با وجود اینکه امروزه در زمینه فناوری شاهد این همه پیشرفتها و دستاوردهای قابل توجهی بودهایم اما در کنار آن یک سوال قابل توجه باقی مانده است. اینکه این پیشرفت ها و دستاوردهای تکنولوژیک تا چه حد و از چه زوایایی میتواند پاسخ گوی نیازهای انسان باشد؟ برای پاسخ به این سوال به نظرم بهتر است ابتدا به نظام تفکری حاکم بر آن اشاره کنیم. زیرا که هر کدام از دستاوردهای بشر محصولات اندیشه اند. در این راستا میتوانیم به خودمان و جهانی که در آن زندگی می کنیم، نگاه کنیم. از دیدگاه فیزیک نیوتنی میبینیم که جهان در دو سطح انرژی و ماده تجلی پیدا کرده است. همانطور که میبینیم ما و جهانی که در آن زندگی می کنیم شامل دو جریان ظاهرگرا و باطنگرا است. و حتی در این میان طرز تفکر، سیر اندیشه ها، نیازها، سوالات، نوع برخورد با مسائل و به همین ترتیب دستاوردهای انسان هم بر اساس این دو رویکرد شکل گرفته است... در واقع به نوعی میتوان گفت نظام های تفکری حاکم بر جهان هم زاییده این دو رویکرد ظاهری و باطنی هستند و هر اندیشهای هم به دنبال خود محصولات و فرآورده هایی دارد. در این میان فناوری و دستاوردهای آن به نوعی از محصولات و مصادیق بارز جریان تفکر ظاهرگرا، هستند. در واقع تجلی اندیشه ها و دستاوردهای آن در جهان قابل رویت است و حتی برای نمود بیرونی آن میتوان به غرب و شرق جهان اشاره کرد. همانطور که دیده می شود در غرب به نوعی شاهد تفکر ظاهرگرا به عنوان تفکر حاکم و غالب هستیم حال آنکه در مقابل آن در شرق، نظام تفکری باطن گرا غالب است و حتی دیده می شود که تا چه حد تفاوت اندیشه ها و هر کدام از این جریانات فکری نحوه زندگی آنها را از یکدیگر متمایز ساخته است. حال سوال این جاست که آیا میتوان گفت که میان این دو جریان برتری وجود دارد؟ دستاوردهای کدامیک بهتر است؟ یا اینکه کدامیک از آنها میتواند بهترین شیوه تفکر و پاسخگوی کامل تری باشد؟ از دیدگاه تفکر متعالی پاسخی که میتوان به این سوال داد این است که در صورتی که بخواهیم به بهترین روش ممکن عمل نماییم، می بایست این دو جریان را توأماً به کار ببریم... تفکر متعالی در مقابل جز نگری بر کل نگری تأکید دارد. نقطه تعادل ظاهر و باطن و دربردارنده و کامل کننده هر دو می باشد.(۱) دوباره برگردیم به سوالی که در ابتدا مطرح شد. امروزه فناوری در عین حال که موجب رفاه، آسان و سریع تر کردن کارها و حل بعضی از مسائل شده است مسائل دیگری را به دنبال خود ایجاد کرده است. اما شاید بهتر باشد ادامه بحث مربوط به فناوری را از زبان یک آینده شناس غربی و متخصص در زمینه فناوری بشنویم: جان نایس بیت یکی از آیندهشناسان معروف آمریکا و دانش آموخته دانشگاههای هاروارد، کرنل و یوتا است که در رشتههای علم و فناوری تخصص دارد. وی با آفرینش مفهوم حس برتر (High Touch) در برابر فناوری برتر (High Tech)، از ضرورت ایجاد معنا در جوامع انسانی و به ویژه در سازمانها و شرکتها سخن میگوید. از نظر او تفاوت دنیای امروز با گذشته در این است که امروز پیشرفت فناوری به قدری سریع است که دگرگونیهای اجتماعی به پای آن نمی رسد. بنابراین یک شکاف فزاینده میان تغییرات فناورانه و اجتماعی به وجود آمده که ما را به دردسر میاندازد. گذشته در حال رجعت است و با وجود این همه پیشرفتهای سریع فناوری نوعی خلا و حسرت نسبت به گذشته حاکم شده است گویی از آنطرف هر چه علم و فناوری پیشرفت میکند، به همان نسبت تمایل مردم به گذشته بیشتر می شود. آینده تاریخ به سمتی پیش میرود که ما هنر، سبکها و تفکرات گذشته را بیشتر به کار میبریم. جان نایس برای اینکه مفهوم فناوری برتر- حس برتر را بهتر انتقال دهد مثالهای متعددی می زند. معتقد است که اگر به خوبی نگاه کنیم میتوانیم مظاهر آن را ببینیم. تجلی آن در پزشکی نوین قابل رویت است. از سویی هرچه پزشکی نوین در حال