Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
یکشنبه 2 دی 1403 - 21:06

روش شناسی استقرار رویکرد کارگزارمدار

روش شناسی استقرار رویکرد کارگزارمدار

مقاله پیش رو در مورد كارگزاران یك سیستم و سیستم های دارای چندكارگزار است و در آن ضمن بیان تعاریفی چند از این اصطلاح، عمده ترین و بارزترین مشخصات آنها توصیف می گردند. سپس تعریفی از سیستم های دارای چندكارگزار ارایه می شود. در ادامه انواع همسایگی آنها و نحوه تعامل و همکاری یک كارگزار با سایر كارگزاران و چگونگی اشتراک اطلاعات در یک كارگزار تشریح می شود. آشنایی با اتحادیه ها و ائتلافهای مبتنی بر سیستم های دارای چندكارگزار از دیگر بخشهای این مقاله است. در انتهای مقاله نیز سه نوع متدولوژی كارگزارمدار برای توسعه سیستم ها معرفی می شوند.
به طور کلی كارگزار(۱) (AGENT) را می توان عاملی تعریف کرد که در یک سیستم و یا مجموعه ای که كارگزاران مختلفی در آن حضور دارند، عهده دار یک یا چند وظیفه خاص است. تعریف دیگر اینكه هر كارگزار خود موجودیتی است که دارای هدف، برنامه، رفتار و تعهد نسبت به رفتارهای خود است (تاناكا، ۲۰۰۳، ص۲۵).
در حوزه های مختلف كاری و علمی از تفسیرها و تعریفهای متعدد و متنوعی می شود. برای مثال، در تجارت هر كارگزار، عامل یا فردی است كه به وكالت از جانب دیگران تجارت می كند. در حقوق، كارگزار فردی است كه قدرت و اختیار آن را دارد تا فرد دیگری را ملزم به تعهدات قانونی لازم الاجرا كند. در بیمه و مشاغل حق‌العمل‌كاری، كارگزار در واقع نماینده انحصاری یا فردی است كه فقط نمایندگی یك شركت بیمه را عهده دار است و معمولاً بر مبنای حق العمل كاری و كمیسیون استخدام می شود. اما مفهوم آن در علم مهندسی نرم افزار یا مهندسی سیستم ها تا حدودی متفاوت است.
به زبان ساده تر، كارگزار را می توان همچون موجودی زنده مثل انسان دانست که دارای دو سطح زندگی یكی خرد و دیگری کلان است. در سطح خرد، تراکنشها و فعالیتهای درونی آن مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. همچنین در این سطح ساختار کلی كارگزار بررسی و طراحی می شود و بخشهای مختلف داخلی مورد نیاز یک كارگزار و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر مثل سیستم داخلی بدن انسان مشخص می شود. به سطح خرد یك كارگزار، سطح فردی نیز گفته می شود (تامپسون، ۲۰۰۳، صص۵۵-۵۲). در سطح کلان نحوه تعامل، ارتباط و همکاری یک كارگزار با محیط بیرونی و سایر كارگزاران مورد بررسی قرار می گیرد. همچنین به این سطح، سطح اجتماعی یک كارگزار نیز اطلاق می شود که می توان آن را به طور دقیق همچون سطح اجتماعی زندگی انسان در نظر گرفت (تامپسون، ۲۰۰۳، صص۵۵-۵۲).
