کرکره مغازه را که بالا می زند غروب ویترین های خالی از کالا را می شود در همان ساعت ۹ صبح دید. می رود سراغ روشن کردن بخاری ،گویی همان موقع گرم شده باشد همچنان که زیرلب چیزهایی را زمزمه می کند گوشی ها را یکی یکی می چیند روی ویترین پشت شیشه. امروز مدل نیم دایره را برای چینش گوشی ها انتخاب کرده تا دکور مغازه اش از بیرون، «شیک»تر دیده شود. اینجا یک موبایل فروشی است و هنر صاحب آن، خریدن از یک دست و فروختن با قیمتی بالاتر به دستی دیگر. «مرتضی» یک آهنگرزاده است اما از پیشه پدر و نیاکان خویش، هیچ نمی داند. تنها پز آهنگرزاده بودن برایش مانده واشعاری که زیر لب زمزمه می کند، هنگام بالا زدن کرکره کسب روزی. او یک موبایل فروش است و حال و حوصله یاد گرفتن تعمیر گوشی موبایل را ندارد. او می خواهد شغلش «شیک» باشد و پردرآمد.
● شغل پسر، رویای دیرین پدر
اصرار دارد که فرزندش دکتر، مهندس یا تاجر بشود. اخیراً هم مایل است که جا پای فوتبالیست ها بگذارد و پول پارو کند. خودش اما مکانیک زبردستی است. کار سخت اما پردرآمد البته به شرط آنکه مغازه از آن صاحبکار باشد. او نمی خواهد فرزندش از صبح تا شب در میان روغن و بنزین و گریس غلت بزند.
«فریدون» را می گویم. مغازه کوچک او هم محل مکانیکی است هم آپاراتی و تعویض روغن. «حسین» ۱۲ ساله هم کاربلد و تر و فرز نشان می دهد. معدل کلاس پنجم او بالای ۱۹بوده و پدر در رویای دیدن او در لباس پزشکی یا یک تیم پولدار اروپایی است حسین اما عشق در دست گرفتن آچارهایی را دارد که بلند کردنش برای او آسان نیست.
«فریدون» می گوید: «یک عمر آچار به چرخ زندگی مردم انداختیم تا راحت تر بچرخد. خدا را شکر دستمان به دهانمان می رسد اما هر شب دو ساعت طول می کشد تا خود را از روغن و گریس پاکیزه کنم. دست هایم را نگاه کن!»
او ادامه می دهد: «نمی خواهم حسین مثل من سختی بکشد او یا باید درس بخواند و از راه تحصیل به جایی برسد یا باید فوتبالیست شود چون بازی اش حرف ندارد.»
● از فعلگی تا ساختمان سازی
در خیابان ایرانشهر به دنبال یک دیزی فروشی می گردم. آقا «نقی» که پیرمرد ۷۰ ساله اما سرزنده ای است ما را متوجه تعطیل بودن سفره خانه سنتی می کند. بعد گویی شادمانی دوران جوانی به سراغش آمده باشد می پرسد: «دیزی ۵ شاهی می خوری؟!»
و این آغاز مقایسه های او از جوانی خودش و فرزندانش می شود.
می گوید: «فعلگی می کردم. روزی۷ شاهی مزد می گرفتم ۵ شاهی می دادم دیزی می خوردم گاهی اوقات فقط نان خالی می خوردم.» آقا نقی حالا در حال ساختمان سازی در یکی از فرعی های ایرانشهر است اما می گوید: «فرزندانم حتی حاضر نیستند بالای سرکارگر و بنا بایستند چه برسد به فعلگی. در حالی که من در رستوران، بازار و نانوایی شاگردی کرده ام.»
یاد حرف های فریدون می افتم. از او می پرسم: «شما هم دوست داشتید فرزندانتان دکتر و مهندس بشوند؟» «آقا نقی» می گوید: «من دوست داشتم مرد یا زن زندگی بار بیایند. لقمه حلال بخورند و عرضه داشته باشند. البته دوست داشتم تحصیل کنند. بچه هایم دکتر و مهندس شده اند اما نوه هایم دنبال کار راحت و پردرآمدند.»
«فریدون» دوست دارد فرزندش کار راحت و پردرآمد داشته باشد اما «آقا نقی» به عرضه دار بودن فرزندانش بیشتر اهمیت می دهد و اتفاقاً دنبال احیا شدن مشاغل سنتی البته در قالب های جدید است.
