بسياري از افراد تصميمهاي شغلي خود را از طريق مشاهده دنياي اطراف و تلاش براي تطابق خودشان با اين دنيا اتخاذ ميكنند. اين امر مخالف كاري است كه واقعاً بايد انجام شود بهترين مسير شغلي فرايندي است كه از درون آغاز ميشود (يك نوع تكامل خودآگاهي). شما ميبايست از مهارتها، استعدادها، تواناييها، امكانات و ويژگيهاي منحصر بفردتان آگاه شويد چون اين خودآگاهي چرخهاي است كه فرد را به سمت يك شغل رضايتبخش هدايت ميكند.
شناخت مهارتهاي قابل انتقال يك قدم اساسي در برنامهريزي شغلي است. مقاله حاضر توضيح ميدهد كه اين مهارتها چه هستند و كمكهايي را براي تشخيص و افزايش ميزان مهارتها و استفاده از آنها در به دست آوردن يك موقعيت شغلي مناسب ارائه مينمايد.
انواع مهارتها
مهارتها را ميتوان به عنوان سرمايه منحصر به فرد هر شخص تعريف نمود. سه گروه از مهارتها وجود دارند. مهارتهاي فني، مهارتهاي اكتسابي و مهارتهاي قابل انتقال. مهارتهاي فني تخصص گرايي درون يك رشته خاص را مطرح ميكند و فرد را قادر ميسازد كه يك شغل به خصوص را داشته باشد؛ مانند طراحي يك فرايند شيميايي، عمليات ساخت تجهيزات و مانند آن. مهارتهاي اكتسابي ريشه در ويژگيهاي شخصي يك فرد مانند انعطافپذيري، كنجكاوي، قدرت تصميمگيري و بهينه سازي دارد. مهارتهاي قابل انتقال مهم ترين نوع مهارتها در توسعه مسير شغلي است. اين مهارتها را ميتوان از حرفهاي به حرفه ديگر و از يك حوزه صنعت به حوزه ديگر منتقل كرد. شناخت مهارتهاي قابل انتقال اولين قدم در خودآگاهي و برنامهريزي شغلي است. اين مهارتها در هفت مقوله جاي ميگيرند
ارتباطات: نگارش، گفت وگو، گوش دادن، آموزش، مشورت، متقاعد سازي، مديريت، تبليغ و بيان احساسات
خلاقيت: تجسم، ذهني سازي، ابداع، ايجاد، بداهه پردازي، تعبير و تفسير و استفاده از تواناييهاي هنري
تحقيق: جمع آوري، ارزيابي و طبقه بندي اطلاعات
تشريح: استفاده از تحليلهاي منطقي، توسعه چارچوبهاي كاري، تشخيص ضعفها و شناخت شباهتها
حل مسائل: تعريف يك مسئله، ارزيابي گزينهها، تسلط بر راه حلها و بهبود يك موقعيت
سازماندهي: از طريق دنبال كردن برنامهها و دستور العملها، توجه به جزئيات، بايگاني، جستجو و طبقهبندي
تركيب: تلفيق قطعات اطلاعات در يك كل به هم پيوسته، بررسي اطلاعات و بيان آنها در يك شكل واضح
آگاهي از مهارتهاي قابل انتقال كمك ميكند، دريابيد چه تواناييهاي ويژهاي داريد و ضمناً امكاني براي واضح سازي آن تواناييها به شما ميدهد
تشخيص مهارتهاي قابل انتقال
منبع مهارتهاي قابل انتقال اغلب در زندگي روزانه وجود دارد. در تجربيات زندگي، كارهايي كه در هر دوره زندگي انجام دادهايد و از انجام آن لذت بردهايد، اعتقاد داشتهايد كه به خوبي از عهده آن برآمدهايد و باعث غرور و خوشحالي شما شده است. اين مهارتها بايد خيلي زود در زندگي آشكار شود تا محملي باشد براي معرفي فرد.
مهارتهاي قابل انتقال عموماً در موفقيتها و تجربيات مثبت زندگي پيدا ميشوند. خاطراتتان را مرور كنيد و درباره مواقعي كه برايتان خيلي ارزشمند بوده، بنويسيد چون از طريق نوشتن درك جامع تري از خودتان خواهيد داشت. تمرين دو مرحلهاي زير كمك ميكند كه مهارتهاي قابل انتقال را بشناسيد
موفقيتهاي خود را فراخواني كنيد. يك سفر در خاطراتتان (از كودكي تا زمان حاضر) داشته باشيد. تا جايي كه ميتوانيد تجربياتي را كه به شما احساس رضايت ميدهد به ياد بياوريد. سعي كنيد تجربيات را در زمانهاي مختلف زندگي مرور كنيد.