● ویژگیهای برجسته كارگزاران
برای یک كارگزار مشخصات مختلفی را درنظرگرفته اند. اما عمده ترین ویژگیها و مشخصاتی که آنها باید با خود به همراه داشته باشد، عبارتند از:
۱ - مستقل بودن: این خصیصه به این معنا است که یک كارگزار می تواند به طور مستقل از راه اندازی، تایید و با نظارت اپراتورها فعالیت خود را آغاز كرده و آن را ادامه دهد؛
۲ - عدم تقید صرف به اخلاق: به این صورت که آنها لزوما اخلاق گرا نیستند و چه بسا این امکان وجود دارد که یک كارگزار به محیط كاری خود، لطمه وارد كند؛
۳ - انعطاف پذیری: كارگزاران این توانایی را دارند تا خود را با شرایط محیطی وفق دهند و از محیط و وقایع پیش آمده در آن بیاموزند و در جهت بهبود نقش اجتماعی خود تلاش كنند. این خاصیت مستلزم رعایت مجموعه مراحلی است كه به اصطلاح به آن فرایند پذیرش می گویند كه در آن مراحل پنجگانه ای همچون آگاهی، علاقه‌مندی، ارزیابی، آزمایش و پذیرش طی می شود.
۴ - واکنشی بودن: كارگزاران این توانایی را دارند که نسبت به محرکهای محیطی حساس باشند و در مواقع لازم عکس العمل مناسبی را از خود نشان دهند. این ویژگی آنان ارتباط نزدیكی با ویژگی قبلی دارد.
۵ - هدفمند بودن: كارگزاران قادرند که در راستای اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت خود برنامه ریزی کنند و در جهت رسیدن به آن اهداف، اعمال و رفتارهای خود را کنترل كنند.
۶ - اجتماعی بودن: اجتماعی بودن كارگزاران به این مفهوم است که آنها می توانند از طریق عضویت در گروهها، ائتلافها و تیم ها با یکدیگر برای رسیدن به اهداف مشترک همکاری کنند؛
۷ - قابلیت جابه جایی: كارگزاران این توانایی را دارند که به هر جایی سرک بکشند و به آنجا نقل مکان كنند.
۸ - تعاملی بودن: كارگزاران می توانند با افراد، موارد مشابه خود و سیستم های مبتنی بر قانون و در راستای رسیدن به اهدافشان تعامل داشته باشند (فوستر و نادلر، ۲۰۰۳، صص۴۹-۴۵). این ویژگی آنها به سبكی از مدیریت در كارگزارها منجر می شود كه در آن هر كارگزار می كوشد تا وقایع آینده را شكل دهد و تنها برخورد انفعالی نسبت به مسائل نداشته باشد. در این حالت قبل از آنكه پدیده ای حادث شود، كارگزاران برای آن چاره جویی می كنند.
● سیستم های دارای چندكارگزار
سیستم های دارای چندكارگزار شامل مجموعه ای ازمنبع: دویچه ولهمستقل، غیرمتمرکز و هماهنگ با هم هستند که در جهت رسیدن به یک هدف مشترک با یکدیگر همکاری می كنند. در این گونه سیستم ها، كارگزاران در راستای همکاری با یکدیگر مبادرت به انتقال مواد و اطلاعات یکدیگر می كنند، به ائتلافها، اتحادیه ها و تیم ها وارد می‌شوند و یا هر زمان که لازم دیدند از آنها خارج می شوند (تامپسون، ۲۰۰۳، صص۴۹-۴۵). این قبیل سیستم ها از نوع سیستم های باز هستند. این بدان معنی است که با محیط و سایر كارگزاران اقدام به انتقال مواد و اطلاعات می‌كنند تا خود را محدود به یک محیط خاص نکنند (والدنر و فوستر، ۲۰۰۲، ص۹-۶).
● انواع همسایگی كارگزاران
به طور كلی همسایگی كارگزاران در یك سیستم دارای چند كارگزار به اشكال زیر است:
۱ - همسایگی کلی: كارگزارانی در همسایگی کلی قرار می گیرند وشامل آن دسته از كارگزارهایی هستند که كارگزار A صرفا از وجود آنها اطلاع دارد و می تواند با آنها ارتباط برقرار کند و با علامت (A) نشان داده می‌شود.