● آینده هنرمندی در ابهام
استاد «عباس شیرانی» یک هنرمند اصفهانی است. او «قلم زنی» را از ۶ سالگی نزد یکی از دوستان پدرش آموخته و سالهاست به مرحله ای رسیده که به نمایشگاه های بین المللی دعوت می شود. از استاد شیرانی درباره علاقه جوانان به فعالیت در عرصه صنایع دستی می پرسم، می گوید: «جوان ها به کارهای هنری و صنایع دستی علاقه زیادی دارند اما به دلیل نبودن آینده ای روشن در این مشاغل به آن روی نمی آورند. حتی کسانی که در عرصه هنرهای دستی مثل قلم زنی، مینیاتور، خاتم کاری و... فعالیت دارند از ورود فرزندانشان به این عرصه جلوگیری می کنند چون آینده زندگی جگرگوشه هایشان را در این مشاغل مبهم می بینند.»
این استاد قلم زن که ۴۰ سال است به هنرمندی دراین عرصه می پردازد ادامه می دهد: «در حرفه ما، دستمزد یک جوان پس از ۵ سال کارآموزی روزی ۵-۴ هزار تومان است. این درآمدها با مخارج سنگین زندگی منطبق نیست بنابراین، جوان با وجود علاقه باطنی به سوی حرفه های مختلف در صنایع دستی نمی آید.
«شیرانی» که کتیبه «السلام علیک یا ثارالله» در باب القبله حرم حضرت امام حسین علیه السلام، هنر دست اوست آرزو می کند که شرایطی برای حضور جوان ها در عرصه صنایع دستی فراهم شود تا بخش اعظم بیکاری در جاهایی چون اصفهان برطرف شود.
● پزدادن با شغل
غیراز مسئله کار راحت و پول زیاد که به عنوان دلائل اصلی روی گردانی جوانان از بسیاری مشاغل شده، اهمیت «عنوان مشاغل» در گوش و چشم جامعه را هم باید درنظر گرفت. این را می توان از سخن جوانان و خانواده هایشان دریافت.
«علی طاهری» جوان ۲۵ ساله ای که چند شغل با درآمد ۳۰۰-۲۰۰ هزار تومان را رها کرده تا شغلی با درآمد بالای ۵۰۰ هزار تومان بیابد دراین باره می گوید: «درجامعه به دکتر، مهندس، استاد دانشگاه، تاجر، بازیگر، فوتبالیست و از این دست احترام خاصی می گذارند. حتی مسئولان هم این اقشار را بیشتر تحویل می گیرند تا کارگر یک کارخانه یا کارمند یک اداره را.»
او که اکنون بیکار است و فوق دیپلم حسابداری دارد می افزاید: «حتی برای ازدواج هم به کسی که دارای این مشاغل باشد راحت تر زن می دهند. من که درس درست و حسابی نخوانده ام حداقل باید سرمایه ای داشته باشم تا یک کار آزاد اما پردرآمد ایجاد کنم. تاجر شدن که لیسانس و فوق لیسانس نمی خواهد. در عوض هم پول دارد هم اسم و رسم.»
یک استاد دانشگاه درباره یکی از دلائل بیکاری جوانان می گوید: «پدر و مادرها خواست کار راحت و پول زیاد را در جوانانشان از همان طفولیت ایجاد کردند و سالهاست که جوان ها به تعلیمات پدران و مادرانشان عمل می کنند در نتیجه دیگر کسی به سراغ آهنگری، جوشکاری، صافکاری، مکانیکی، قلم زنی، مینیاتور، فرش بافی، تعمیر لوازم صوتی- تصویری و بطور کلی مشاغل فنی و حرفه ای نمی رود مگر مجبور باشد.»
«سیدحمید حسینی» که از بستنی فروشی تا فعلگی را در دوران نوجوانی و رانندگی مینی بوس پدرش را در دوران جوانی تجربه کرده و اینک دکترای جامعه شناسی دارد ادامه می دهد: «جوان ها بیش از آنکه دنبال یاد گرفتن ساختن یا تعمیر چیزی باشند درپی آموختن اصول و ریزه کاریهای خرید و فروش کالاها هستند. روحیه دلالی بر روحیه تولید چربش پیدا کرده و دلیل اصلی روآوردن جوانان به مشاغل شیک و فانتزی و دوری آنها از مشاغل بظاهر پرزحمت این است.»
