مدیریت یكی از مهمترین متغیرها و عوامل كلیدی در روند رشد و توسعه هر جامعه ای است كه در پرتو آن استفاده بهینه از منابع مادی و انسانی صورت گرفته و بهره وری مطلوبی را به دنبال خواهد داشت. در فرآیند مدیریت اسلامی، عنصر عدالت جایگاه و نقش ویژه ای دارد كه در نوشتار حاضر، این مقوله در تمامی قواعد مدیریت منابع انسانی و وظایف مدیریت تبیین شده وبا توجه به معانی گوناگون عدالت در ابعاد فردی و اجتماعی، به تفسیر عدالتمندی این قواعد اشاره و در نهایت مدیریت عادلانه را به گونه ای معرفی می كند كه در تمامی سازوكار آن عنصر عدالت جلوه برجسته ای داشته باشد. با امید به اینكه مطالب ارائه شده مورد استفاده خوانندگان محترم قرار گیرد.
●اهمیت عدالت در مدیریت
مدیریت كه امری متنوع و متكامل و قابل تطبیق بر اقتضائات و شرایط گوناگون می باشد، دارای اصول و قواعدی است چه در بخش مدیریت منابع انسانی كه متكفل امر گزینش، ارزیابی، حقوق و دستمزد، پاداش و تنبیه و انضباط می باشد و چه در بخش وظایف مبانی مدیریت كه عبارت از سازماندهی، نظارت، برنامه ریزی و هماهنگی و رهبری می باشد، درمیان همه این عناصر شناخته شده عدالت نقش محوری دارد و می تواند «ام الاصول» لقب بگیرد. مقاله حاضر به دخالت عنصر عدالت در تمامی قواعد مدیریت منابع انسانی و وظایف مدیریت می پردازد. و با توجه به معانی گوناگون عدالت در ابعاد فردی و اجتماعی، به تفسیر عدالتمندی این قواعد می پردازد و در نهایت «مدیریت عادلانه» را به گونه ای معرفی می كند كه در تارو پود آن، عنصر عدالت جلوه ای ویژه داشته باشد. چنین مدیریتی پویا، پاینده، كارآمد و اثربخش است و تامین كننده توأمان رضایت و احقاق حق می باشد و بی تردید «مدیریت عادلانه» تنها مدیریت زیبنده یك نظام دینی خواهد بود.
پیامبر خدا(ص) می فرمایند: «ان شئتم انباتكم عن الاماره (و ما هی) اولها ملامه و ثانیها ندامه و ثالثها عذاب یوم القیامه الا من عدل».
«اگر بخواهید شما را از امارت (و مدیریت) با خبر سازم، آغازش ملامت است و به دنبالش ندامت خواهد آمد و سرانجامش عذاب روز قیامت است مگر آنكس كه عدالت ورزد.» و نیز می فرمایند «اذا حكمتم فاعدلوا»؛ ( «وقتی داوری (یا مدیریت و حكومت) می كنید، بر عدل رفتار نمایید.» این سخنان عدالت محور از كسی است كه امیرمؤمنان علیه السلام درباره اش می فرماید: «سیرته القصد و سنته الرشد و كلامه الفصل و حكمه العدل».
«سیره و مشی او میانه روی و اعتدال، سنتش رشد، گفتارش جدا كننده و فرمان و مدیریتش عادلانه است.»
همین عبارات كافی است كه مدیریت و حكومت را به تأسی از پیامبر(ص) برپایه عدالت بنا كنیم. آن حضرت خود می فرمود: «عدل میزان خدا در زمین است و هركس آن را دریابد، او را به بهشت رهبری می كند و هركس آن را رها كند او را به جهنم سوق می دهد.» یعنی همین عدالت تارك خود را به آتش می فرستد همانگونه كه عامل خود را به فردوس برین رهنمون می سازد. همانگونه كه فرمود: «یك ساعت عدالت ورزیدن، بهتر از عبادت یكسال است كه شبهایش به قیام و روزهایش به روزه بگذرد و ساعتی جور در حكومت (و مدیریت) در نزد خداوند، بدتر از گناهان شصت ساله است.»