اين تجربيات رضايتبخش ميتواند طيفي از مسائل مانند كمك به برادر يا خواهرتان در يادگيري خواندن، ساختن يك اسباب بازي مكانيكي، توسعه يك سيستم تجهيزاتي تا سازماندهي يك رخداد سياسي را در بر گيرد. اين طيف بايد شامل كارهايي باشد كه شما انجام دادهايد نه رويدادهايي كه برايتان اتفاق افتاده است.
اصل لذت يا رضايت بسيار مهم است. ممكن است اين قضيه براي بقيه دنيا اهميتي نداشته باشد، اما در چشمان شما بايد ارزشمند جلوه كند و يك رخداد حياتي و معنادار در زندگيتان قلمداد شود.
خاطراتتان را تحليل كنيد. همان طوري كه رويدادهاي رضايتبخش زندگي را به خاطر ميآوريد، جزئيات آن را مشخص نماييد. به موقعيتها، موضوعات، افراد درگير و نقشي كه بازي كردهاند، توجه داشته باشيد. جمع آوري جزئيات را كامل كنيد تا جايي كه ميتوانيد درباره فعاليتي كه خودتان در اين فرآيند انجام دادهايد و نحوه انجام آن را بنويسيد: چگونه كار را سازماندهي كردهايد، ديگران را متقاعد كردهايد، مسائل را حل كردهايد و غيره.
اين تمرين كمك خواهد كرد كه مهارتهايتان را با بررسي تجربيات واقعي در زندگي مشخص كنيد. بخش عمدهاي از امور پنهان در تجربيات (چيزي بيش از آنچه كه از خودتان انتظار داريد يا قادر به دركش هستيد) مهارتها و استعدادهاي شما هستند. به عنوان مثال، موضوع خاطرات چه بود؟ آيا درباره مردم بود و يا در مورد مفاهيم كلي، هنر، علوم يا پزشكي؟ از چه قابليتهايي استفاده كرديد؟ نگارش، آموزش، تحقيق، طراحي و يا اقناع؟ چه وضعيتي به طور مكرر رخ داد؟ حل مسئله، نيازهايي كه بايد برآورده ميشد و يا يك وضعيت بحراني؟ چه چيز باعث دستيابي شد؟ چه نيازي آشكار شد؟ سازماندهي اهداف، نياز براي كمك رساني، نياز براي كامل كردن يك فعاليت خاص؟ شرايط انجام كار چگونه بود؟ آيا مجبور به رعايت ضربالاجلهاي تعيين شده بوديد و يا آزاد و مستقل كار ميكرديد و فرصت كافي براي آموختن و تجربهاندوزي نيز داشتيد؟
وقتي كه شما محدوده وسيعي از تجربيات را مرور ميكنيد به رخدادهاي كوچكي كه در پس اين محدوده قرار ميگيرد، دقت كنيد. آنها علايمي براي راهيابي به معاني عميقتر هستند. به فعاليتهايي كه در زندگي روزانه به شما انرژي ميدهد و نشاني از استعدادهايتان است، توجه كنيد: گلكاري در باغ، فعاليتهاي مالي، خواندن نقشههاي پيچيده و يا تمركز نمودن روي يك مورد كاري خاص.
استعدادها ممكن است به قدري طبيعي در شما پديدار شوند كه آنها را بياهميت تلقي كنيد. اما اين ويژگيها شما را از ديگران جدا ميكنند و دارايي ارزشمندي هستند. به همين لحاظ مهمترين كاركرد پاداش اين است كه به عنوان يك محرك عمل ميكند و مجالي به بروز استعدادها ميدهد.
دانستن اين كه در بسياري از فعاليتها خوب هستيد به شما شاهدي از مجموع مهارتها ارائه ميدهد و به اصولي كه در زندگي اجرا ميكنيد، تأكيد مينمايد. به عنوان مثال مهارتهاي شما مربوط به كدام يك از امور ذيل است: مديريت، رهبري، تحقيق، طراحي و برنامهريزي، ارتباطات ميان فردي و يا تحليل مسائل؟
بعد از انجام اين تمرين شما بايد درك بهتري از مهارتهاي قابل انتقال يا به عبارتي مهارتهاي شخصي و ميزان مهارتها داشته باشيد
.
موجودي مهارتها
موجودي مهارتها ميزان دارايي شما از مهارتها و روشهاي ترجيحي فعاليتهاست. همچنين مجموعه منحصر به فردي از استعدادهاست. اين موجودي عامل ثبات حرفهاي شما در دنياي كار است. شناخت اين مهارتها باعث امنيت ميشود. چون آنها وسايل و امكاناتي نيست كه در اختيار داريد، بلكه موجوديت شماست. توانايي و قابليتي است كه شما از يك موقعيت به موقعيت ديگر و از يك شغل به شغل ديگر منتقل ميكنيد
.