۲ - همسایگی خاص: كارگزارانی که علاوه بر داشتن اطلاعاتی در مورد حضور آنها، اطلاعات دیگری درباره نحوه سرویس دهی، وضعیت بازار، میزان تولید و فعالیت آنها را در اختیار دارد، در وضعیت همسایگی خاص قرار دارند. این نوع همسایگی به دو دسته تقسیم می شود:
الف - همسایگی خاص تاثیرگذار: شامل آن دسته از كارگزارانی می شود که از كارگزار (A) تاثیر می پذیرند. این همسایگی با علامت +(A)µ نشان داده می شود. این به آن معنا است كه كارگزار A بر سایر كارگزارهای یك سیستم دارای چندكارگزار تاثیر می گذارد.
ب - همسایگی خاص تاثیرپذیر: شامل آن گروه از كارگزارانی می گردد که كارگزار(A) از آنها تاثیر می پذیرد و با علامت -(A)µ نشان داده می شود. این به آن معنا است كه كارگزار A از سایر كارگزارهای یك سیستم دارای چندكارگزار تاثیر می پذیرد.
۳- همسایگی یکپارچه: كارگزارانی که با یکدیگر در جهت رسیدن به یک هدف مشترک متحد و یکپارچه می شوند و با علامت (A)? نشان داده می شود (تامپسون، ۲۰۰۳، صص۵۵-۵۲).
● اشتراک اطلاعات در كارگزاران
از آنجایی که كارگزاران از یکدیگر تاثیر پذیرفته و بر یکدیگر تاثیر می گذارند و همچنین با عضویت در جوامع متعدد در جهت رسیدن به اهداف مشترک با سایرین همکاری می کنند. بنابراین باید بخشی از اطلاعات خود را با آنها به اشتراک بگذارند. بر اساس این تئوری به اشتراک گذاشتن اطلاعات در سه کلاس طبقه بندی می شود:
۱- اطلاعات عمومی: اطلاعاتی هستند که كارگزار(A) با تمامی كارگزاران به اشتراک می گذارد. مانند اطلاعاتی در زمینه وجود اسم، نشانی، زمینه فعالیت، کشوری که آن كارگزار در آن فعالیت می کند، سرویس های موجود در آن كارگزار و غیره. گفتنی است که این دسته از اطلاعات به آسانی قابل دسترسی هستند.
۲- اطلاعات نیمه محرمانه: اطلاعاتی هستند که كارگزار(A) با همسایگانی که با آن در ارتباط و تعامل است به اشتراک می گذارد.
۳- اطلاعات محرمانه: اطلاعاتی هستند که فقط خود كارگزار(A) به آنها دسترسی دارد. کاملا مشخص است که این اطلاعات به خود كارگزار(A) اختصاص دارد (تاناكا، ۲۰۰۳، ص۲۵؛ فوستر و نادلر، ۲۰۰۳، صص۴۹-۴۵).
● اتحادیه ها و ائتلافهای مبتنی بر كارگزاران
اتحادیه ها و ائتلافها نمونه هایی از همبستگی موجود در سیستم های دارای چندكارگزار هستند كه مفهوم هریك عبارت است از:
۱ - اتحادیه ها: مجموعه ای از كارگزاران است که در آن تمامی كارگزاران اطلاعات خود را به اشتراک می گذارند و در یک زمینه کاری مشترک فعالیت می كنند. اتحادیه ای که كارگزار(A) در آن عضویت دارد با (A)? نشان داده می‌شود. اتحادیه ها در حقیقت جامعه ای را افراز می کنند که كارگزاران در آن عضویت دارند. در نتیجه هیچ كارگزاری نمی تواند در دو اتحادیه عضویت داشته باشد. به عبارت دیگر اشتراک دو اتحادیه با یکدیگر تهی است.
۲ - ائتلاف ها: به مجموعه ای از كارگزاران که در جهت رسیدن به یک هدف مشترک و واحد همچون ? با یکدیگر هماهنگ و همگام شده اند، ائتلاف گفته می شود و با (?)? نمایش داده می شود.