عدالت در مدیریت از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع)
۱- «العدل نظام الامره »؛ «عدل نظام بخش مدیریت و امارت است.»
۲- «به خدا سوگند این كفش پاره نزد من، محبوب تر است از حكومت (و مدیریت) بر شما، مگر آنكه حقی را به پا دارم و باطلی را دفع كنم.»
۳- «العدل سائس عام»؛ «عدل یك قانون و مدیر عمومی است.»
۴- «ما حصن الدول بمثل العدل»؛ «هیچ چیز چون عدل دولت ها را حفظ نمی كند.»
۵- «اعدل تدوم لك القدره »؛ «دادگر باش قدرت برایت پایدار می ماند.»
۶- «فی العدل الاقتداء بسنه الله و ثبات الدول»؛ «اجرای عدالت اقتدا به سنت خدا و سبب پابرجا بودن دولت ها است.»
۷- «من عدل تمكن»؛ «هركس عدالت ورزد قدرت مند است.»
۸- «دوله العادل من الواجبات»؛ «دولت و مدیریت عادله از ضروریات است.»
۹- «لا رئاسه كالعدل فی السیاسه »؛ «هیچ ریاست و مدیریتی، در اداره و مدیریت مانند عدل نیست.»
۱۰- «من عمل بالعدل فیمن دونه رزق العدل ممن فوقه»؛ «هركس با زیردستان به عدالت رفتار كند عدالت مافوق روزی او خواهد شد.»
از روایات بالا و مانند آن نقش بی بدیل عدالت درهر نوع مدیریت و حكومتی روشن می شود، آنهم از امامی كه خود مظهر عدل بود و شهید عدالت نام گرفت. هم ایشان بود كه در نامه ای به اسودبن قطبه فرماندار و رئیس سپاه حلوان چنین نوشت:
«اما بعد، هرگاه میل و خواست زمامدار (نسبت به همه) یكسان نباشد این روش، او را از عدالت بازمی دارد. پس باید كار مردم در حق، نزد تو یكسان باشد. زیرا هیچ گاه جور و ستم جانشین عدالت نخواهد شد. پس آنچه برای خویش نمی پسندی اجتناب كن و نفس خود را در برابر آنچه خداوند بر تو واجب كرده است، به امید پاداش و ترس از كیفرش، به خضوع و تسلیم وادارساز و بدان كه دنیا سرای آزمایش است. هركس ساعتی در آن بیاساید و دست از تلاش بردارد، همین ساعت آسودگی، موجب حسرت و پشیمانی او در قیامت خواهد شد و هرگز هیچ چیز تو را از حق بی نیاز نگرداند و از جمله حق ها كه بر توست، این است كه نفس خود را نگاهبان باشی و به اندازه توانت در كار رعیت كوشا باشی؛ زیرا سود و پاداشی كه از این راه ] از خدا[ به تو می رسد بیشتر از سودی است كه به وسیله تو (به رعیت) می رسد، والسلام.»
وقتی آن حضرت به نجاشی كه از شخصیت ها و شعرای بزرگ بود، در ماه رمضان ۲۰ ضربه اضافه شلاق زد در پاسخ اعتراضات فرمود: «ای برادر، آیا نه چنین است كه او یكی از مسلمانان بوده و جهت حكم خدا را رعایت نكرده و پرده دری كرده است و ما نیز حدی را كه كفاره گناه اوست بر او جاری كردیم؟» خدای متعال می فرماید: «دشمنی گروهی وادارتان نكند كه عدالت را رعایت نكنید، عدالت ورزید كه به تقوا نزدیك تر است.»
آن حضرت به مردم كوفه، كه مركز حكومتش بود، ندا داد كه:«ای مردم كوفه، اگر دیدید كه من از شهر شما بیرون رفتم به غیراز آن وضعی كه قبلا داشتم، مثلا لباس و خوراك من یا مركب و غلام من عوض شد و در مدت حكومتم (و مدیریتم) زندگی مرفهی برای خود درست كرده ام بدانید كه در حكومت به شما خیانت كرده ام.»
