Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
شنبه 17 آذر 1403 - 08:35

می‌خواهم مجرد بمانم

می‌خواهم مجرد بمانم

برای بعضی از دختران امروزی پیشرفت و استقلال چیزی است که با ازدواج جمع نمی شود. آنها می خواهند همه قله های موفقیت را فتح کنند، لذت دنیای تجرد را ببرند، به اندازه کافی مستقل و محکم و توانمند شوند و بعد از تمام این مشغله ها جایی هم برای ازدواج و زندگی مشترک باز کنند. اتفاقی که گاهی آنها را از دوران طلایی ازدواج به دوران تجرد قطعی می رساند.


چرا ازدواج کنیم؟
همه به این موضوع واقفیم که ازدواج فرد را به آرامش می‌رساند و نیازهای روحی انسان را برطرف می‌کند. از این گذشته، یکی از نیازهای زیستی و غریزی انسان، نیاز جنسی است. خیلی واضح و روشن است که برطرف نشدن هر نیازی پیامدی ناخوشایند خواهد داشت و نیاز جنسی نیز مانند اسب سرکشی است که اگر کنترل نشود فرد و جامعه را به انحطاط می‌کشاند. وجود انحراف و فساد اجتماعی از طرف افراد فاسد از آغاز آفرینش انسان بوده و هست؛ مهم این است که بتوانیم آن را کنترل کرده و به حداقل برسانیم.

از نظر علمای اخلاق، انحرافات اخلاقی در انسان ناشی از وجود سه قوه است:
1) قوّه شهویه، 2) قوّه غضبیه، 3) قوّه وهمیه. زمانی فساد و فحشا در جامعه زیاد خواهد شد که در توجه به این سه قوّه افراط و تفریط شود.

1. قوه شهویه در جهت بقای نسل و لذت گام برمیدارد و نقطه ی مقابل آن افراط در لذت خواهی و غرق شدن در فحشاست. بهترین راه کنترل این نیرو «ازدواج» است.

2. قوه غضبیه انسان را به ظلم و تجاوز وامیدارد و اگر کنترل گردد وسیله مناسبی برای دفاع و مبارزه در برابر بیگانه است.

3. قوه وهمیه تکبر و خودخواهی را در انسان زنده می‌کند ولی اگر تعدیل شود مشکلی فرد را تهدید نخواهد کرد.

پیامبر (ص) می‌فرمایند: ای گروه جوانان! هر یک از شما که می‌تواند ازدواج کند، اقدام نماید؛ زیرا ازدواج موجب می‌گردد تا چشم و دامن انسان از گناه باز داشته شود و عفّت انسان حفظ گردد.

وقتی برای همه چیز دیر می شود
ازدواج در جامعه ایرانی سن طلایی دارد. هم برای پسران و هم برای دختران. این سن برای دختران از 18سالگی شروع می شود و تا اواسط دهه دوم زندگی ادامه دارد. بعد از آن، گزینه های ازدواجی یک دختر کمتر و کمتر می شود تا جایی که به سن «تجرد قطعی» می رسد. سنی که در ایران 40 سال برآورد می شود اما در واقع یک مفهوم ذهنی است. به معنی سنی که فرد در ذهن خود فکر ازدواج را برای همیشه خط بزند. تجرد به هر دلیلی که رخ دهد، اثرات و آسیب‌های روحی و روانی را با خود خواهد داشت. خاصه در میان دختران که چه از لحاظ ذاتی و فطری و چه از نظر اجتماعی، موقعیت آسیب پذیر تری دارند. چه به شکل خودخواسته اتفاق بیفتد و چه ناخواسته و به دلیل مسائل اقتصادی، جسمی و...

عواقب تجرد قطعی
افسردگی: افسردگی خیلی آرام و زیر پوستی به شما هجوم می آورد و حالاتی همچون بی‌حالی و وارفتگی، بی تفاوتی نسبت به لذت‌ها و رغبت‌ها، کاهش توانایی در تمرکز و تصمیم‌گیری و تفکر، که همگی نشان از افسردگی ا‌ست به زندگی شما می دهد. در غالب پژوهش‌های علمی مشخص شده است که گرایش به پدیده افسردگی در دختران مجرد بیشتر است تا زنان متاهل. همچنین دیده شده است که تاخیر در ازدواج سبب می‌شود که افراد تمایلات طبیعی خود را به تدریج نادیده بگیرند و دچار افسردگی و انزوا شوند و اگر ازدواج با معیارهای صحیح و از روی علاقه صورت گیرد، می‌تواند از بروز افسردگی جلوگیری کند. در واقع افرادی که ازدواج کرده‌اند با خطر بسیار کمتری، برای ابتلا به بیماری های روانی به‌خصوص افسردگی رو به رو هستند.


