درباره خشونت خانگی،آزار جسمی و آزار عاطفی شنیدهایم اگرچه هنوز بسیاری از ما دقیقا با محتوای این نوع خشونتهای خانگی آشنا نیستیم اما حداقل شناختی نسبت به آنها داریم. در این میان کمتر از خشونتهای مالی صحبتی میشود. خلاف تصور رایج خشونتهای مالی و پولی بسیار هم رایج هستند اما عده کمی نسبت به آن آگاهی دارند و یا خود را در معرض آن میبینند. در یک رابطه بیمار و مساله دار پول میتواند ابزاری برای کنترل و اعمال زور برای افراد درگیر رابطه باشد.
این خشونت خانگی نیز قابل شناخت و بررسی است. اگر هر یک از این نشانهها را در رابطه مشترکتان میبینید این احتمال را در نظر بگیرید که شریک زندگی شما را در معرض خشونت مالی قرار داده است:
آیا او مانع کار کردن شما است؟
اگر با وجود علاقه، امکان و فرصت کار کردن شریک زندگی به شما اجازه کار کردن نمیدهد به این معناست که شما در معرض نوعی خشونت خانگی قرار دارید. کسی نمیتواند برای دیگری تصمیم بگیرد که کار بکند یا نکند. هیچ کس جز خود شما نمیتواند صلاحیت کار کردن را تشخیص بدهد و همه چیز بستگی به خودتان دارد که آیا تمایلی به کار کردن دارید یا نه. این حق طبیعی هر انسانی است که با توجه به مهارتها، تواناییها و تلاشهایی که کردهاست به دنبال کار دلخواه خودش برود و کسی نباید این حق را سلب کند. یکی از دلایلی که معمولا باعث میشود شریک زندگیتان برای کار کردن یا نکردن شما تصمیم بگیرد و حد و مرز تعیین کند این است که به این شیوه میتواند کنترل مالی شما را به عهده بگیرد. معمولا این افراد بهانههای دلپذیری مثل اینکه من همه مسئولیت را به عهده میگیرم، دوست ندارم تو با کارکردن خسته بشوی و یا من روی تو غیرت و تعصب دارم مانعی جدی برای کار کردن ایجاد میکنند. در یک رابطه صمیمی کارکردن شریک زندگی نباید و نمیتواند باعث نگرانی، خشم و ناراحتی کسی بشود. شاید فرهنگ و باورهای فردی نیز در این زمینه دخیل باشند. مثلا شوهری که کارکردن زن در یک محیط سالم را زشت و ناپسند میداند و آن را به حساب غیرت میگذارد نیز به همین اندازه و چه بسا بیشتر نوعی اعمال خشونت میکند. مهم نیست که او اسم این کار را دوست داشتن و علاقه زیاد مینامد معنای این رفتار چیزی جز کنترل رابطه نیست. رابطهای که یک نفر همه چیز را تعیین کند و دیگری مطیع و فرمانبردار باشد بدون شک رابطه سالمی نیست هر چند که سالهای سال هم دوام داشته باشد.
آیا شما برای دخل و خرج روزمره بازخواست میشوید؟
آیا همسرتان دائما از شما میپرسد که در طول روز چه کردید؟ چه چیزی خریدید و چقدر خرج کردهاید؟ آیا او از شما رسید خریدهایتان را تحویل میگیرد؟ فکر میکنید او چرا این عادت را دارد؟ فرد خشونت طلب معمولا سعی میکند دخل و خرج زندگی را به عهده بگیرد و توقع دارد دیگری درازای هر یک ریال هزینهای که کرده است پاسخگو باشد. این افراد تمایلی ندارند که شریک زندگی حساب پس انداز جداگانه داشته باشد، کارت خرید و نقل و انتقال داشته باشد و معمولا با تعیین خرج روزانه که به شکل نقدی پرداخت میشود او را تحت کنترل و نظارت میگیرند.
همسرتان ممکن است بگوید که این کار را برای کنترل و مدیریت اقتصاد خانواده انجام میدهد در حالی که معنای ضمنی این حرف این است که شما صلاحیت تشخیص امور مالی را ندارید. آیا واقعا شما هم فکر میکنید که صلاحیت تشخیص هزینههای زندگی را ندارید و یک نفر دیگر باید برایتان تصمیم بگیرد که چقدر و چطور خرج کنید؟
خرابکاری در شغل
اگر شما کار میکنید و همسرتان تلاش میکند هر طور شده در کار شما اخلال ایجاد کند، مثلا به طور غیره منتظره وارد محل کارتان میشود و با رفتاری زننده با شما برخورد میکند و یا حتی کارتان را تحقیر میکند و هر مشکلی در زندگی مشترک را به کار کردن شما ربط میدهد باید آن را به حساب نوعی خشونت اقتصادی و مالی بگذارید. این نوع افراد از کارکردن و استقلال مالی دیگری ناراحت هستند و از هر فرصتی برای تخریب شخصیت، تحقیر کار و میزان درآمد استفاده میکنند. ناراحتی و مساله این آدمها ناتوانی در کنترل وضعیت اقتصادی است. چیزی که به شدت خواهان آن هستند و با کار کردن شریک زندگی از آن ناتوان میشوند.