آن مدیرعادل درباره تقسیم بودجه می فرماید: «فان للأقصی منهم مثل الذی للأدنی»؛
«برای ساكنان دورترین نقاط كشور باید همان مقدار تقسیم شود كه برای نقاط نزدیك تقسیم می شود.»
وقتی كه خبر می رسد یكی از منصوبان و كارگزارانش به سوده، دختر عماره همدانی ستمی كرده است، بسیار اندوهگین می شود و چشمانش اشكبار می گردد، در حال گریه رو به آسمان می كند و می گوید: «بار خدایا! تو بر من و آنان گواهی، من آنان را بر ستم به آفریده های تو فرمان نداده ام.»
نقش عدل را در دو مدیریت نبوی و علوی كه متأثر از مدیریت خداوندی است ملاحظه كردیم.
این عدل چیست كه این همه مورد اهتمام و احترام مدیران معصوم و اسوه است تا دیگر مدیران، هم عدل را پیشه خود كنند. برای عدالت معانی فراوان از زوایای گوناگون شده است كه به تعدادی از آنها اشاره می شود:
.۱ دادن حق هر صاحب حق.
.۲ نهادن هر چیزی در جای خود.
.۳ موزون بودن (تعادل و تناسب و توازن).
.۴ میانه روی بین افراط و تفریط، (اعتدال).
.۵ تساوی و نفی هرگونه تبعیض (تفاوت قائل نشدن میان افراد).
.۶ رعایت استحقاق در افاضه وجود (عدل در تكوین).
.۷ عدم ارتكاب كبیره و عدم اصرار بر صغیره، (عدالت فردی و فقهی).
.۸ برابری اجتماعی (قسط، عدالت اجتماعی و قضایی و سیاسی و اقتصادی).
.۹ رعایت مفاسد و مصالح در قانونگذاری (عدل در تشریع).
.۱۰ نقطه تعادل و تلاقی تمام فضایل؛ مثلا عفت و شجاعت و حكمت، كه اوساط اخلاقی هستند، قدر جامعی به نام عدالت دارند (نظریه عدالت ارسطو).
این ها منظومه ای از عدالت است! تكوینی و تشریعی، فردی و اجتماعی، اخلاقی و اعتقادی.
شهید مطهری(ره) جمع بندی جالبی دارد. او می نویسد:عدالت آنجا كه به توحید یا معاد مربوط می شود، به هستی و آفرینش شكل خاص می دهد نوعی جهان بینی است. آنجا كه به نبوت و تشریع و قانون مربوط می شود، یك مقیاس و معیار قانون شناسی است آنجا كه به امامت و رهبری مربوط می شود، یك شایستگی است آنجا كه پای اخلاق به میان می آید آرمانی انسانی است و آنجا كه به اجتماع كشیده شود یك مسئولیت است.»
امام خمینی قدس سره می فرماید:
«اسلام خدایش عادل است، پیغمبرش هم عادل است، معصوم و امامش هم عادل است قاضی اش هم معتبر است كه عادل باشد فقیهش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعه اش هم باید عادل باشد، از ذات مقدس كبریا گرفته تا آن آخر زمامدار باید عادل باشد، آنهم باید عادل باشد.»
موجبات عدل در نگاه شهید مطهری(ره) را می توان به سه عامل تقسیم كرد:
.۱ بودن قوانین و مقررات عادلانه
.۲ اجرا و تنفیذ آنها علی السواء (امام عادل)
.۳ شعور مردم به حقوق خود.
لذا عدالت اجرا و مجری می خواهد و نیاز به مدیریت دارد. در حقیقت از این مثلث ترسیم شده جهت تحقق عدالت، ضلع اجرای آن مهم است، كه در این نوشتار به آن پرداخته می شود. عدالت اگر در مدیریت تنیده شود، مدیریت عادلانه یا عدالت اداری نام می گیرد. و در هر بعدی از مدیریت، منابع انسانی یا وظایف مدیریت می تواند مطرح شود.
●مدیریت منابع انسانی و عنصر عدالت
«مدیریت منابع انسانی» استفاده بهینه از عنصر انسان در سازمان است؛ به گونه ای كه مراحل عضوسازی، عضویابی، گزینش، به كارگیری، حمایت و پشتیبانی، قدردانی و جبران خدمات و حمایت های پس از كناره گیری و بركناری و... را شامل می شود.
