشوید. موفقیت بدون احساس افتخار بیارزش است. حتی اگر از نظر مالی موفق باشید ولی برای خودتان ارزش قائل نشوید، داشتن پول هم بیفایده است. برای برخورداری از احساس ارزش و افتخار نیازی به ابزار مادی نیست، تنها کافی است خودتان را همان گونه که هستید بپذیرید زیرا همه چیز از خود شما شروع میشود.
به افرادی که بدون چشمداشت مالی به نیازمندان کمک میکنند، نگاه کنید. اتومبیلی که سوار میشوند یا خانهای که دارند، چقدر در احساس موفقیتشان تاثیر دارد؟ ممکن است اتومبیل مدل پایین سوار شوند یا در جای مطلوبی زندگی نکنند، اما احساسی بهتر و رضایتی به مراتب بیشتر دارند.
اکنون میتوانید شروع کنید؛ اهدافتان را مشخص سازید و آنها را بنویسید. رویاهای بزرگ داشته باشید؛ شما سزاوار آن هستید؛ به خودتان اطمینان کنید! چند هدف مهمتان را براساس تقدم زمانی(هفتگی، ماهانه، یکساله و چندینساله) در نظر بگیرید. پس از تعیین هریک از اهداف، ابتدا آنها را به بخشهای قابل عمل تقسیم کنید. بهتر است قبل از حرکت، فهرستی از امکانات و کارهایی را که باید انجام دهید، مشخص کنید. به عنوان مثال اگر میخواهید به مسافرت بروید، بلیت تهیه کنید، مقصد و محل اقامتتان را مشخص سازید و سپس حرکت کنید. با تقسیمبندی اهداف نهایی به گامهای عملی، میتوانید دست به کار شوید و به جلو گام بردارید. به خودتان اطمینان کنید وقتی جزئیات راه (تصمیم کنونی) را برای خودتان مشخص کردید، با شور و اشتیاق به دنبال آن میروید و دیگر هراسی نخواهید داشت زیرا ترس معمولا زمانی پیش میآید که آگاهیمان کم است و از نتیجه عمل خود مطمئن نیستیم.
در راه حرکت به سوی هدف
همواره به آگاه بودن از جریان مسیر اهمیت بدهید. در لحظه حال زندگی کنید و از نگرانی در مورد مسائل مالی بپرهیزید. کاری را انجام دهید که موجب تقویت شور و شوق و هیجان درونیتان شود و خودتان را همانگونه که هستید بپذیرید. عامل مهم دیگر در سفر به سوی اهداف، این است که خود را از گذشته رها سازیم. اغلب ما یاد گرفتهایم در گذشته زندگی کنیم، اما ماندن در گذشته ما را از پرداختن به لحظه حال و گام برداشتن به سوی آینده بازمیدارد. گذشته چیزی به شما نمیدهد. البته میتوانید از تجارب آن دوران استفاده کنید اما هرگز آنها را تکرار نکنید. اغلب ما دوست داریم از گذشته دردناک خود یاد کنیم؛ اینکه گذشته آنقدر بد بوده که نمیتوانیم فراموشش کنیم.
اما بدانید این نوع برداشتهای بد و نادرست موجب جلب توجه شما به جهتی اشتباه میشوند و در نتیجه احساس محدودیت و قربانی شدن میکنید و انگیزهتان را برای رسیدن به هدف از دست میدهید. اما هنگامی که بدانیم ما قادریم شبکه ایمنی- سالمی را در برابر ترسها و نگرانیهای خود داشته باشیم، احساس آرامش میکنیم. فراموش نکنید مهم نیست در گذشته چه اتفاقی افتاده، مهم این است که ما اکنون تصمیم گرفتهایم گذشته صدمهای به ما نزند. اگر واقعا نمیخواهید، مجبور نیستید دوباره کارهای گذشته را انجام دهید؛ آنچه رخ داده اکنون تمام شده است. اگر نیاز دارید درباره گذشته صحبت کنید، احساستان را بنویسید. شما باید بتوانید گذشته را رها کنید و به جلو پیش بروید. اما صادقانه به خود پاسخ دهید، آیا واقعا تصمیم گرفتهاید راه تازهای را در پیش بگیرید و باتوجه به ندای درونی خود، راهتان را انتخاب کنید؟ به یاد داشته باشید که با پاسخ به پرسشهای قلبیتان چیزی را از دست نمیدهید بلکه این پاسخها شما را به رویاهایتان میرسانند.