چقدر تازه باشد؟
شما می خواهید در کسب و کارتان نوآور باشید اما برای تان سوال است که چقدر نوآور بودن کافی است؟ برای نوآور بودن نیازی نیست که حتما انقلاب به پا کنید. لازم نیست نوآوری شما کاملا جدید باشد، شما می توانید از ترکیب دو ایده که هر یک جدید هم نیستند به ایده ای کاملا جدید برسید.
بگذارید پا را فراتر بگذاریم؛ حتی اگر شما ایده ای موجود را در موقعیتی جدید هم به کار بگیرید باز هم نوآور به حساب می آیید. اگر شما به دنبال موفقیت کسب و کارتان هستید چندان به تازه بودن ایده تان اهمیت ندهید تا جایی که قانون یخه تان را نگیرد حتی می توانید از ایده های دیگران بدزدید. می توانید از نمونه های خارجی الگو بگیرید. می توانید نوآوری های رقبای تان را بهبود بدهید و به کار بگیرید. شما هنرمند نیستید که درجه خلاق بودن تان برای کسی مهم باشد، صاحب کسب و کاری هستید که باید برای موفقیت کسب و کارش تلاش کند.
نوآوری در چه چیز؟
نوآوری تنها در محصول نیست ممکن است شما در فرآیندتان نوآوری کنید، یعنی محصول تان یا خدمت تان را با فرآیندی جدید که کم هزینه تر است یا کیفیت بیشتری دارد تولید یا ارائه دهید.
ممکن است در انتخاب بازارتان نوآور باشید، یعنی به سراغ مشتریانی بروید که پیش از شما کسی سراغ شان نرفته است ممکن است در منابع تان نوآور باشید یعنی ماده اولیه گرانقیمت یا کم کیفیتی را با ماده اولیه ارزان تر یا با کیفیت تری جایگزین کنید. یکی از انواع نوآوری ها که این روزها بسیار مورد توجه قرار گرفته است، نوآوری در مدل کسب و کار است. یعنی شما در مدل کسب و کارتان (یا همان منطق درونی کسب و کارتان) نوآوری می کنید.
به عنوان مثلا در گذشته که تنها اپراتور همراه اول در ایران فعالیت می کرد مشترکان ودیعه سنگینی را برای داشتن موبایل می پرداختند اما اپراتورهای دیگر که وارد بازار شدند مدل کسب و کار نوآورانه ای را در پیش گرفتند؛ آنها ودیعه کمتری از مشتری گرفتند و سرمایه گذاری لازم برای توسعه زیرساخت شان انجام دادند و در مقابل تعرفه شان بیشتر از همراه اول بود.
دو نکته در این مثال وجود دارد؛ اول اینکه اپراتورهای جدید حتی بدون اینکه نسل جدیدی از تلفن همراه را وارد کشور کنند (یعنی نوآوری در محصول)، تنها با نوآوری در الگوی کسب و کار (تعرفه بالاتر به جای دریافت ودیعه سنگین) می توانستند موفق باشند. دوم این که الگوی اپراتورهای جدید به هیچ عنوان در سطح جهان جدید نبود اما در ایران جدید بود و استفاده از این الگو در ایران را می توان نوآورانه به حساب آورد.
نوآوری با چه هدفی؟
یک نکته کلیدی این است که هدف از نوآوری بهبود در عملکرد است پس به دنبال نوآوری هایی باشید که این بهبود را به همراه خواهد داشت. به عنوان مثال اگر شما ناشر کتاب باشید و طراح جلد برای شما طرحی را بیاورد که در آن یک جسم پلاستیکی به جلد کتاب می چسبد، باید از او بپرسید که این خلاقیت چه منفعتی دارد؟ این طرح هزینه بر است، باعث می شود که صاحب کتاب نتواند آن را به راحتی در کیفش یا در کتابخانه بگذارد، خب البته خلاقانه هم هست اما آیا این خلاقیت آنقدر برای مشتری جذاب است که باعث شود شما معایب طرح را بپذیرید؟ اگر شما طراح داخلی ساختمان هستید باید به هزینه اجرای طرح، کاربردی بودن وسایلی که به کار گرفته می شود و سلیقه مشتری توجه کنید. گاهی اوقات مشتری شما طرح های ساده تر را بیشتر می پسندد و اضافه کردن آب نما وسط سالن انتظار، از نظر او یک نوآوری پرهزینه و بیهوده خواهد بود.