عدالت در گزینش نقش عظیم دارد، اصولا این معنای از عدالت كه «قرار دادن هر چیزی در جای خود است». در گزینش نمود خاص دارد؛ یعنی از هر استعدادی علاقه و توان در موضع خویش به كار گرفتن، و در حقیقت زمینه رشد انسانی و سازمانی را فراهم كردن است.
چرا كه اگر كسی در غیر جای خود قرار گیرد، این عدالت برقرار نمی شود. هر كاری نیروی مناسب خود را می طلبد. «مدیریت منابع انسانی را، شناسایی، انتخاب، استخدام» تربیت و پرورش نیروی انسانی به منظور دست یابی به اهداف سازمان تعریف كرده اند.
وظیفه این مدیریت، رعایت نظام شایستگی در استخدام، پرورش و حفظ نیروی كار شایسته است كه با حداكثر كارایی و صرفه جویی، هدف های سازمان را تحقق بخشد.
آنانی كه به گونه ای با اداره امور استخدامی سر و كار دارند موظفند در همه روابط و تصمیمات كارگزینی، هیچ گاه شأن و مقام انسانی را از خاطر دور ندارند و در همه اعمال و افعال خویش از اصل جامعیت و توجه به منافع عموم پیروی كنند و از هرگونه تبعیض دوری جسته، وظایف و اختیارات خود را بدون در نظر گرفتن منافع شخصی به كار گیرند.
انسان موجودی زنده است كه قادر به تفكر، قضاوت و تصمیم گیری است. او ماده ای بی جان نیست كه به راحتی در دست دیگران شكل گیرد. از سوی دیگر، تجمع انسان ها و پیدایش گروه ها و در نتیجه رفتار گروهی به وجود آورده، بر پیچیدگی موضوع افزوده و اداره و كنترل انسان ها را در سازمان به مراتب دشوار می سازد.
نقش مدیریت منابع انسانی، نخست تشخیص استعدادهای بالقوه نیروهای شاغل در سازمان و سپس فراهم آوردن امكاناتی برای شكوفایی آنها است.
امروزه قوانین و مقررات بسیاری بر استخدام و چگونگی فعالیت های سازمان نظارت می كند و پیش تر تخلف از آنها موجب تعقیب كیفری، حقوقی یا پرداخت جرایم سنگین می شود. بهداشت و ایمنی كار، اجتناب از تبعیض در استخدام پرداخت حقوق و دستمزد كافی و عادلانه از مواردی است كه زیر نظر و كنترل مستقیم دولت هستند و سازمان، مكلف به رعایت آنها است.
از عبارات بالا نقش عنصر عدالت به خوبی مشهود است. عدالت به معنای تساوی در پرداخت دستمزد، عدالت به معنای اعطای كل ذی حق حقه در حقوق و دستمزد، عدالت به معنای وضع الشیء فی موضعه در استخدام و گزینش و چینش نیروها، بدور از تبعیض، هر نیرویی را در موقف توان و علاقه و استعداد او به كار گرفتن، كه در عین حال سازمان را متعادل به معنای موزون و زیبا قرار دادن است.
بد نیست نگاهی به وظایف مدیریت منابع انسانی بیندازیم تا نقش عدالت را به تفصیل در مورد هر یك متوجه شویم:
۱-نظارت بر استخدام در سازمان: به گونه ای كه این امر در چهارچوب قانون و مقررات انجام گیرد و حقوق متقاضیان مشاغل پایمال نگردد.
۲-تجزیه و تحلیل شغل به طوری كه ویژگیهای هر یك مشخص و معین شود.
۳-برنامه ریزی برای تامین نیروی انسانی مورد نیاز سازمان.
۴-كارمندیابی؛ یعنی كسانی كه شرایط لازم را برای استخدام در سازمان دارند.
۵-انتخاب و استخدام بهترین و شایسته ترین نیروهای ممكن برای تصدی مشاغل در سازمان.
۶-طراحی و تنظیم برنامه هایی كه ورود كاركنان جدید را به سازمان تسهیل و به ایشان كمك می كند تا جایگاه صحیح سازمانی و اجتماعی خود را در آن بیابند.
