بدون تردید دوران نوجوانی دشوارترین دوران برای والدین و فرزندان است. با وجود هر نوع رابطهای که از قبل داشتهاید، در این دوران ارتباط شما با فرزند نوجوانتان به چرخه و مراحل متفاوتی وارد میشود. تا وقتی آنها در دوران بچگی بهسر میبرند، شما برای آنها مانند یک قهرمان هستید اما در دوران نوجوانی ممکن است به یک مشاور، که امیدوار هستید آنها در مورد تصمیمات بسیار سخت با شما مشورت کنند، تبدیل شوید.
مشکلات رفتاری نوجوان را میتوانید به بینظمی در پرورش کودکان توسط والدین و مسائلی که میتواند به تمام معنا دشوار باشد، بیفزایید. شما بهعنوان پدر یا مادر، چگونه این دوران بالقوه آشفته که برای رفاه خود شما و فرزندتان از اهمیت خاصی برخوردار است را مدیریت میکنید؟
نوجوانی زمانی است كه یك نوجوان از گذشتهاش جدا میشود، در حالی كه هنوز بعضی رفتارهای كودكانه را دارد. به عنوان والدین یك نوجوان ممكن است شما اغلب احساس كنید كه دختر یا پسر نوجوانتان با زبانی كاملا متفاوت با شما حرف میزند. گوشكردن به بچهها در سنین نوجوانی، هنوز بسیار مهم است چون این سنین بسیار حساس و بحرانی است وقتی كه آنها هویت خود را شكل میدهند و مجذوب ارزشها و اعتقادات خودشان میشوند.
گوش دادن فعال
گوش دادن فعال یك بخش حیاتی از زندگی والدین نوجواندار است. گوش دادن فعال یك ابزار ارتباطی است كه به والدین و نوجوانان كمك میكند با یكدیگر صحبت كنند و همدیگر را بفهمند. این مقاله مهارتهای گوشدادن فعال را تعریف میكند و نشان میدهد كه چگونه این مهارتها را به كار ببریم تا ارتباطات میان شما و نوجوانان تقویت شود.
سه نوع پاسخ در گوش دادن فعال
گوشدادن فعال تقریبا توجه و تمركزكردن روی فردی است كه صحبت میكند. راهی كه والدین میتوانند نشان دهند كه فعالانه گوش نمیدهند در زیر آمده است:
* سوالات خوبی بپرسند.
* به بیان دیگری حرف او را تكرار كنند.
* به نوجوانان خود اهمیت دهید.
اول از همه به عنوان والدین، شما با خودتان تمرین كنید سوالات را به روشنی بپرسید كه به نوجوان شما اجازه دهد كه در پاسخگویی صادقانه احساس راحتی كند و تا حدودی اصطلاحات او را به كار گیرید. دوم اینكه شما هرچه را میشنوید، دوباره بیان كنید كه مطمئن شوید آنچه را كه نوجوان شما میگفته شما درك كردهاید و بالاخره لازم است شما وقت بگذارید تا چیزها را از دریچه چشم نوجوان خود ببینید و تا حدودی دركی از اینكه چگونه یك موقعیت مشابه را در حین بزرگ شدن خودتان تجربه كردید.
سوال پرسیدن
اغلب سوالات میتوانند برای كسی كه از او سوال میشود، متهمكننده یا سرزنشآمیز به نظر رسند. ممكن است سوالی بشود كه فرد احساس كند در تنگنا قرار میگیرد. برای مثال اگر والدینی از پسر یا دختر نوجوانش بپرسد، «تو این فیلم را دوست نداری، اینطور نیست؟» واضح است كه والدین آن فیلم را تایید نمیكنند و اگر نوجوان آن را دوست داشته باشد دیگر نیازی به دفاع از موضع خودش احساس نمیكند. توجه داشته باشید كه چقدر جواب دادن به این سوال راحتتر میبود اگر اینطور میپرسیدید، «تو در مورد این فیلم چه فكری میكنی؟»
گوشدادن فعال، گوینده را وادار میكند كه به معنی پنهان در پس سوال دقت كند. افراد اغلب سوالاتی میپرسند كه ممكن است دیگران احساس كنند برای جواب درستدادن تحت فشار قرار میگیرند. برای مثال ممكن است وقتی كسی از شما بپرسد «آیا من چاق شدهام؟» جواب دادن صریح به این سوال برایتان سخت باشد. این نوع سوالات تمایل دارند كه شخص را در موضع دفاعی قرار دهند. اغلب آن فرد ممكن است ارتباطش را به خاطر محافظت از خودش قطع كند.