● نفت مایه تنبلی
یک طلاساز دلیل پایین بودن راندمان کار و روحیه تولید و کارآفرینی را وجود نفت درایران می داند. «حاج احمد ترکی» که ۳۴ سال است به حرفه طلاسازی می پردازد درباره ایده خود اینگونه شرح می دهد: «هرکس از هر جا کم می آورد به پول نفت رجوع می کند. به جوان می گویی چرا کار نمی کنی می گوید وقتی پول نفت هست من چرا باید کار کنم. سالها است که کشور ما با پول نفت اداره می شود و جامعه ما را به یک نوع تنبلی مزمن عادت داده.»
او می افزاید: «جوان ها و برخی پدر و مادرها ظاهر زندگی عرب های حاشیه خلیج فارس را می بینند و مدعی اند که چرا ما نباید مثل آنها بخوریم و بخوابیم. درحالی که فلسفه زندگی در تلاش خلاصه می شود و روزی دست خداست ولی جوان های ما می خواهند با کار کم و البته اسم و رسم دار به پول زیاد برسند.»
«حاج احمد» درباره جوانی خودش می گوید: «در شالیزارهای لنجان اصفهان، تا زانو توی آب می رفتم و کار می کردم. به تهران که آمدم از پادویی تا باربری و فعلگی را عار ندانستم و انجام دادم تا اینکه با «حاج مراد» خدا بیامرز که استادم بود آشنا شدم و آمدم دراین حرفه.
او هم از فرزندانش گله می کند و می گوید: «با اینکه شغل من پردرآمد است اما آنها فقط می خواهند طلافروش باشند نمی دانم اگر سرم را زمین بگذارم بر سر کارگاه و آینده شغلم چه می آید.»
● میراث طاغوت
«یکی از عادات بدی که میراث قبل از انقلاب اسلامی است ، سوق دادن عامه مردم به مشاغل دولتی است. این روحیه- روحیه کارمندی و حقوق بگیری- ضدتولید و پیشرفت و توسعه است. در دوران طاغوت، جوان ها به سوی مشاغل دولتی و حقوق بگیری جذب شدند. این روحیه بعدها هم ماند و اینک هم وجود دارد درحالی که دولت باید زمینه ایجاد و گسترش مشاغل را فراهم کند نه خود شغل را.»
اینها حر فهای یک اقتصاددان است. «مهدوی» ادامه می دهد: «قبل از انقلاب روحیه پشت میزنشینی ایجاد شد و تبلیغ کردند که کارمندی یعنی تضمین زندگی تا آخر عمر. بنابراین کارمند را بیشتر از کارگر تحویل گرفتند، خانواده ها به کارمند بهتر زن می دادند و فیلم ها، کارمند را نماد زندگی میانه به بالای جامعه معرفی می کردند. این روحیه اکنون به بخش خصوصی هم سرایت کرده و برخی فقط به دنبال حقوق بگیری در دستگاه های خصوصی هستند درحالیکه باید روحیه کار آفرینی ایجاد شود.»
اومی افزاید: «احیا مشاغل سنتی و حرفه های اصیل ایرانی و بهادادن به مقام کارگر، بنا، تراشکار، مکانیک و مشاغلی از این دست از سوی دولت، رسانه ها و دیگرمسئولان نه تنها بیکاری را از بین می برد بلکه کشور را با کمبود نیروی کار مواجه می کند.»
وقتی با مردم و کارشناسان درباره درد روآوردن پدران و مادران و فرزندان به مشاغل اسم و رسم دار صحبت می کنم گویی تلنگر می خورند البته بسیاری از آنها حرف هایی در نهانخانه سینه ها دارند که اگر عملیاتی شود خیلی از مشکلات کشور را رفع می کند.
آنها معتقدند که دولت باید برای مشاغل زمینه سازی کند و رسانه ها باید مشاغل را شرح دهند و آینده ای که برای آنها متصور است را تبیین کنند تا دایره ذهنی جوانان و والدین آنها در بحث مشاغل بزرگتر و بزرگتر شود.
