روانشناسی کودکان - فرار از فکر مقایسه فرزندم با فرزند دیگری، کار سادهای است. کافی است، به خود بقبولانید که فرزند شما، موجودی مستقل و آزاد است که راه رشد و شیوه زندگی خودش را دارد و خواهد داشت. بعضیها، این اصل را همان روزی که روی صفحه مانتیور سونوگرافی، جنسیت کودکشان معلوم میشود، میپذیرند. این کودک قرار نیست همه خواستههای شما را موبهمو اجرا کند؛ همانطور که شما، خواستههای والدینتان را موبهمو انجام ندادید. فکر میکردید، دختردار میشوید، اما او پسر است. دلتان پسر میخواسته، اما او دختر است. او، به نظر شما، هیچ کاری ندارد. اگر هم همان جنسی است که میخواستید، از روی بخت و اقبال بوده، نه حرفشنوی کودک شما. هیچ فرزندی، به خواست مادر و پدرش، جنسیتاش را تعیین نمیکند.
اندر فواید واقع گرایی
بپذیرید که کودک شما قرار نیست همان چیزی باشد که شما در دوران بارداری تصور میکردید. این تصورات که سرش مو دارد یا نه، رنگ چشمش روشن است یا نه، چهرهاش به شما یا خانواده شما رفته یا نه، هرچند برای مادر، شیرین به نظر میرسد، ولی از همان ابتدا، سنگهای زیربنایی رابطه والدین با فرزند را کج میچیند.
اگر واقعیت فرزند شما، مطابق با تصوراتتان بوده باشد که باز به این توقعات خود ادامه میدهید و اگر آنطوری که تصور میکردید، نباشد، توی ذوقتان میخورد. بنابراین سعی کنید از هرگونه خیالبافی درباره چهره و ویژگیهای ظاهری فرزندتان دوری کنید. به این متمرکز شوید که او، یک انسان است و باید به او احترام گذاشته شود؛ به هر شکل و قیافهای که باشد. از آن طرف هم مغرور شدن به داشتن کودک زیبا، شاید دلچسب باشد، اما در آینده، میتواند برای همان کودک، زیانبار باشد؛ زمانی که بهخاطر زیبایی چهرهاش، به خود، مغرور و زیبایی، معیار اصلی در زندگیاش میشود.
روند رشد همه، یکی نیست
یادتان باشد که قرار نیست فرزند شما، بهطور دقیق و سر وقت معینی، گردنش را بالا بگیرد یا میل به نشستن را از خودش نشان دهد. شاید او ترجیح دهد چند هفتهای دیرتر بایستد یا راه برود. اینکه شما، تقویم به دست، آمار همه بچههای اطرافیان را داشته باشید، بیشتر از همه، خود شما را خسته و رنجور میکند. به جای این مقایسههای ناچیز، به فرآیند رشد کودک، آگاه باشید و به اصل دوم ایمان بیاورید. اصل دوم میگوید که رشد کودکان، هرچند از یک نمودار تبعیت میکند، اما به این معنی نیست که همه بچهها، درست مانند همدیگر، رشد میکنند و نسبت به محیط واکنش نشان میدهند.
اگر میخواهید از شر افکار مقایسهای خلاص شوید، بهتر است یک دمنوش گیاهی برای خود درست کنید؛ وقتی فرزند خود را به پدرش سپردهاید تا او را برای هواخوری، به بیرون از خانه ببرد. یک قلم و کاغذ جلویتان بگذارید و لیستی از بهترینهای فرزندتان را تهیه کنید. سعی کنید ذهن را از مقایسه با دیگری دور کنید. فقط به نکات مثبت او فکر کنید؛ اینکه چهقدر زیبا لبخند میزند، موقع بازی، چهقدر هیجانزده میشود، فلان روز، در میهمانی، چهقدر آرام بود تا شما به میهمانها برسید، اگرچه برای راه افتادنش، استرس زیادی داشتید، اما به حرف افتادنش، خیلی شیرین بود، هرچند بدغذایی میکند و لاغرتر از آن حدی است که باید باشد، ولی پرانرژی و بانشاط است و...