برای یك شنونده فعال خوب بودن شما لازم است مطمئن شوید كه سوالات را صادقانه و محترمانه میپرسید و قصد شما از این سوالات درك مساله است نه نصیحتكردن، انتقادكردن، یا كنجكاوی كردن! شنونده فعال سوال میكند با این قصد كه:
توضیحدادن و روشنكردن مفاهیم: «من شنیدم شما از فردی مایوس شدهاید، آیا درست است؟»
یادگرفتن درباره افكار، احساسات و خواستههای دیگران: «نظرات خود را درباره این طرح بیشتر برایم بگویید.»
تشویق كردن به گفتن جزئیات: «بعدش چه اتفاقی افتاد؟» یا «شما چه احساسی داشتید؟»
حمایتكردن از كشفیات: «احساس میكنید چه انتخابهای دیگری در این موقعیت دارید؟»
جمعكردن حقایق و جزئیات بیشتر: «قبل از وقوع این جنگ چه اتفاقاتی رخ داد؟»
شما میتوانید نسبتا مطمئن باشید كه سوالات درستی را میپرسید اگر شما:
فرض نكنید كه شما آنچه را كه منظور نوجوانان شماست، میدانید؛ سعی نكنید عبارات یا اظهارات او را كامل كنید، «من دقیقا میدانم چه احساسی داری.»
برای توضیح بیشتر، سوال كنید. سوالاتی از قبیل: «منظورت چی بود وقتی گفتی من نسبت به تو منصف نبودهام؟» یا «تو گفتی او دیوانه است. منظورت از دیوانه چیه؟ او چهكار میكند كه دیوانه است؟»
تن صدایتان را امتحان كنید. وقتی شما با نوجوان خود صحبت میكنید، امتحان كنید كه تن صدای شما با احساسات و زبان شما هماهنگی داشته باشد. برای مثال، والدین ممكن است صدایشان عصبانی باشد، وقتی در واقعیت آنها برای فرزندشان نگران هستند. بههر ترتیب بچهای كه عصبانیت را میشنود، بیشتر در موضع دفاعی قرار میگیرد و افكارش را مخفی میكند.
به گوینده و گفتوگوی او علاقه نشان دهید. با گفتن؛ «بیشتر در این باره توضیح دهید» یا «من كاملاً حرفهای شما را دنبال میكنم». تا زمانی كه عقاید فرد را درباره آن موقعیت نپرسیدهاید، به او نصیحت نكنید، به این شكل، مثلا: «راهحلهای احتمالی برای این مساله چیست؟» یا «شما فكر میكنید باید چه اتفاقی بیفتد؟»
بازگویی (دوباره بیانكردن)
بازگویی، ابزاری است كه شما میتوانید به كار ببرید تا مطمئن شوید كه پیامی را كه نوجوان شما میدهد، درك میكنید. بازگویی مجدد اطلاعات است كه شما دقیقا مطمئن میشوید كه آنچه را دریافت كردید، درك میكنید. برای مثال، پسر شما میگوید: «من از ریاضی و معلمش متنفرم چون او هرگز به ما اجازه استراحت نمیدهد!» شما احتمالا میگویید: «بهنظر میرسد كه ساعات سختی را در كلاس ریاضی سپری میكنید و این باعث میشود احساس سردرگمی و خستگی كنید.»
این تكنیك به والدین و نوجوان كمك میكند به چندین روش ارتباط برقرار كنند
اول: این روش به والدین كمك میكند تا اطمینان حاصل كنند كه پیام را به درستی فهمیدهاند.
دوم: با تكرار یا بازگویی والدین اطلاعات بیشتری درباره فرزند نوجوان خود به دست میآورند.
سوم: بازگویی به نوجوانان این فرصت را میدهد تا بدانند كه والدین آنها حرفهایشان را گوش دادهاند و به آنچه كه میگویند علاقه دارند.