تغییر در روحیه شغلی جامعه به عواملی چند، بستگی دارد. آشنایی با ح رف و مشاغل مختلف به لحاظ تئوری و عملی و ترسیم آینده آنها منشاء تحولات شگرفی در ذهنیت مردم از شغل می شود. اذهان مردم در مبحث شغل دردایره مشاغلی چون پزشکی، مهندسی، معلمی، تجارت و حرف پیرامون آنها می گردد. در حالیکه نگاهی به آینده مخصوصاً توجه ویژه به سند چشم انداز ۰۲ ساله کشور و سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی نیاز به خرد شدن مشاغل و اهمیت پیدا کردن هر یک از قطعات کوچک این پازل را بیش از پیش نمایان می کند. دایره ذهنی مردم نسبت به مشاغل باید چندین برابر امروز شود و این میسر نیست مگر با اهمیت دادن به همه مشاغل. و این راهی است برای رفع بحران بیکاری و کمک به پویا شدن کار و تلاش در کشور.
اینها حرف های مردم و کارشناسان است که بخشی از آن را وظیفه دولت و مجلس و بخش دیگری را بر عهده تک تک آحاد ملت می دانند.
● اهمیت دادن به مشاغل فنی و حرفه ای
در دایره نیاز روزانه مردم که قدم می زنی مسگری، آهنگری، طلاسازی، صنعت چرم، نجاری، تراشکاری، لوله کشی، بنایی، رویگری، آرایشگری، تولید البسه، تولید لوازم یدکی وسایل مختلف از کالاهای خانگی گرفته تا بویلرهای نیروگاه های برق را نیاز آنان می بینی.گویی شغل و حرفه ای نیست که به کار مردم نیاید آن هم در مقیاس کلان. مردم می گویند شکل استفاده از مشاغل عوض شده اما اصل آن مورد نیاز است.به قول حسن آقا مسگر، روزی کاسه و بشقاب مردم مسی بود امروز شده چینی، اما مس و مسگری همچنان ارزش خود را حفظ کرده و در صنایع دیگری بکار می رود.
اما حسن آقا گله دارد که چرا آهنگرها، آهن فروش و طلاسازها، طلا فروش شده اند و تولید را رها کرده اند.
یک استاد دانشگاه از ضرورت اهمیت به مشاغل فنی وحرفه ای به عنوان عامل برای گرایش جوانان و خانواده هایشان به سوی این شغل ها سخن به میان می آورد و می گوید: «مراکز فنی و حرفه ای باید به لحاظ علم روز تقویت شود تا جوانان علاوه بر مسائل تئوری با کار عملی هم آشنا شوند. مدرک گرایی باید کنار گذاشته شود و کاربلدی ملاک باشد. بهتر است در کنار مدرسان رسمی از استادان حرف و مشاغل که تجربیات زیادی دارند در آموزش جوانان استفاده شود تا یک دانش آموخته مراکز فنی و حرفه ای از یک کارآموخته تجربی عقب تر نباشد.»
«علیزاده» به تجربه آموزش و پرورش در جذب کادر مورد نیاز خود از سیستم دانشگاه تربیت معلم اشاره می کند و می افزاید: «باید قانونی باشد تا کارگران و تکنسین های دستگاه های صنعتی دولتی و خصوصی از دانش آموختگان مراکز فنی و حرفه ای جذب شوند به این ترتیب جوانان تنها از سیستم آموزش های رسمی فنی و حرفه ای که مورد تایید آموزش و پرورش و وزارت کار است می توانند جذب مراکز کار شوند و ملاک انتخاب هم باید کار بلدی باشد نه مدرک.»
حرف های علیزاده خلاصه سخنان مردم و کارشناسان است. آنها معتقدند دانش آموخته فنی و حرفه ای یعنی یک نیروی کاربلد و ماهر نه دیپلمه یا لیسانس مدرک به دست.
● کارآفرینی جوانان با حمایت مسئولان
دولت در سفرهای استانی، اعتباراتی برای کارآفرینی و اشتغال زایی به ویژه برای جوانان تصویب کرده و می کند.سؤالی که همواره مطرح می شود این است که اعتبارات باید به چه کسانی اعطا شود.
یک جوان کارآفرین که با سرمایه اندک خود کارگاه صنایع بسته بندی راه اندازی کرده می گوید: «تخصص اصلی من در صنایع برقی است اما فعلاً با مقوا و کارتن سر و کار دارم چون سرمایه راه انداختن کارگاهی برای تخصص خودم نداشتم. دولت باید وام را به کسی بدهد که کاربلد و ماهر است نه یک مدرک بدست صرف.»
