آيا تا به حال برايتان پيش آمده کودکي را از سر محبت بيش از اندازه، برخلاف ميل او ببوسيد يا در آغوش بکشيد؟ متاسفانه يکي از عادتهاي ناسالم ما ايرانيها اين است که نميدانيم چطور و چقدر احساسات خود را به ديگران، مخصوصا بچهها، بروز بدهيم و خيليهايمان هم مديريت و کنترلي بر احساسات و هيجانهاي خود نداريم. اين ضعف مديريت و کنترل، ميتواند براي کودک، بسيار بيشتر از ما بزرگترها آزاردهنده باشد. به همين دليل در «فرزندپروري» اين شماره، پاي صحبتهاي دکتر اميري، فوقتخصص روانپزشکي کودک و نوجوان نشستيم تا بيشتر با عواقب اين رفتار آشنا شويم.
توصيهها و هشدارهاي دکتر اميري به بزرگترهايي که کودکان را زياد ميبوسند
اصلا چرا بعضي از ما بزرگترها به خودمان اجازه ميدهيم احساسات خود را بدون توجه به خواست بچهها، نسبت به آنها بروز بدهيم؟
متاسفانه اين رفتار نادرست، ناشي از پايين بودن سواد عاطفي افراد است.
منظورتان از سواد عاطفي چيست؟
سواد عاطفي يعني اينکه بتوانيم احساسات خود و طرف مقابلمان را بشناسيم و آنها را کنترل کنيم. فردي که سواد عاطفي داشته باشد، سعي نميکند به زور و اجبار، احساسات و هيجانهاي خود را به ديگري تحميل کند. اين فرد، تمام تلاش خود را ميکند تا فرد مقابلش را در شرايطي قرار بدهد تا او هم خواستهاي مشابه خواسته خودش داشته باشد. يعني اگر شما به اندازه کافي سواد عاطفي داشته باشيد و نتوانيد فرزندتان يا کودکي را که دوست داريد براي بوسيدن و بوسيدهشدن يا در آغوش کشيده شدن سر وجد بياوريد و او را طالب اين کار کنيد، با اعمال کنترل بر احساسات و هيجانهاي درونيتان، از انجام اين عمل خودداري خواهيد کرد.
چرا؟
چون ميدانيد حتي يک بوسه ملايم يا در آغوش کشيدن معمولي هم ميتواند باعث آزار رواني آن کودک شود و از آنجا که شما او را دوست داريد، بهطور حتم راضي به آزار ديدنش نخواهيد شد.
يعني بوسيدن و در آغوش کشيدن اجباري بچهها، حتي اگر به دليل محبت بيش از اندازه به آنها باشد هم ميتواند نوعي کودکآزاري محسوب شود؟
بله، اين اقدام ميتواند علاوه بر کودکآزاري فيزيکي، نوعي کودکآزاري هيجاني هم محسوب شود که البته هيجاني بودن آن، پررنگتر از فيزيکي بودنش است.
بعضي از ما بزرگترها به بهانه اينکه بچهها معناي دوست داشتن را به خوبي درک نميکنند، آنها را به زور ميبوسيم يا در آغوش ميکشيم. آيا اين کار با چنين بهانهاي هم توجيهپذير نيست؟
نه، به هيچ وجه. مردم بايد بدانند دوست داشتن يکطرفه، حتي در مورد بچهها، دردسرساز و اقدامات بعدي ناشي از آن هم نوعي بيسوادي عاطفي است. بهعبارت سادهتر، يا بايد پتانسيل و قدرت آن را داشته باشيم که احساس و هيجان ناشي از دوست داشتن را در فرد مقابلمان هم ايجاد کنيم، يا آنقدر توانمند و باسواد باشيم که بتوانيم احساسات خود را کنترل کنيم و آنها را برخلاف ميل طرف مقابلمان بروز ندهيم.
آيا ميتوانيم «نه» گفتن را به بچههايي در هر سني آموزش بدهيم؟
واقعيت اين است که خيلي از بچهها بهطور ذاتي داراي اين قدرت هستند و ما با رفتار نادرست خود، قدرتهاي ذاتي مانند توانايي «نه» گفتن را از آنها ميگيريم. مثلا فرض کنيد فردي مانند خاله، عمه يا يکي از دوستان خانوادگيتان، فرزند شما را ببوسد يا او را در آغوش بکشد؛ فرزندتان هم در برابر اين رفتار، جاي بوسه را پاک کند يا به زور خودش را از آغوش طرف مقابل بيرون بکشد. چه کار ميکنيد؟ بهطور حتم، خيلي از ما در چنين شرايطي، فرزند خود را سرزنش ميکنيم و به او ميگوييم: «واي! خيلي کار بدي کردي! عمه تو را دوست دارد که ميبوسدت.» در چنين شرايطي، اجازه نميدهيم فرزندمان «نه» گفتن را تجربه کند. ما بايد بچهها را در مقابل اين موقعيتهايي که ممکن است در طول زندگي بارها و بارها برايشان تکرار شود، آزاد بگذاريم.
حالا اگر کودک تمايل به بوسيده شدن بيش از اندازه داشت، چه؟
بايد بهعنوان بزرگتر، بچهها را از همان سن کودکي با سواد عاطفي آشنا کنيم و به آنها بگوييم اين همه طلب احساسات و عواطف، کمکي به او يا اطرافيان نميکند.
بوسه در بيماري
اگر فرزندمان دوست داشت در شرايطي که ما يا خودش بيمار هستيم، در آغوشمان بکشد يا ما را ببوسد، بايد او را توجيه کنيم که اين کار فقط باعث انتقال بيماري ميشود و شيوههاي انتقال بيماري را به زبان ساده براي او توضيح دهيم.