گاهی هیچ چیز برای ما سخت تر از رویارویی با خود نیست، ما اکثر اوقات مشکلمان را انکار می کنیم اما اگر این نشانه ها را دیدید باید بدانید که شرایط اورژانسی است !
آیا دچار تخریب روحی هستید و خودتان هم از آن خبر ندارید؟ الیزابت گیلبرت، نویسنده کتاب "بخور، دعا کن و عشق بورز" به بررسی علائم این مشکل میپردازد.
1. بیحوصله هستید
به نظر من بیحوصلگی از اولین و آرامترین نشانههای دلتنگی معنویست. منظور خسته شدن از مسیر مذهبی خود نیست، بلکه داشتن این احساس در همه موارد است- خسته از خود، انسانها، کار و زندگی. برخی افراد این بیحوصلگی را طبیعی میدانند، اما به نظر من ناشی از قطع ارتباط شما با تمام شگفتیهاییست که در اطرافتان در هر لحظه درحال وقوع هستند.
بیایید صادق باشیم، این دنیا هرچه که باشد، خسته کننده نیست. این دنیا زیبا، خشن، عجیب، خطرناک، شگفتانگیز و پر رمز و راز است. این دنیا پر از موجودات زنده مختلف و شگفتانگیز مثل انسان (خلاقترین، عجیبترین و غیرقابل پیشبینیترین گونه حیاتی) است. اگر تمام اینها شما را خسته میکند، پس روحتان پشت فرمان خوابش برده! حس کنجکاوی خود را بیدار کنید تا روحتان دوباره فرصت بیدار شدن را داشته باشد.
2. میترسید
از همه چیز و همهکس میترسید. ترس نقطه عکس ایمان است و اگر میترسید یعنی ایمانتان شما را ترک کرده است. ترس قاتل نوآوری، خلاقیت، امید، خطر کردن و لذت است. ترس همیشه خستهکنندهترین و روحفرساترین انتخابها را انجام میدهد؛ زیرا ترس تنها یک کلمه را به زبان میآورد: دست نگهدار! وقتی به صدای ترستان گوش کنید، تنها نتیجهای که میگیرید این است که فلج میمانید.
ترس، ترس میآورد، از این رو هر روز سردتر و سردتر میشوید. اما روح شما نمیخواهد که دست نگهدارد. روح شما در سیارهای در گردش، در دنیایی درحال تکامل و در جهانی درحال گسترش به دنیا آمد. روح شما تماما به معنای حرکت است. روح شما میخواهد برود، موضوعات جدید را آزمایش کند، بپرد، بلندپروازی کند، به دریا بزند، بسازد، سقوط کند و دوباره تلاش کند. بنشینید و با ترس خود در آرامش صحبت کنید. با احترام به او بگویید که دیگر نمیتواند برایتان تصمیم بگیرد. در ازای آن بگذارید تا کنجکاوی و خلاقیت شما برایتان تصمیم بگیرد. آن وقت تماشا کنید وقتی روحتان از چنگال ترس رها شود، چقدر رشد کرده و چطور زندگی شما را دگرگون میکند.
3. خشمگین هستید
در حقیقت خشم خوب است. حداقل خشم (برعکس بیحوصلگی و ترس) آتشی درون خود دارد. خشم میلی زنده است. پیشینیان میگفتند که 3 نوع عبادت وجود دارد: عبادت با قدردانی، عبادت با تضرع و عبادت با خشم. به عبارت دیگر شما اجازه دارید تا خشم خود را با خدا درمیان بگذارید. اجازه دارید تا بگویید: "من از تو به خاطر اتفاقی که اجازه دادی پیش بیاید، خشمگینم". خود را خالی کنید (خدا میتواند این را تحمل کند). اما قول بدهید که تا ابد با این خشم زندگی نمیکنید، زیرا در این صورت روحتان را با آتش خود نابود خواهد کرد.
از دنیا سوالات بهتری بپرسید؛ به جای اینکه بگویید: "چرا من آنقدر بدبختم؟" ، بپرسید: "چطور میتوانم از این مشکلات به عنوان موهبت استفاده کنم؟ چطور میتوانم از این حالت رشد کنم؟ زندگی میخواهد چه چیزی به من بیاموزد؟ روح من میخواهد تا باقی این سفر چگونه باشد؟ چگونه باید به تعالی برسم؟" با پرسیدن این سوالات، میتوانید آتش خشم خود را به آتشی دیگر تبدیل کنید. آتشی برای گسترش، بزرگی، شرافت و برکت! به من اعتماد کنید، روحتان این سوالات را بیشتر از خشم دوست خواهد داشت.