برای غلبه بر شکست باید اهمیت شکست را درک کنید
وقتی شکست میخوریم، معمولا به فکر فرو میرویم، به دنبال معنای جدیدی برای زندگیمان میگردیم و جوابها و راهحلهای ممکن و بالقوه را برای رسیدن به اهدافمان بررسی و کشف میکنیم. در حقیقت، شکست بخشی ضروری از مسیر رسیدن به اهدافمان است. شکست، به عنوان نوری هدایتکننده در زندگی عمل میکند و مانند آب و خاک که فرسایندههای مهربان طبیعت هستند، آبدیدهمان میکند و نقش مهمی در بهبود تکتک فعل و انفعالات بعدی و جریان زندگیمان دارد.
اما هر چقدر هم که در مورد اهمیت شکست در زندگی دلیل و برهان بیاوریم، در مواجهه با آن، آنقدر درگیر ناراحتیهایش هستیم که به سختی میتوانیم منفعتی در آن ببینیم. وقتی تمام آن چیزی که از شکست میبینیم و درک میکنیم، درد و شکنجه است، غلبه بر شکست برای رسیدن به اهداف و آرزوها دشوار میشود.
من هم شکستهای بسیار بدی را تجربه کردهام و میدانم تا چه اندازه دردناک و آزاردهنده است و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد. مطمئنا شکست، ردپاهایش را در زندگیام به جا گذاشت، و این به سادگی ماندن اثر یک زخم عمیق نبود. التیام آثار شکستهایم خیلی طول کشید، اما در آن میان، به فهم و درک مهمی رسیدم، تقریبا همان چیزی که سایر افراد هم بعد از شکست به آن پی میبرند.
این را هم فهمیدم که راههای زیادی برای غلبه بر شکست و رسیدن به اهدافمان وجود دارد. اما همهی این راهها نیازمند ایجاد یک تحول اساسی در طرزفکر هستند. لازم است به زندگی با نگاه خاصی بنگرید و افکارتان را در جهت درستی هدایت کنید و بذر موفقیت را بکارید تا در آینده محصولش را برداشت کنید.
در اینجا ۵ راهکار به شما توصیه میکنیم که میتوانید با کمک آنها بر شکست غلبه کنید و به اهدافتان برسید.
۱. باور کنید که هیچچیز ارزشمندی، آسان به دست نمیآید
ما آدمها در دنیای امروز دوست داریم فورا به نتیجه برسیم و راضی شویم؛ چیزهایی را میخواهیم و فورا هم میخواهیم! وقتی میتوانیم هر چیزی را که میطلبیم بدون معطلی به دست بیاوریم، چرا باید صبر کنیم؟ از فستفودها گرفته تا دسترسی به اینترنت پرسرعت، باعث شده ناشکیبایی و عدم تحمل ما برای هر چیزی روز به روز بیشتر شود، بنابراین عجیب نیست که شکست تا این اندازه آزارمان دهد.
ما آنقدر به گرفتن نتایج فوری عادت کردهایم که درک نمیکنیم برای رسیدن به هدفی قابل توجه و چشمگیر، تا چه حد کار و تلاش و پشتکار لازم است. به مقصد رسیدن زمانبَر است، اما طی این زمان و همانطور که مسیر رسیدن به هدف را طی میکنیم، شخصیتمان ساخته میشود و به شناختهای جدید دست مییابیم، حتی شاید معنای عمیقتری در زندگیمان کشف کنیم.
۲. از آدمهای منفیباف دوری کنید، زیرا آنها با تمام توانشان آمادهی سرزنش شما هستند
ذهن انسان برای دور ماندن از درد و ناراحتی، بیوقفه کار میکند و خستگیناپذیر است و در واقع هر کاری میکند تا از هر نوع دردی در هر اندازهای که هست جلوگیری کند. بخشی از رنج و عذاب شکست، مربوط به افراد دیگری است که به شما میگویند: «من به تو میگویم که چنین است» یا «تو باید به حرف من گوش میدادی» و «وقتی در اوج موفقیت بودی، بهترین کار این بود که کنار بکشی».