بر خلاف اتحادیه ها، ائتلافها یک توافقنامه و تشکیلات موقت هستند و بنگاهها می توانند از اتحادیه های مختلفی به عضویت یک ائتلاف درآیند (فوستر و نادلر، ۲۰۰۳، صص۴۹-۴۵).
● متدولوژی های كارگزارمدار
در نظریه كارگزارگرا این موضوع مطرح می شود که سازمانها و محیط اطراف آنها را می توان به صورت مجموعه‌ای از كارگزاران در نظر گرفت که این كارگزاران همچون یک انسان دارای هدف، برنامه، رفتار و تعهد نسبت به رفتارهای خود هستند (تاناكا، ۲۰۰۳، ص۲۵).
از این منظر، متدولوژی هایی برای تشریح و تبیین دیدگاه و تئوری كارگزارمدار بنا نهاده شده اند. در این میان تعدادی از متدولوژی ها نسبت به بقیه کامل تر هستند كه متدولوژی های مهندسی سیستم های دارای چندكارگزار نظیر "MASE" (MULTI-AGENT SYSTEMS ENGINEERING)، ""Promotheus ، Tropos"" ، ""Message و ""Gaya از آن جمله هستند. (والدنر و فوستر، ۲۰۰۲، صص۹-۶) در اینجا از بین متدولوژی های فوق سه متدولوژی های MASE، Promotheus و Tropos که نسبت به بقیه مشهورترند، بررسی می گردند.
الف- متدولوژی MASE : هدف اصلی این متدولوژی ارایه یک روش شناسی مبتنی بر زیستچرخ کامل توسعه سیستم برای کمک به توسعه دهندگان و طراحان سیستم برای ایجاد سیستم های چند كارگزار است. در این متدولوژی فرایند طراحی و پیاده سازی یک سیستم دارای چند كارگزار در دو فاز و هفت مرحله تشریح می شود. در جدول شماره یك به طور خلاصه هر فاز و مراحل آنها تشریح می شود.
یکی از نقاط قوت این متدولوژی وجود ابزارهای کمکی همراه با آن است. به گونه ای که در تمامی فازها و مراحل، به استثنای مرحله طراحی ساختار كارگزاران، ابزارهایی ارایه کرده است که کل فرایند را پوشش می دهد. یکی از معایب این متدولوژی آن است که برای طراحی ساختار كارگزاران هیچ گونه الگوی خاصی در این متدولوژی ارایه نشده است (لسكوفسكی و اندرسون، ۲۰۰۳).ب- متدولوژی Promotheus : ویژگی بارز این متدولوژی در قابلیت به کارگیری آن توسط افراد غیر متخصص است، چرا که به آسانی قابل درک و پیاده سازی بوده و در پیاده سازی آن به تخصص خاصی نیازی نیست. سه فاز این متدولوژی عبارتند از:
فاز ۱- شناسایی مشخصات سیستم موجود: در این فاز دو عامل زیر مورد شناسایی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرند:
- محیط سیستم: به عنوان عاملی که سیستم از آن تاثیر می پذیرد و بر آن تاثیر می گذارد، مدنظر قرار گرفته می شود. این محیط شامل محیط خرد و كلان سیستم است. محیط خرد سیستم دربرگیرنده سهامداران، رقبا، هیئت مدیره، دولت و قوانین است و محیط كلان آن شامل عواملی همچون فرهنگ، سیاست، اقتصاد، اجتماع و فناوری است.
- اهداف، کارایی و اثربخشی سیستم موجود: در این قدم با شناسایی اهداف سیستم موجود و اقدامات این سیستم در جهت رسیدن به اهداف تعیین شده، کارایی و اثربخشی سیستم فعلی را مورد ارزیابی قرار می دهد.