۷- آموزش كاركنان.
۸-تربیت مدیر.
۹-طراحی نظام ارزیابی عملكرد كاركنان.
۱۰-طراحی نظام پاداش.
۱۱-طراحی نظام حقوق و دستمزد.
۱۲-طراحی نظامی برای رسیدگی به خواسته ها یا شكایات كاركنان.
۱۳-طراحی نظام بهداشت و ایمنی محیط كار.
۱۴-طراحی نظام انضباط.
وظایف بالا، هر كدام به نوعی با عدالت (با یكی از معانی آن) مربوط هستند، و بد نیست، به اهم آنها كه مرتبط ترین حالت را با عدالت دارند، اشاره كنیم.
۱-نظارت بر استخدام
به گونه ای كه این امر در چهارچوب قانون و مطابق با قوانین و مقررات انجام گیرد و حقوق متقاضیان مشاغل پایمال نگردد. در حقیقت باید با آنچه كه به «پارتی بازی» معروف است و نیز «نورچشمی» مقابله شود، قانونمندی و ضابطه گرایی باید حاكم گردد و یك نوع عدالت به معنای تساوی و عدم تبعیض رعایت شود. در كتاب «مدیریت از منظر كتاب و سنت» فصلی گشوده شده است با عنوان «منابع كارمندیابی» رسول خدا(ص) و در آنجا اثبات شده است كه رسول خدا (ص) معیارهای ارزشی را بر معیارهای نژادی، قومی، فامیلی و غیره ترجیح می داده است. مكی و مدنی بودن و عرب و قرشی بودن و... معیار استخدام در كادر و كابینه رسول خدا نبود، بلكه عناوینی مانند توانایی و هجرت و نصرت و رزمندگی و فداكاری و ایثار، ملاك بود. هر كس این ملاك ها را داشت مورد توجه بود ولو از آشنایان، رفقا و همشهریان به شمار نمی آمد.
امیر مؤمنان علیه السلام هم، كه نیروی كلیدی آن حضرت محسوب می شد، علاوه بر فضائل و منزلت ویژه معنوی كه داشت؛ به خاطر شجاعت ها و لیاقت هایی كه از بدر تا تبوك نشان می داد و فداكاریها و از خودگذشتگی هایی كه در مكه نشان داده بود، این منزلت و اخوت و قربت را به دست آورده بود و عدالت اقتضا می كند كه هر كس توان دارد بیاید و مصدر و منصبی را اشغال كند.
۲-انتخاب و استخدام بهترین و شایسته ترین نیروهای ممكن برای تصدی مشاغل در سازمان
این همان اصل معروف «شایسته سالاری» است كه متأسفانه حرفه ای سیاسی شده است.
تفاوت این مطلب با مطلب قبلی، در تفاوت پذیرش و گزینش است؛ مطلب قبلی پروسه كارمندیابی و پذیرش است و این بر منصب نشانی است. در این جا شایستگان و متناسبان و متخصصان در هر منصبی باید آن منصب را داشته باشند. عدالت در این جا با معنای «وضع الشی فی موضعه» نمود پیدا می كند؛ یعنی هر كس و هر چیزی را در جای مناسب خویش قرار دادن. به انسانی ضعیف پست قوی دادن و یا به عكس تضییع حق است. گاهی ظلم به منصب و گاهی ظلم به منصوب است.
پایه و اساس سازمان وظایفی است كه به وسیله اعضای آن انجام می گیرد. این وظایف باید متناسب با یكدیگر و دارای هماهنگی در جهت رسیدن به اهداف سازمان باشد، و هر شغلی باید تجزیه و تحلیل و شفاف شود. تجزیه و تحلیل شغل فرایندی است كه از راه آن ماهیت و ویژگی هر یك از مشاغل در سازمان بررسی می گردد و اطلاعات كافی درباره آنها جمع آوری و گزارش می شود. با تجزیه و تحلیل شغل معلوم می شود كه هر شغل چه وظایفی را شامل می شود و برای احراز و انجام شایسته آن، چه مهارت ها، دانش ها و توانایی هایی لازم است.