به کودک خود، اعتمادبهنفس بدهید زیرا بزرگترین سرمایهای که یک مادر میتواند به فرزندش بدهد، ایجاد حس اعتمادبهنفس است. اگر مادری، فرزندش را باور نکند، چگونه او، خودش را باور کند. فرزند خود و روند رشدش را باور کنید. او، راه خودش را دارد، مانند هر انسان دیگری. مقایسه او با دیگر کودکان، بر سر اینکه زودتر به حرف افتادهاند یا شیرینتر با بزرگترها ارتباط برقرار میکنند و فرزند شما، چنین نیست، او را بهمرور، از خودش مأیوس میکند.
مبنای ذهنیتان را این بگذارید که فرزند شما، بهترین فرزندی است که میتوانستید داشته باشید. دقت کنید؛ نمیگویم بهترین فرزند دنیا، که اگر چنین تصور کنید، یعنی فرزندتان را در مقام مقایسه با سایر کودکان، بهترین میدانید که این نوع نگرش، بهمرور، میتواند برای شما، آفت شود.
کودکتان، برای شما، بهترین است
کودک خود را تبلیغ نکنید. او را آنچنان تصویرسازی نکنید که بعدها، اگر طور دیگری رفتار کرد، توی ذوق خود شما بخورد. بگذارید سیر طبیعی زندگیاش را داشته باشد. فرزند خود را ملاک دیگران نکنید. اگر تمام معیارهای رشد فیزیکی و عاطفی فرزند شما، دقیق و بهموقع بوده است، خب خدا را شکر، اما نیازی نیست از او، قهرمان اسطورهای بسازید. بیشمارند کودکانی که درست براساس جدولهای رشد طبیبان بزرگ میشوند.
اگر فرزند خود را به بُت زندگیتان تبدیل کنید، ممکن است او، براساس طبیعت کودکانهاش، رفتاری نشان دهد که برای شما، آزاردهنده باشد و بهمرور، شما، از او دور شوید؛ چون توقعات شما را برآورده نمیکند. شما، کودکتان را بهترین معرفی کردهاید، اما او، بهیکباره، مثلا در یک میهمانی، در مقابل دیدگان همه اقوام و دوستان، از خودش رفتاری نشان میدهد که نظر همگان را نسبت به خودش تغییر میدهد.
یادتان باشد که کودک شما، راه طولانی در پیش دارد. اگر از همین روزهای اول و سالهای نخست زندگیاش، دید خود را نسبت به او تغییر ندهید، در نوجوانی و بزرگسالیاش، دچار مشکلات جدیتر میشوید. اگر او را شخصیت مستقل و آزاد نپندارید، چگونه میخواهید او را در انتخاب رشته تحصیلی و محل زندگی آزاد بگذارید. اگر در کودکیاش، میخواهید آن باشد که شما دوست دارید، چگونه در نوجوانی بتواند علایق و استعدادهایش را شناسایی کند. اگر ذهن شما، براساس مقایسه فرزندانتان با دیگران باشد، چگونه او، خودش باشد. پس، بهتر است تا دیر نشده، ذهنتان را خالی کنید و بگذارید کودکتان، سیر زندگی خودش را داشته باشد و شما، بهعنوان پدر و مادر، فقط مراقب او باشید و از دیدن رشد او، لذت ببرید.
نکته
مقایسه کردن ، زمینهساز دروغ گویی کودکان
انتطار و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنها با دوستان و همسالان در زمینههای گوناگون، یکی از علتهای دروغگویی محسوب میشود و والدینی که انتظارات بیش از حد توان و استعداد کودکان داشته باشند و آنان را زیر فشار قرار دهند، کودکان را به دروغگویی وامیدارند. والدین باید توجه داشته باشند که مقایسه کردن بچهها، در هر سنی، کار غلطی است که سبب خودکمبینی کودک شده و سرخوردگی ایجاد میکند و این باعث میشود کودک، برای فرار از مقایسه شدن، در حقیقت، از والدینش فرار کند و این یعنی خطر! پس، باید به یاد داشته باشید که هرگز، بچهها را با هم مقایسه نکنید.
در نظر داشته باشید که انسانها، متفاوت از هم آفریده شدهاند و تواناییها و خصوصیاتشان نیز متفاوت آفریده شده است. بنابراین مقایسه، امری دور از منطق است. هر کسی، در زمینه خاصی، توانایی و استعداد دارد و نمیتوان انتظار داشت که دو نفر، مثل هم باشند. والدین باید اجازه دهند کودکان، خودشان باشند. کار والدین این است که شرایطی را فراهم کنند که استعدادهای خدادادی کودکان، شکوفا شود و پرورش یابد.