منفیبافها همیشه با تمام توانشان در اطرافتان هستند تا از دید خودشان از شما انتقاد کنند. اما شما به آنها گوش ندهید. حرفها و غُر زدنهایشان را نشنیده بگیرید تا بتوانید به شکستتان به چشم یک تجربهی ارزشمند نگاه کنید. سرتان گرم خودتان باشد و از تماس با این افراد دوری کنید. فقط این را بدانید که همیشه کسانی هستند که از شکستها و عدم موفقیت شما خوشحال شوند، اما دوستان واقعی هم دارید که پیروزیهایتان را جشن میگیرند و با تشویقهایشان به شما انگیزه میدهند تا به هدفهایتان برسید. بهتر است روی تکنیکهای مثبت اندیشی بیشتر کار کنید.
۳. موفقیت نشانههایی دارد؛ در هر فراز و نشیبی دنبال این نشانهها بگردید
هرچند شکست میتواند دشوار باشد، اما زمان خوبی برای جستوجوی نشانههاست، زیرا موفقیت سرنخهایی دارد. دنبالشان بگردید تا پیدایشان کنید. در هر زمینهای که تلاش میکنید و هر هدفی که دارید، دنبال کسانی بگردید که موفقیتهایشان، الگوی شماست. سپس جستوجو کنید تا کلیدها را پیدا کنید. این افراد موفق چه کردهاند؟ چقدر طول کشیده است تا به مقصدشان برسند؟ چند بار شکست خوردهاند؟
مردم معمولا باور نمیکنند که بیشتر افراد موفق، بارها و بارها شکست خوردهاند، اما قابل توجهترین وجه تمایزشان این است که هرگز دست از تلاش برنداشتهاند. این، بزرگترین تفاوت افراد موفق با افراد ناموفق است. موفقترینها، روحیهی سرسختی در تسلیمناپذیری و پشتکار دارند.
۴. به شکست مانند یک فرصت نگاه کنید تا بر ترسهایتان غلبه کنید
گاهی وقتها، شکست به خودی خود دلیل ترس افراد نیست؛ بلکه این ترس از شکست است که آنها را از اقدام باز میدارد. غلبه بر شکست، فرصتی است تا ترسهایتان را کنار بزنید؛ فرصتی برای چیره شدن بر میل درونی که میگوید: فرار کن و در گوشهای با خودت تنها باش.
الگوی درد – لذت (pain-pleasure paradigm)، کاملا واقعیت دارد. ما همیشه برای اجتناب از ناراحتی و درد، بیشتر تلاش میکنیم تا برای به دست آوردن خوشی و لذت. اما اگر بتوانیم این درک و تمایل را تعدیل کنیم و برای رسیدن به اهداف خود بر ترسهایمان غلبه کنیم، یک دگرگونی و تحول روی خواهد داد؛ یک احساس شگفتانگیز و باورنکردنی که نتیجهی این تغییر بوده و تجربهای است پرارزش که مسیر رسیدن به اهداف را برای تمام عمر، هموار میکند.
۵. از شکست به عنوان تجربهای آموزنده استفاده کنید
شکست باید فرصتی باشد تا از اشتباهاتمان درس بگیریم و تجربه کسب کنیم. اگر بتوانیم از این دانش و تجربه بهره ببریم، مهارت کسب کنیم و رو به جلو حرکت کنیم، اتفاقات شگرفی روی خواهند داد. ما از راههای مختلفی میتوانیم از شکستهایمان درس بگیریم، اما لازمهاش این است که به شکست و عدم پیروزیمان بیطرفانه و واقعبینانه بنگریم؛ درست مانند کسی که از بیرون به ماجرا نگاه میکند.
از خودتان بپرسید چرا شکست خوردید؟ کجای کارتان اشتباه بود؟ چه اقدام متفاوت دیگری میتوانستید انجام دهید؟ آیا ایراد از برنامهتان بوده است؟ آیا به این دلیل شکست خوردهاید که از مورد مهمی غفلت کردهاید؟ آیا عادت بدی دارید که ممکن است باعث شکستتان شده باشد؟ نگاهتان کاملا واقعبینانه باشد تا از اتفاقی که افتاده است درس بگیرید و از این عبرت و آگاهی برای ارتقای خودتان و تلاش دوباره استفاده کنید. مطمئن باشید تا زمانی که دست از کار و تلاش برندارید، میتوانید بر شکست غلبه کنید و به آرمانتان برسید.