محاسن:
اهداف کاملاً مشخص (جزیی) به معلمان و مربیان و فراگیران امکان می دهد که تصویر روشن و مشخصی از آنچه که واقعاً از فراگیران انتظار می رود که در پایان یک بخش یادگیری یا واحد یادگیری بتوانند انجام دهند داشته باشند. همچنین اهداف دقیق و آشکار از وابستگی بیش از حد فراگیران به معلمان و مربیان خاص و از تعابیر شخصی برنامه های درسی جلوگیری می کنند چنانچه اهداف دقیقاً در دسترس فراگیران قرار گیرد هیچ دلیل وجود ندارد که آنها برای پی بردن به اهداف واقعی و آنچه انتظار می رود تا یاد بگیرند از اوراق امتحانی قبلی استفاده کنند.
وقتی اهداف به وضوح تنظیم و در اختیار فراگیران قرار گیرد امتیازات زیادی می توانند داشته باشند.
-معلمان و فراگیران می دانند که از اهداف به عنوان ابزارهای برنامه ریزی و طراحی در سازمان تدریس و طرح های آموزشی شان، استفاده کنند.
-چنانچه اهداف بر اساس اهمیت نسبی شان طبقه بندی شوند و فراگیران کمک می کنند تا به اولویت های برنامه مطالعه یا برنامه آموزی پی ببرند.
فراگیران از این طریق می توانند اهداف خاصی را که برای آنها ایجاد مشکل می کنند معین سازند و از معلمان، مربیان یا از دیگر فراگیران یا منابع یادگیری کمک بگیرند.
معایب:
استفادۀ بیش از حد از رویکرد هدف مدار در تعلیم و تربیت چندین خطر را می تواند به دنبال داشته باشد که در زیر به چند مورد از آنها اشاره می کنیم:
1-اهداف ویژه ممکن است بیش از آنچه سزاوار و مستحق باشد ارزش و مقام پیدا کنند.
2-تدریس و یادگیری ممکن است بیش از حد تجویز شده و از پیش تعیین شده باشد.
3-بازده های یادگیری پیچیده را اغلب به سختی می توان بر حسب اهداف بیان کرد، در صورتی که بازده های یادگیری های ساده را به آسانی می توان در قالب اهداف نوشت، که سبب می شود تا مجموعه ای از اهدافی را تنظیم کنیم که تنها شامل بازده های یادگیری ساده باشد و بازده های یادگیری پیچیده خیلی مهم از قلم بیفتد.
-مجموعه اهداف ازپیش تعیین شده دوره آموزشی ممکن است مانع رشد برنامه های درسی و تربیتی شود و اجازه ندهند که فعالیت ها و برنامه ها از چهارچوب تعیین شده خارج شوند.
تدوین و بیان اهداف مشکل و وقت گیر است.
-همیشه این خطر وجود دارد که اهداف تعیین شده به معلمان تعلق داشته باشد و اهداف مربوط به فراگیران کم ارزش تلقی شود.