استراتژی یا نوآوری؟
همانطور که در مقدمه گفتم اغلب نوآوری ها با هدف جذب مشتری است. از دیدگاه استراتژی اما نوآوری تنها راه موفق بودن در جذب مشتری نیست. استراتژی یعنی داشتن تمایز یعنی شما میان خودتان و رقبای تان تمایز ایجاد می کنید، ممکن است راهکار ایجاد تمایز شما نوآوری باشد و ممکن است نباشد.
ممکن است استراتژی شما کیفیت ممتاز محصول یا قیمت پایین باشد. کسب و کار شما برای موفقیت به یک استراتژی خوب نیاز ندارد، ممکن است نوآوری بخشی از این استراتژی باشد یا نباشد. این نکته بسیار کلیدی است. به دنبال طراحی و اجرای یک استراتژی خوب باشید و اگر این استراتژی حکم کرد، در چارچوب استراتژی تان نوآوری کنید.
چقدر می توانید از نوآوری تان محافظت کنید؟
همانطور که شما می توانید از نوآوری های دیگران تقلید کنید، آنان نیز می توانند از نوآوری های شما تقلید کنند. چه چیزی قرار است از شما در برابر تقلید رقبای تان محافظت کند؟ گیرم که شما در رستوران تان فضایی باز برای کودکان به وجود آوردید و مشتری های تان این نوآوری را پسندیدند.
اگر رستوران های رقیب تان نیز این ایده تکرار کردند چه؟ آن وقت دیگر شما تمایزی ندارید. گاهی وقت ها قانون می تواند از نوآوری شما در مقابل رقبای تان محافظت کند اما اغلب اوقات نمی توانید. گاهی می توانید نوآوری تان را پنهان کنید (مثلا وقتی شما در فرآیند تولید برای افزایش کیفیت یا کاهش هزینه نوآوری کرده اید و می توانید راز و رمزهای این نوآوری را از رقبا مخفی کنید) اما خیلی از وقت ها هم نمی توانید. گاهی از اوقات نوآوری شما همراه با همکاری با شرکای مهمی است که رقبای تان توانایی ایجاد چنین همکاری هایی را ندارند و بنابراین امکان تقلید کردن از شما را ندارند.
در هر حال باید به حفاظت از نوآوری های تان فکر کنید. در برخی از حرفه ها که نوآوری اهمیت زیادی دارد (مثل تولید پوشاک مد روز)، ممکن است شما شیوه «نوآوری مداوم» را در پیش بگیرید. در این شیوه می دانید که رقبای تان از شما تقلید خواهند کرد اما مزیت شما این است که همیشه یک قدم از آنها جلوتر هستید.
از حرف تا عمل
یکی از تفاوت های نوآوری با خلاقیت آن است که نوآوری، اجرا و پیاده سازی ایده های نو است. این که شما انسان خلاقی هستید، این که ایده های زیادی به ذهن تان می رسد، حتی این که این ایده ها را پرورش می دهید و از آنها پاورپوینت درست می کنید برای نوآور بودن شما کافی نیست. نوآوری متضمن اجرا و پیاده سازی ایده های نو است و نه صرفا خلق و پروراندن آنها.
خوب است که شما ذهن خلاقی دارید اما برای داشتن یک کسب و کار موفق باید پای اجرای ایده های تان هم بایستید.
نگذارید رویاپردازی مانع تحقق رویاهایتان بشود به اجرای ایده هایتان فکر کنید، شرایط تحقق ایده ها را بررسی و مکتوب کنید، برای خودتان نقشه راه تدوین کنید و در برنامه ریزی کنید. آنچه روی کاغذ دارید را به جهان واقعی بیاورید.
اجرای آزمایشی و پایلوت
خیلی وقت ها می توانید و بهتر است که ایده های تان را ابتدا به صورت پایلوت و آزمایشی اجرا کنید. می خواهید خدمت جدیدی برای مشتریان فراهم کنید؟ اول آن را به ۱۰ درصد مشتریان ارائه دهید. می خواهید فرآیند جدیدی را در تولید به کار بگیرید؟ با راه اندازی خط تولید کوچکی شروع کنید.
می خواهید محصول تازه ای تولید کنید؟ تعداد محدودی از آن بسازید و بگذارید تعداد کمی از مشتریان آن را مصرف و نقد کنند. اجراهای آزمایشی و پایلوت، ریسک را کاهش می دهندف باعث می شوند شما نقاط قوت و ضعف نوآوری تان را بشناسید. بعد از آن که این نقاط قوت و ضعف را شناختید، می توانید طرح تان را اصلاح کنید و چشم انتظار نتایج بهتری باشید.