وسواس زیاد در انتخاب: بالا رفتن سن ازدواج یا فرد را به سمت «تجرد قطعی» سوق می‌دهد و یا وی را درگیر وسواس در انتخاب می‌کند که آن‌هم نتیجه‌ای جز تجرد دائم در پی نخواهد داشت. اتفاقی که در میان دختران رخ می‌دهد و زیاد از زبان آن‌ها می‌شنویم این است که: «حالا که سن و سال من بالا رفته، باید انتخابی داشته باشم که دیگران نگویند بعد از این همه صبر کردن، چرا چنین فردی را انتخاب کردی؟!» این نکته باعث یک ایده‌ال‌گرایی افراطی می‌شود که معمولا فرد کمتر کسی را واجد شرایط برای همسر گزینی خواهد یافت.

افزایش نگرانی و احساس ناراحتی: وقتی که دختران به سن ازدواج می‌رسند، دائم از آن ها سوال می‌شود که چرا ازدواج نمی‌کنند؛ و این برای دختران بسیار ناراحت کننده است و موجبات رنجش و نگرانی از آینده را برای آنان فراهم می‌آورد.

بلاتکلیفی: عده‌ای، خصوصا آنها که به شکل اجباری در ورطه‌تجرد افتاده‌اند، که البته در این مورد تعداد دختران بیش از پسران است، خود را بلاتکلیف می‌بینند، نمی‌توانند هدف درستی را برای خود برگزینند و راه روشنی را پیدا کنند، همه چیز را به ازدواج و بعد از آن موکول می‌کنند. با این تفکر که همیشه نمی‌شود خانه‌پدری زندگی کرد، نمی‌توانند برای آینده‌خود برنامه‌روشنی پیش‌بینی کنند.

احتمال افزایش انحرافات: وقتی سن فرزندان مجرد خانواده بالاتر می‌رود احتمال بروز انحرافات توسط آنها بیشتر می‌شود. البته این سخن بدان معنا نیست که هر فرد مجرد یا مسن، در گروه منحرفین قرار داد. ولی منظور آن است که افراد منحرف در بین انسان‌های مجرد در مقایسه با افراد متأهل بیشتر است. نیاز جسمی و عاطفی، چیزی ا‌ست که نمی‌توان به سادگی از آن چشم پوشید و جز در زندگی زناشویی بدلی را برای آن فراهم آورد. کما این‌که تنها یک راه درست و اساسی برای این مسائل وجود دارد و آن ازدواج است.

احساس سربار بودن: این حس به ویژه در میان دختران، دیده می‌شود. دختران، خاصه در فرهنگ ایرانی امکان زندگی تنها و مستقل را ندارند، در عین حال زمانی که سن ایشان از حد ازدواج بالاتر می‌رود، این احساس به سراغشان می‌آید و با هر صحبتی دچار رنجش و ناراحتی می‌شوند.

کم حوصلگی، عدم انعطاف و وجود پرخاشگری ـکه طبق فرضیه‌«ناکامی ـ پرخاشگری» جان دالر، که پرخاشگری را ناشی از ناکامی‌ها می‌داندـ از مشکلاتی ا‌ست که ازدواج در سنین بالا و «تجرد قطعی» با خود به همراه خواهد داشت. همچنین کارشناسان معتقدند که در شرایط پیشرفته‌تر ممکن است زنان و دختران جوان که غالبا دیر ازدواج می‌کنند، به سمت خودنمایی (بد حجابی)، رفتارهای پرخطر جنسی و حتی خودکشی روند. مشکلات اجتماعی که گریبانگیر دختران می‌شود هم جای تامل دارد، مشکلاتی اعم از نگاه اجتماع و عرف به‌خصوص در جامعه‌دین‌مندار و سنتی ایرانی، مشکلات اقتصادی و …

ارسال نظر