پیشرفت است، مشاهده میشود که تمایل روزافزونی به پزشکی بر پایه حس برتر ایجاد شده است. رواج تکنیکهایی مانند ماساژدرمانی، هومیوپاتی، طب سوزنی و توسل به دعا برای شفا، گویای همین موضوع است. هرچه فناوری بیشتری را به بیمارستان هایمان تزریق میکنیم، رغبت مردم به استفاده از خدمات بیمارستانی کمتر میشود. این به معنای قهرکردن با فناوری و پزشکی نوین نیست، بلکه نشان میدهد که مردم چیز دیگری میخواهند. آنچه مردم میخواهند، قدرت درمان "حس" است. در واقع فناوری برتر میکوشد زمان را کوتاه کند و تا جایی که میتواند به رویدادها شتاب بدهد. اما حس برتر میکوشد زمان را طولانیتر کند. فناوری برتر از ما میخواهد در کمترین زمان ممکن هرچه بیشتر تولید کنیم. اما حس برتر به ما فرصت میدهد از ناشناختهها پرده برداریم. جنبه دیگری از حس برتر که در دنیای سازمانها و شرکتها به روشنی مشهود است، رجعت به معنویت و حتی مذهب. سال گذشته یک کتاب مدیریتی به نام "مدیرعامل مومن" منتشر شد که در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفت. عناوین مشابه دیگری هم به چشم میخورد: رهبری آمیخته با معنویت، مدیر درمانگر و مدیریت از راه قلب. تأثیر معنویت بر مدیریت همهجا مشهود است. تا همین اواخر این احساس حاکم بود که دین در جریان غالب کسب وکار جایی ندارد. امرسن، نویسنده آمریکایی، بهترین آموزه رهبری را در نوشتهای پیرامون اعتماد به نفس ارائه داده است: "روح شما خبر از درونتان میدهد. چرا که در وجود همه هست". امروزه این سخن و طرز فکر دوباره در حال رواج پیدا کردن است. نمونه دیگر آن شرکت والت دیسنی است که یکی از بزرگترین مروجان فناوری جدید در آمریکا به شمار میرود. همانطور که میدانید این شرکت، شهربازی هایی دارد که به "دنیای آینده" معروف است و شما با گردش در آنها میتوانید یک تور تفریحی به دنیای آینده را تجربه کنید امروز فعالیتهایش بیشتر بر تصویرکردن آینده متمرکز است. زمانی که مدیران این شرکت تصمیم گرفتند یک "دنیای آینده" جدید بسازند، پسروی کردند، یعنی به سراغ سبکها، روشها و الگوهای گذشته رفتند. گویی "دنیای آینده" با ژولورن آغاز میشود و با باخ راجرز پایان مییابد. جهان آینده پسرونده است و اصالت خود را در گذشته جستجو میکند. همه جا نوعی حسرت نسبت به گذشته حاکم شده است. به آگهیهای بازرگانی سیاه و سفید تلویزیون نگاهی بیاندازید. شرکتها برای تبلیغ محصولاتشان از تصاویر و سبکهای گذشته استفاده میکنند. مهم نیست این اتفاق را چگونه تفسیر میکنیم: حسرت یا یادآوری گذشته یا علاقه به داستانهای گذشته؛ به هرحال گذشته در حال رجعت است. ما هنر و سبکهای گذشته را بیشتر و بیشتر به کار میبریم تا نوعی واکنش عاطفی را در مردم برانگیزانیم. در حقیقت روزگار ما، روزگار کهنه شدن نوها و نوشدن کهنه هاست! نتیجه پیشرفتهای بیامان فناوری چه بوده است؟ اینکه انسان امروز بهطور بیسابقهای در جستجوی معناست. نیازمند برقراری روابط عمیق انسانی و تشنه فهم کامل فناوری شدهاست. بنابراین مضمون نهفته در همه اینها، در واقع هماهنگ کردن فناوری با نیازهای انسانی است. در دنیای نوین امروز، همه تغییرات اجتماعی نشأت گرفته از تغییرات فناورانه است. معیار ارزیابی موفقیت و بقا در هزاره نوین، توانایی ما در درک ارتباط و برهمکنش اصول بشری و نیاز عاطفی به حس برتر و واقعیتهایی است که پیشران آنها فناوری برتر است. فناوری به طور همزمان به ما انسانها پیام میدهد که حضور ما اهمیت کمتر و در بعضی مواقع اهمیت بیشتری دارد. موفقیت ما در کسب وکار، دولت و ارتباطات بسته به این خواهد بود که بتوانیم نیاز انسانی به حس برتر را در دنیای فناوریهای برتر به رسمیت بشناسیم. من فکر میکنم ما باید یاد بگیریم که میان پیشرفتهای فوقالعاده و مادی فناوری و نیازهای معنوی فطرت انسانیمان تعادل برقرار کنیم. |