«حامد رضاپور» که به قول خودش توان تولید انواع تابلوهای برق را دارد به نوعی حرف های «مهدوی»؛ اقتصاددان را به زبان می آورد: «کشور ما براساس سند چشم انداز، در چند سال آینده نیاز مبرمی به نیروهای ماهر خواهد داشت. با اجرای سیاست های اصل ۴۴ قانون اساسی و گسترش بنگاه های تولیدی خصوصی، کشور هر روز بیش از روز گذشته به نیروی ماهر احتیاج پیدا می کند پس باید در بحث ساخت قطار، کشتی، راه، کشاورزی، هواپیما، پل و دیگر مشاغل و ح رف پیرامون آنها علاوه بر تربیت مهندسان به پرورش تکنسین و کارگر ماهر همت کنیم. در این راه آموزش و پرورش، آموزش عالی، وزارت کار و بنگاه های خصوصی مرتبط باید دست به دست هم دهند و اوضاع کار را ساماندهی کنند.»
● از مدرسه آغاز کنیم
وقتی از مردم می خواهیم که فرزندان خود را با فنون و حرفه ها آشنا کنند پاسخ می دهند که بیشتر وقت فرزندانشان در مدارس می گذرد یا به انجام تکالیف درسی. با این حال کارشناسان معتقدند که پایه اولیه فرهنگ و روحیه شغلی در خانواده گذاشته می شود.
یک استاد جامعه شناسی نیز همین عقیده را دارد و می گوید: «بچه ها را باید از همان سنین پایین با کارهای فنی آشنا کرد. دختر و پسر هم ندارد. باید آنها را برای برطرف کردن نیازهای فنی و حرفه ای توانمند ساخت. این به روحیه استقلال و آزادگی یک فرد در سنین بالاتر هم کمک می کند.»
«رضایی» اما مدرسه را هم بسیار مؤثر می داند و می افزاید: «مدیری را می شناسم که دانش آموزان را به یادگیری فنون ریز و درشت ترغیب می کند. اگر دیوار مدرسه نیاز به تعمیر داشته باشد خودش می شود استادکار و دانش آموزان می شوند کارگر. یا یک استادکار از بیرون می آورد و دانش آموزان ضمن کمک به استادکار، آن فن یا حرفه را عملا می آموزند. در این مدرسه بچه ها با لوله کشی، تعمیرات در و پنجره، وسایل برقی، خودرو و باغبانی و کشاورزی بصورت عملی آشنا می شوند. آنها بعدها می توانند از طریق همین حرفه ها امرار معاش کنند.»
● اصلاح فرهنگ کار در کتاب های درسی
با رضایی به سراغ مدیر مدرسه می روم. از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس بوده، ۴۴ سال دارد و هنوز تیپ دهه شصتی خود را حفظ کرده. پیراهن روی شلوار می اندازد و با دوچرخه مسیر منزل تا مدرسه را طی می کند. به رسم اکثر بچه های ناب جبهه نمی خواهد نامش درج شود اما می گوید: «این نظام با حرف به جایی نمی رسد. باید همت کرد و کشور را ساخت. جوانی که آچار دست گرفتن بلد نیست چگونه می خواهد چرخ های صنعت این کشور را بگرداند و آن را به مقام اول منطقه در توسعه برساند.»
او توضیح می دهد که همه این آموزش ها با اطلاع والدین بچه ها که بیشترشان اهالی جبهه هایند صورت می گیرد و اگر ولی دانش آموز راضی نباشد کاری به آن نوجوان محول نمی شود. با این حال نه تنها پدر و مادرها مخالفت نمی کنند بلکه اصرار دارند فرزندانشان در امور مدرسه مشارکت کنند و چیز یاد بگیرند.
این مدیر مدرسه که بارها به عنوان مدیر نمونه انتخاب شده پیشنهاد می کند: «حرف و مشاغل باید در کتاب های درسی معرفی و درباره ضرورت های وجود آن برای جامعه بویژه برای توسعه کشور، شرح مفصلی داده شود. درباره زمینه های شغلی و آینده آن روشنگری صورت گیرد تا جوان های ما و والدینشان فقط به پزشکی، مهندسی، تجارت و فوتبال به عنوان شغل خوب نیندیشند.»