فاز ۲- طراحی ساختار سیستم جدید: این فاز شامل سه مرحله زیر است:
شناسایی كارگزاران موجود در سیستم و مشخص کردن انواع آنها بر اساس نوع فعالیت مربوطه: در این مرحله انواع كارگزاران بر اساس دسته بندی فعالیتها و وظایف آنها مشخص می شود. در این مرحله هر كارگزار، چرخه حیات خود، کارایی مورد نظر، داده های مورد پردازش، اهداف، تعاملات و ارتباطات با سایر كارگزاران و در نهایت وقایعی که باید نسبت به آنها واکنش نشان دهد را مشخص می كند.
طراحی کلی سیستم جدید بر اساس كارگزاران: ساختار سیستم توسط یک دیاگرام مشخص می شود. این دیاگرام نشان دهنده نوع كارگزاران، ارتباطات بین آنها، محدوده سیستم و محیط اطراف آن است. در این مرحله از ماتریس كارگزار- كارگزار برای تبیین ارتباطات بین كارگزاران استفاده می شود (تاناكا، ۲۰۰۳، ص۲۵). به عبارت بهتر، روابط و اندركنش بین كارگزاران در قالب ماتریس كارگزار- كارگزار تلخیص می شود. (شكل ۱) شكل شماره یك نشان می دهد. كه هر كارگزاری كدام كارگزار دیگر را ایجاد می كند (CREATION=C)، می خواند (READ=R)، حذف می كند (DE-ETE=D)، تغییر می دهد (INSERT=I) و الی آخر.
مشخص کردن نوع ارتباطات و تعاملات بین كارگزاران: در این مرحله یک پروتکل ارتباطی بین كارگزاران بر اساس نوع اطلاعاتی که رد و بدل می کنند و نحوه ارتباط بین آنها تدوین می شود.
فاز ۳- طراحی جزییات سیستم جدید: در این فاز نحوه انجام فعالیتها توسط هر كارگزار و از طریق عوامل زیر مشخص می شود.
- مشخص کردن تواناییها و قابلیتهای هر كارگزار؛
- امور داخلی و نحوه فعالیت هر كارگزار؛
- ساختار اطلاعاتی هر كارگزار؛
در مراحلی بعدی این فاز عوامل زیر نیز مورد بررسی قرار می گیرند:
- برنامه ها و طرحهای پرسنلی هر كارگزار؛
- وقایع قابل پیش بینی برای هر كارگزار؛
- داده ها و اطلاعات مربوط به هر كارگزار.
همچنین در این فاز یک دیاگرام کلی از هر كارگزار با تمامی جزییات آن رسم می شود. در این دیاگرام هر كارگزار همراه با اجزای آن، روابط میان آنها، اطلاعات و داده های مربوط به آنها و نحوه انجام فرایند مربوطه را نشان می‌دهد (باركر، ۲۰۰۴، ص۱۲).
ج- متدولوژی Tropos : این متدولوژی توسط عده ای از متخصصان ایتالیایی و کانادایی ایجاد گردید. یکی از تفاوتهای اساسی این متدولوژی با سایر متدولوژی های مطرح شده در بالا، تجزیه و تحلیل رفتار ذینفعان و اثر آنها بر بنگاه است که در این متدولوژی بر آن تاكید می شود. این متدولوژی دارای ۵ فاز به شرح زیر است.
فاز۱- شناسایی نیازمندیهای اولیه سیستم: در این فاز اهداف سیستم فعلی شناسایی و مورد بررسی قرار می گیرند. همچنین در این متدولوژی اهداف سیستم در حال توسعه به دو دسته زیر تقسیم می شوند:
دسته اول- اهداف ساخت یافته (برنامه ای شده): منظور اهدافی است كه برای تحقق آن از قبل برنامه ریزی شده است. برای دست یافتن به این اهداف به پیش نیازهای ساختاری نیاز داریم.
دسته دوم- اهداف غیرساخت یافته (غیربرنامه ای شده): منظور اهدافی است كه ناگهانی و پیش بینی نشده هستند. برخلاف اهداف ساخت یافته نیازی به بیش نیازهای ساختاری برای تحقق آنها نداریم.
