امکان داردفرهنگ بصورت نوعی باراضافی درآیدکه برسازمان تحمیل میشودواجازه نمیدهدکه سازمان دربرابرتغییرات محیط ازخودواکنش مناسب نشان دهد.نمونۀ آن مربوط به زمانی استکه شرکت تلفن وتلگراف آمریکا به هنگام حذف قوانین ومقررات مربوط به قیمت باآن روبروشد.همواره فرهنگ ارائۀ خدمت وفرهنگ مبتنی برتکنولوژی برشرکت مزبورحاکم بوده است،وازبدوتاسیس(قرن نوزدهم)تازمانیکه شرکت درزمینۀ خدمات تلفنی فعالیت میکردوتقریباآنرادرانحصارخوددرآورده بود،حفظ چنان فرهنگی موجب موفقیت بسیارزیادآن شرکت شده بود.ولی پس ازحذف قوانین ومقررات مربوط به قیمت،شرکت درصددبرآمدتادربرابرآی بی ام،زیراکس وشرکتهای ژاپنی(درزمینۀ ارتباطات)به رقابت برخیزد.این شرکت درتطبیق دادن خودبامحیط جدیدبامشکلات زیادی روبروشد؛زیراازیکسوبایدفرهنگ جدیدی رابوجودمیاوردوآنرابرسازمان حاکم مینمودکه مبتنی برپویایی بازارباشدوازسوی دیگر،فرهنگ گذشتۀ آن(پیش ازحذف قوانین ومقررات)بسیارقوی بود.
موانعی برسرراه تغییر:اگرارزشهای مشترک باارزشهایی که موجب افزایش اثربخشی سازمان میشوند،هماهنگ وسازگارنباشند،بایدفرهنگ رابه عنوان یک قلم بدهی به حساب آورد.درآنجاکه محیط سازمان پویاست این پدیده بهترقابل مشاهده است.اگرعوامل محیطی به سرعت دستخوش تغییرات سریع قرارگیرند،فرهنگ حاکم برسازمان دوام نخواهدداشت.بنابراین اگرسازمان بامحیطی ثابت وپایدارروبرو شود،فرهنگ بصورت یک قلم دارایی بحساب میاید.ولی امکان داردچنین وضعی باعث شودکه شرکت نتوانددربرابرتغییرات واکنش مناسب نشان دهد.
ازهمین دیدگاه میتوان متوجه چالشهاومشکلاتی شدکه مقامات اجرایی شرکتهایی چون آی بی ام،کداک وجنرال دینامیکس باآنهاروبروبوده- اندوکوشیده اندخودراباعوامل محیطی سازگار نمایند.این شرکتهادارای فرهنگهای بسیارقوی هستندواین پدیده درگذشته بسیارکارسازبوده است؛ولی درزمانهاییکه تجارت وکسب وکارمعمولی نتوانسته است اثربخش واقع شود،این فرهنگ قوی بصورت مانعی برسرراه تغییرات قرارگرفته است.هرگاه کارهاوفعالیتهای شرکت بتواندخودراباعوامل محیطی وفق دهد،فرهنگهاییکه درگذشته قوی بوده اندوتوانسته اندموجب موفقیتهایی بشوند،باعث عقب ماندگی وشکست شرکت شده اند[۱].
●● موانعی برسرراه ناهمگونی نیروی کار:
هرگاه شرکت مجبورشودافرادی راازنژاد،جنس،قومیت یاسایرگروههای اقلیت استخدام کندواین افرادبااکثریت نیروی کارمتفاوت باشند،بامسائل ومشکلات زیادی روبروخواهدشد[۲].مدیران میخواهندکه کارکنان تازه استخدام شده،ارزشهای فرهنگی حاکم برسازمان رابپذیرند،ولی ازسوی دیگرمیخواهندکه به تفاوتهانیزارج نهندوپیوسته این گروههارابکارگیرند.ولی کم کم این افراددرسازمان حل میشوندوتفاوتهای رفتاری ازبین میرود.ازینرواگرفرهنگ قوی سازمان موجب ازبین رفتن فرهنگهای ویژۀ افرادتازه استخدام شده شودبه صورت نوعی بدهی درخواهدآمد.
● موانعی که برسرراه ادغام شرکتهاقرارمیگیرند:
درگذشته مسائل مالی وهمخوانی نوع محصول ازجمله عواملی بودندکه مدیران به هنگام ادغام وتلفیق شرکتهاموردتوجه قرارمیدادند.دراین سالهاسازگاری عوامل فرهنگی بیش ازسایرعوامل موردتوجه قرارمیگیرد[۳].هنگامیکه یک صورتحساب،گویای مطلوبیت خریدوادغام شرکت باشد،مدیران درصددبرمیایندتاببینندکه آیافرهنگ آن شرکتهانیز باهم سازگاری دارندیاخیر. نمونۀ بسیارعالی رامیتوان دراقدام"بانک آمریکا"به هنگام خریدسازمان کارگزاری"چارلزشوآب"مشاهده کرد.بانک یادشده دراجرای استراتژی موردنظر،سازمان کارگزاری رادرسال۱۹۸۳خریداری کرد.ولی دوسازمان مزبوردارای فرهنگهای کاملامتفاوت بودند.کارکنان بانک، محافظه کار،ولی کارکنان کارگزاری،جسور،متهورو خطرپذیربودند.
خودروهای آنان بهترین دلیل براین ادعاست.مدیران وکارمندان ارشدبانک خودروهای فوردوبیوک داشتند،ولی مقامات کارگزاری خودروهای گرانقیمت،مثل بی ام دبلیووپورشه سوارمیشدند.اگرچه سازمان کارگزاری موجب افزایش نوع خدمات ومحصولات بانک گردید،ولی این دوگروه باهم ناسازگاربودند.این ازدواج نامیمون درسال۱۹۸۷به جدایی انجامیدوشرکت چارلزشوآب،سازمان یادشده رابازخریدکرد.