● یادگیری ح رف غیر فنی از کودکی
در اثنای تهیه و بحث درباره گزارش پیش رو، یک روزنامه نگار مطالبی را پیرامون یادگیری حرفه های غیر فنی یادآور می شود و می گوید: «همه باید از کودکی برخی فنون و حرفه ها را بیاموزند آچار دست گرفتن را از مهندس هواپیما تا پزشک و روزنامه نگار باید بلد باشند اما خوب است که حرفه ها و مشاغل غیر فنی هم از کودکی به افراد آموخته شود. باید در کتاب های درسی مشاغلی چون پزشکی، قضاوت، حسابداری، روزنامه نگاری، کتابداری و سایر علوم انسانی معرفی شوند بویژه در زمینه علوم و معارف دینی و ضرورت ها و آینده آن باید شرح داده شود. ضمن اینکه باید دانش آموزان را عملا با این حرفه ها و مشاغل آشنا کرد. همیشه لمس کردن کار از دیدن آن موثرتر است. جوان باید با کار درگیر شود و ظرایف و به قول معروف «فوت ها» را هم بیاموزد.»
این روزنامه نگار پیشنهاد دیگری هم دارد و آن بحث تخصص گرایی است. او می افزاید: «همه می خواهند پزشک شوند اما فقط دوره عمومی را طی می کنند حال آنکه باید به تخصص گرایی روی بیاورند. باید تخصص های مورد نیاز کشور و آینده شغلی آن شرح داده شود تا جوانان، موارد انتخاب بیشتری برای خود داشته باشند.»
● احیای مشاغل سنتی و هنری
«عباس شیرانی»؛ استاد قلم زن که سابقه تدریس هنر خود را در آموزشگاه های فنی و حرفه ای و آموزش و پرورش دارد. ترغیب جوانان به مشاغل سنتی و هنری را در تغییر روحیه شغلی جامعه و رفع معضل بیکاری بسیار موثر می داند و می افزاید: «اگر آینده مشاغل سنتی و هنری که به صنایع دستی معروف شده، روشن باشد جوانان به سوی این شغل ها می آیند اما درحال حاضر هنرمندان عرصه صنایع دستی چنین آینده ای را پیش بینی نمی کنند.»
او ادامه می دهد: «بازار میدان امام(ره) اصفهان در قبضه کالاهای قاچاق چینی، هندی و پاکستانی است به طوری که خیلی ها به طرف فروش اجناس لوکس وارداتی یا قاچاق رفته اند و تولید را رها کرده اند.»
شیرانی می افزاید: «دولت باید برای فروش داخلی و صادرات هنردست، زمینه سازی کند و جلوی قاچاق یا واردات اجناس لوکس و در عین حال بی کیفیت را بگیرد تا صنایع دستی احیا شود. قیمت مواد اولیه و دستمزدها در صنایع دستی از ثبات کافی برخوردار نیست بنابراین قراردادهای داخلی و خارجی را تحت الشعاع قرار می دهد.»
این استاد قلم زن به ارزش افزوده بالای صنایع دستی برای هنرمندان و کشور اشاره می کند و می گوید: «یک کیلو مس، ۰۱ هزار تومان است اما می توان آن را به یک میلیون تومان کالا تبدیل کرد اما ارائه آن به کلکسیونرهای خارجی یا بازار داخل هزینه بر است باید برای ارائه محصولات صنایع دستی زمینه سازی شود.»
● پرهیز از «شیک اندیشی» شغلی
رها شدن از شیک اندیشی در بحث شغل، آموزش می خواهد. کارشناسان و مردم هم به آن واقفند اما وقتی به فرزند خود می رسند اول به آینده مالی مشاغل می اندیشند. تجربه نشان می دهد که بسیاری از مشاغل، پولساز است لیکن همه این مشاغل راحت و پشت میزی نیست. در این روزهای سرد، لوله های خیلی از خانه ها مشکل پیدا کرد همچنان که در تابستان سیستم های سرمایشی با مشکلاتی مواجه می شود. آنها که آچار دست گرفتنشان بهتر بود چقدر آسوده تر بودند و چه پول هایی به جیب زدند. این حرف ها را می توان در اتوبوس، تاکسی، فروشگاه و خیابان شنید. پس درآمد فقط در چند رشته مهندسی و پزشکی خلاصه نمی شود کشور ما در ۸۱-۷۱ سال آینده به همه مشاغل نیاز دارد و آینده آنها روشن است. این را اقتصاددانان منصف و کارشناسان نکته سنج می گویند. نیروهای ماهری که با مدرک مهندسی و تکنسین بتوانند بهتر از یک معمار تجربی یا مکانیک زیر دیپلم کار کنند.