روي عناوين شغلي تأكيد نكنيد
عناوين شغلي فقط برچسب هستند و اغلب باعث گمراهي ميشوند. شركتها هنوز اين عناوين را خيلي جدي ميگيرند. آنها مشخصهاي هستند كه شغلها را توصيف ميكنند. اين مهارتهاي مورد نياز حرفهها را توصيف نمي كنند. عناوين شغلي در رشتههاي مختلف معاني متفاوت دارند. بنابراين بسيار مهم است كه دريابيم هر عنوان شغلي چه معنايي ميدهد و چگونه به استعدادها و مهارتهاي قابل انتقال مرتبط ميشود. به عنوان مثال يك مدير پروژه در صنايع شيميايي با يك مدير پروژه در شركت بازرگاني متفاوت عمل ميكند.
در مواجهه با عناوين شغلي بايد چند سئوال اساسي را مطرح نماييد. به عنوان نمونه به اين موارد توجه كنيد: وقتي اين عناوين شغلي بر عهده ما گذاشته ميشود، دقيقاً ميبايست چه اقدامي انجام دهيم؟ آيا پيدا كردن راهكارها بر عهده ماست يا سازماندهي و تحليل؟
روش كار را با مهارتها ربط دهيد
گاهي اوقات درك اين نكته كه چگونه مسئوليت را كامل كنيد از خود آن مسئوليت مهمتر است. روش شما در به نتيجه رساندن فعاليتها چيست؟ آيا فرآيندمدار هستيد و كنجكاويد كه ببينيد چگونه اجزاء و مراحل يك فعاليت به هم مرتبط ميشوند يا هدف مدار هستيد و روي خروجي بيشتر تأكيد داريد تا فرآيند؟ آيا شما در چارچوب فرجههاي زماني كار ميكنيد يا جلوتر از زمان حركت ميكنيد؟ آيا پروژهها را مانند يك اكتشاف در نظر ميگيريد يا برنامه زمانبندي شده داريد؟ آيا دوست داريد به تنهايي كار كنيد و يا ترجيح ميدهيد در تعامل با ديگران باشيد؟
هنگامي كه مهارتهايتان را با روشهاي مورد علاقه انجام كار تركيب ميكنيد، امكاناتي داريد كه شما را به سوي يك فعاليت كاملتر هدايت مينمايد. در واقع اگر حرفهاي را كه به آن علاقه داريد، پيشه خود سازيد و آن را با روش كاري مورد نظرتان هماهنگ سازيد، احساس متعالي بودن خواهيد كرد
.
مهارتهايتان را در سطح مطلوب نگه داريد
هدف شما ميبايست به روز نگه داشتن مهارتها و بالا بردن توانايي كاري در سطحي انعطافپذير باشد. اگر ميخواهيد انتقال شغلي داشته باشيد و يا در حوزهاي كه هستيد پيشرفت كنيد، مشخص كردن شكافها در مهارتها و معلومات يك قدم اساسي است. بالا بردن توانايي كاري به معناي بارور ساختن قابليتها و درك اين نكته است كه كجا ميتوان اين شكافها را از بين برد. در اين ميان توسعه مهارتهاي چندگانه نيز ضروري است.
اگر شما بتوانيد از مرزهاي قراردادي بگذريد و بين وظايف كاري روزمره و پروژههاي خاص هماهنگي و توازن ايجاد نماييد، پس ميتوانيد پيشرفت كنيد. آموزش مستمر بدين معناست كه خودتان را مطابق با تكنولوژيها، صنايع و ساختارهاي كاري جديد روزآمد نگه داريد و از رويههاي بازار و تغييرات نيازهاي كاري مطلع شويد
.
تعريف موفقيت
موفقيت براي افراد مختلف معاني متفاوتي دارد. براي برخي از افراد به دست آوردن قدرت مالي و براي برخي صرف وقت براي خانواده و يا داشتن يك شغل مستقل و مكفي موفقيت محسوب ميشود. اما يك نكته بين همگان مشترك است و آن اين كه استفاده از استعدادها و تواناييها و ابراز وجود، يكي از راضي كننده ترين تلاشهاي انساني است. در اين ميان كار يك چرخه طبيعي براي ابراز وجود است.
شناخت مهارتها و استعدادها انسان را به خودآگاهي بيشتر ميرساند. خودآگاهي و توانايي باعث ايجاد اطمينان و اعتماد به نفس ميشود و اعتماد به نفس باعث موفقيت ميگردد.