او ممکن است هرکاری بکند تا شما کارتان را از دست بدهید و از نظر مالی به او وابسته شوید.
او برای پول شما تصمیم میگیرد
اگر شما هر پولی که از طریق کار، درآمد اجاره خانه، هدیه از والدین و یا هر منفعت مالی دیگری به دست میآورید و این همسرتان است که برای هزینه کردن آن تصمیم میگیرد و یا آن را هم سهم و حق خودش میداند بدون اینکه اجازه بدهد شما نظری درباره پول خودتان بدهید این یک نوع خشونت مالی است. پولی که شما به دست میآورید ابتدا حق خودتان است به ویژه اگر این پول هدیه یا منفعتی از دیگران باشد که به زندگی مشترک شما ربط مستقیمی نداشته باشد. این شما هستید که باید تعیین کنید پولتان را در چه راهی خرج کنید و یا آن را در اختیار دیگران قرار بدهید. چرا یک نفر باید پولی که هدیهای از جانب پدر یا دوستی بوده است را از شما بگیرد؟
اگر به شما میگوید مدیون او هستید
اگر شما زنی هستید که خواه او شما را مجبور کرده باشد که کار نکنید و در خانه بمانید و خواه نتوانستهاید تا کنون کاری پیدا کنید و یا اصلا ترجیح دادهاید مراقبت از فرزندانتان را در خانه به عهده بگیرید نباید به هیچ شیوهای احساس کنید که مدیون همسرتان هستید چون او خرجتان را میدهد. یک رابطه سالم زناشویی از تقسیم کار و وظایف زندگی خانوادگی تشکیل شده است. هر کسی سهم خودش را میپردازد و کسی نمیتواند بگوید دیگری بیشتر تلاش میکند. این زندگی مجموعهای از تلاشهای دو نفر است. اگر همسرتان این مساله را نمیفهمد و از شما انتظار دارد بخاطر پولی که به خانه میآورد مدیون او باشید در واقع او یک فرد آزارگر است.
او درباره حساب بانکی تصمیم میگیرد
داشتن یک حساب مشترک بانکی ایده بسیار خوبی است به این شرط که هر دو به هم اعتماد داشته باشید و خواهان آن باشید. اما اگر همسرتان شما را مجبور به این کار کند چطور؟ اگر شما حساب جداگانهای داشته باشید و همسرتان آن را هم کنترل کند چطور؟ همه این موارد نوعی از خشونتهای مالی هستند. اگر احساس میکنید همسرتان از داشتن پول جداگانه در حسابی جداگانه خوشحال نیست و فقط وقتی آن را به حساب مشترک یا حساب شخصی او واریز کنید راضی میشود این احتمال را در نظر بگیرید که او تلاش میکند پولهایتان را کنترل کند.
شما حقوق بگیر هستید
این که شما نتوانید به هیچ حساب یا کارت پرداخت پولی دسترسی داشته باشید و هر روز مقدار محدودی پول از همسرتان بگیرید نوع شدیدی از خشونت مالی است. شما بچه نیستید که بخواهید از بزرگتری پول تو جیبی بگیرید مگر اینکه واقعا این تصمیم دونفره شما باشد برای اینکه بخواهید اوضاع مالی خانواده را مدیریت کنید اما در نهایت این بهترین تصمیم نیست و نقصهای فراوانی دارد.
اگر شما برای خودتان پول دارید فرصت خرج کردن آن را هم دارید. اما عدهای از این کار خوششان نمیآید. یادتان باشد هر زن یا مردی که درآمدی دارد میتواند برای پول خودش تا اندازهای تصمیم بگیرد. داشتن پول به افراد قدرت میدهد و کنترل پول دیگران، قدرت فرد را بیشتر میکند تا هرطور که بخواهد رفتار کند. ما انسانها به پول وابستگیهایی داریم و همین فرصتی ایجاد میکند تا فرد آزارگر یک نفر را تحت سلطه خودش بگیرد، آزار بدهد، تحقیر کند و حتی شکنجه بدهد. شکنجه مالی یعنی شما بخاطر نداشتن پول کافی و تامین نیازهایتان رنج بکشید، حقی برای خریدن یک پیراهن نداشته باشید، فرصت کار کردن از شما گرفته شود و با شما مثل یک بچه کوچک رفتار کنند.