چهارم: این روش به نوجوان اجازه میدهد كه فوراً هرگونه برداشت غلط یا سوءتعبیر را تصحیح كند.
در زیر مثالهایی از عبارات بازگویی میآوریم
مثال : مادر و پسری درباره اینكه طی هفته چند ساعت باید تلویزیون تماشا كرد، بحث میكنند.
مادر: مایك، من احساس نگرانی میكنم اخیراً تو ساعات زیادی را تلویزیون تماشا میكنی. من فكر میكنم ما نیاز به چند جدول برنامه داریم تا مطمئن شویم كه تو در كنار تماشای تلویزیون، تكالیف مدرسه و سایر كارها را انجام میدهی.
مایك: «مامان، من باید تلویزیون ببینم. همه دوستانم این اندازه تلویزیون تماشا میكنند.»
مادر: «پس اگر تو تمام شوهایی را كه دوستانت نگاه میكنند تماشا نكنی، احساس میكنی چیزی را از دست دادهای.»
مایك: «بله!! و به این ترتیب وقتی من نمیدانم دیگران درباره چه چیزی حرف میزنند، خیلی ضرر میكنم!»
مادر: «اگر تو ندانی دوستانت درباره چی صحبت میكنند، میترسی بهنظر ابله و احمق بیایی و آنها مسخرهات كنند»
پسر: «دقیقاً، مادر همینطور است! پس شما فهمیدید كه چرا من باید تمام این برنامهها را از تلویزیون نگاه كنم.»
مادر: «اوهوم، من میتوانم بفهمم كه چرا تلویزیون برای تو مهم است، پس بیا درباره آن برنامههای خاص كه لازم است تو آنها را نگاه كنی حرف بزنیم شاید به یك توافقی برسیم.»
همدلی كردن
همدلی كردن، به این معناست كه شما (به عنوان والدین) توانایی آن را دارید كه خودتان را به جای فرزندتان بگذارید. با همدلی كردن، شما باید از خودتان، یعنی درك یك بزرگسال از یك موقعیت خاص صرفنظر كنید و احساسات، افكار و عقاید نوجوان خود را برای خودتان بپذیرید. طی بحث و گفتوگو، مساله را از دریچه چشم او ببینید.
همدلی كردن به این معنا نیست كه شما الزاماً با نظر فرزند خود موافق هستید.
همدلی كردن به این معنا نیست كه شما الزاماً به فرزند خود اجازه میدهید كه قوانین خودش را بچیند، برای اجتناب از مواجهه.
همدلی به این معناست كه شما نباید آنچه را كه نوجوانتان میگوید به عنوان سركشی یا احمقانه بودن، رد كنید. پذیرفتن افكار، عقاید و احساسات نوجوانتان، این شانس را بیشتر میكند كه فرزندتان درباره مشكلات و موضوعاتی كه با آن روبهروست، با شما صحبت كند.
دانستن اینكه شما همدلی میكنید كار آسانی است چون:
* صورت شما و تن صدای شما با آن هماهنگ است.
* تن صدای شما و احساساتتان هماهنگی دارند.
* شما روی آنچه كه فرزندتان میگوید و منظور اوست، تكیه میكنید.
* شما تلاش میكنید مسائل را از زاویه چشم او ببینید.
* شما احساسات، افكار و عقاید خودتان را در طول مكالمه و گفتوگو تحمیل نمیكنید.
* از نصیحت كردن ناگهانی پرهیز میكنید.
* بعد از گوش كردن احساس خستگی میكنید چون انرژی زیادی از شما میگیرد.
* همان عبارتی را كه برای یك بزرگسال میسازید از خودتان بپرسید، اگر نشد دوباره درباره ساختن آن فكر كنید.
سه نوع از نتایج گوش كردن فعال:
** گوش كردن فعال نیاز به زمان و تمرین كردن دارد و یكشبه نتیجه نمیدهد.
** معمولاً، هر بار كه شما و فرزندتان صحبت میكنید، گفتوگوی شما راحتتر خواهد شد و گوش كردن فعال بیشتری را در بر خواهد گرفت، نه تنها فقط از طرف شما بلكه از طرف فرزندتان نیز.
** شما، به عنوان یك بزرگسال، باید این روش را هدایت كنید.