در مورد لزوم ایجاد یک فرهنگ ماندگار نوآوری بحثهای زیادی صورت میگیرد و قدمهای جسورانهای در جهت عملی کردن تئوریها برداشته میشود. با این وجود برای پیدا کردن یک راه ساده و صحیح برای پرداختن به این موضوع از درون به بیرون (به عبارت دیگر پرداختن به DNA اصلیای که نوآوری از آن سرچشمه میگیرد) چالشهای فراوانی وجود دارد.
به گفته اولیور وندل هولم، سیستمها برای تضمین تغییر کافی نیستند. سیستمها میمیرند اما ذات اصلی باقی میماند هرکس مجبور است که فقط خودش را با آخرین مباحث اجتماعی یا مبتنی بر دمکراسی تلویزیون تنظیم کند، حماقت اعتیاد ملی ما به سیستم ها را میبیند. همه کاندیداها نوید میدهند که برای تغییر ، طرح و استراتژی و یک سیاست خوب دارند. اما تاریخ نشان داده است که اینها هرگز کافی نیستند. نباید گفت که سازمانها در تلاشهایشان برای ساختن فرهنگ نوآوری باید سیستم و ساختار را نادیده بگیرند.
آنها نباید این کار را بکنند. در حقیقت ، سیستم و ساختار سازمانی بخش بزرگی از آنچه قهرمانان نوآوری نیاز دارند، است کمک به آنها از طریق سیستم ها و ساختارهایی که از ایجاد فرهنگ نوآوری حمایت میکند، امکان پذیر است.
اما افسوس سیستمها و ساختارها خیلی از اوقات به عنوان هدف، مقدس میشوند. متاسفانه اعتیاد به سیستم و ساختار سازمانی، جستجوی سازمانها را برای ایجاد فرهنگ نواوری خیلی از اوقات به انحطاط میکشاند و به چیزی جز جنونی برای تقلید از نوآوری راهی نمیبرند.
این سازمانها نیستند که نوآور هستند بلکه این افراد هستند که نوآوری میکنند، افرادی که به آنها الهام شده، افرادی که افسون شدهاند، خلاق و متعهد شدهاند. اینجاست که نوآوری شروع میشود، از درون. نقش سازمانها همانند نقش مدیری است که راه را باز میکند.
در حالی که این بازکردن راه بدون شک شامل تلاش برای تنظیم سیستمهای مجهز کننده ، دستورالعملها و موافقتنامهها میشود. باید به خاطر داشته باشید که سیستمها و قوانین و موافقت نامهها هرگز جوابگوی موضوع نوآوری نیستند. آنها زمینه هستند نه محتوای نوآوری. آنها پوسته نوآوری هستند نه هسته اصلی آنها، فهرست غذا هستند نه خود غذا.
نهایتاً سازمان ها هم مانند مذاهب با چنین چالشهایی مواجه هستند. رهبران مذهبی ممکن است روزهای یکشنبه با لحنی خشک و تند درباره فضائل در کلیسا صحبت کنند. اما آنها در موعظهها فقط از چالشها نام میبرند و عمل به آن فضیلتها را به افراد متذکر میشوند.
اما افراد لزوماً رفتارشان تغییر نمیکند تغییر باید از درون و در قلب و مغز افراد ایجاد شود. این تغییر نمیتواند قانونمند شود.
آنچه که مورد نیاز و آرزوی سازمانها برای ایجاد فرهنگ نوآوری است، یک تغییر درونی است .
ما به آن تحریک عصبی میگوییم افراد نیاز دارند که در درون خودشان تغییری را ایجاد کنند که موجب ایجاد جرقهای خواهد شد و تلاش آنها را برای نوآوری تقویت میکند. وقتی آنها این تغییر را ایجاد کردند، خواهند توانست خودشان را تقویت کنند. آنوقت آنها حتی زیر دوش حمام، در ماشین، در رویاهایشان به طرحهایشان فکر خواهند کرد. آنها از بیرون نیازمند مدیریت مختصری خواهند بود. از درون به بیرون هدایت خواهند شد نه از بیرون به درون. به این صورت است که افراد نوآور خواهند شد. نه به این علت که به آنها گفته شده است که اینطور باشید. بلکه به خاطر اینکه آنها میخواهند که نوآوری کنند. فضای باز تکنولوژی تشبیه خوبی برای این مورد است . وقتی که به کسی الهام میشود و یا هدف مشترک دارد و یا در زمان و فضای خاصی مشارکت دارد او خودش را طبق آن سازماندهی میکند.
در مورد کسانی که به من مراجعه میکنند، تغییری که آنها در جستجویش هستند یک نوآوری بسیار قوی است نوآوریایی که اثر مطلوب روی نتیجه پایانی کار داشته باشد. این به چه چیز نیاز دارد؟ یک تغییر مطلوب و مؤثر از درون هریک از کارکنان. هم از سطوح بالای سازمان و تا کارکنان سطوح پایین که به تغییر چند بعدی سازمان گفته میشود.
وقتی که هرکس که در سازمان شما نیاز به نوآوری داشت بتواند راهی پیدا کند تا از استعداد ذاتی اش بهرهبرداری کند، شما میتوانید تمام سیستمهای پاداشی که میخواهید ایجاد کنید. میتوانید فضای کار را بارها و بارها بازسازی کنید. میتوانید به عنوان بزرگترین و جدیدترین ابزار ایده مدیریت گواهی بگیرید.
آنچه که در آخر به آن خواهید رسید مخلوطی از سیستمها ، دستورالعملها ، موافقتنامهها که پوستههای نوآوری و هسته اصلی ایدههای نوآوری است که مدیریت یا مسئول بعدی از آن تقلید می کند و یا در صورتی که بازگشت سرمایه را نشان ندهد آن را طرد و یا تغییر خواهد داد.
میخواهید فرهنگ را تغییر دهید؟ به یک فرهنگ نوآوری نیاز دارید؟ خیلی خوب است. پس راهی پیدا کنید که به همه افراد سازمان کمک کند تا ازدرون متحول شوند. عمیقاً توجه کنید چطور میتوانید آنها را هشیار کنید، پرورش دهید و نیاز اولیه آنهایی که باید چیز خارق العادهای بیافرینند تامین کنید.