در این فاز از دو ابزار مدل سازی برای شناسایی اهداف، افراد و عوامل تاثیر گذار بر سیستم استفاده می شود:
۱ - مدل نمودارشغلی: نمودار شغلی معرف شرح اهداف، گستردگی، ارتباطات سازمانی، مسئولیت ها و وظایفی است كه به یك شغل خاص تخصیص داده می شود. درصورتی كه این نمودار در قالب مدلی ارایه شود، تشكیل مدل نمودار شغلی را می دهد. همچنین این مدل نشان دهنده اهداف و افرادی است که وظیفه تامین آنها را بر عهده دارند.
۲ - مدل کنشگر: كنشگر یا بازیگر یك موجودیت خارجی است كه به طریقی در عملكرد سیستم موثر است. یك بازیگر ممكن است استفاده كننده از سیستم نباشد، اما در عملیات و ارایه و تایید اطلاعات مطرح باشد. بازیگرها از طریق نقشهایی كه در سیستم بازی می كنند، معرفی می شوند. مدل کنشگر نیز نشان دهنده بازیگران و یا ذینفعان سیستم و روابط بین آنهاست.
نمونه ای از یک دیاگرام شغلی و كنشگر برای شناسایی اهداف خرد و کلان و نحوه نمایش آنها در صنعت توریسم در شکل ۲ نشان داده شده است.
فاز ۲- شناسایی نیازمندیهای نهایی سیستم: در این فاز کل سیستم همراه با محیط، افراد و سیستم های تاثیرگذار بر آن مدل سازی می گردند.
فاز ۳- طراحی ساختار کلی سیستم: در این فاز نخست ساختار کلی سیستم برمبنای نقش كارگزاران طراحی شده، سپس جایگاه و روابط میان آنها طراحی می شود.
فاز ۴- طراحی جزئیات سیستم: در این فاز اهداف كارگزاران، تواناییها و تعاملات بین آنها مشخص می شود و در نهایت در فاز اجرا از یک بستر برای پیاده سازی و اجرای این متدولوژی کمک گرفته می شود.
فاز ۵- اجرا: در این فاز سیستم طراحی شده جدید استقرار می یابد (لسكوفسكی و اندرسون، ۲۰۰۳).
●● نتیجه گیری
آگاهی از مفهوم و كاركرد كارگزار و طراحی ساختار یک سیستم و سازمان و روابط آن با محیط بر اساس نظریه كارگزارمدار می تواند انقلاب عظیمی را در تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم های كسب و كار ایجاد كند چراکه طبق این نظریه یک بنگاه را می توان مجموعه ای از كارگزاران همچون انسانها، تجهیزات، اطلاعات و مواد اولیه در نظر گرفت که باسایر كارگزاران در تعامل و ارتباط است. این تکنیک، نظریه ای کاملا نو و بدیع است که هنوز به صورت فراگیر مورد استفاده قرار نگرفته است و در این زمینه می توان به تولید دانش پرداخت (تاناكا، ۲۰۰۳، ص۲۵). به علاوه هنوز متدولوژی های ارایه شده نتوانسته اند به طور کامل تمامی جنبه های این دیدگاه را پوشش دهند. یکی دیگر از اشکالاتی که بر متدولوژی های تا کنون ارایه شده می توان وارد کرد، این است که این متدولوژی ها عمدتا بر پایه تکنیک ها، روشها و دیدگاه شیء گرا بنا نهاده شده اند و درنتیجه بسیاری از جنبه های یک كارگزار را نمی توانند پوشش دهند زیرا که هنوز به طور کامل تفاوت بین یک شیء با یک كارگزار درک نشده است و در این زمینه هنوز کاستیهایی وجود دارد.

  • منبع: vista.ir
  • تاریخ: شنبه 2 اسفند 1393 - 16:12
  • نویسنده:
  • صفحه: BIZKIDS
  • بازدید: 694

ارسال نظر