قرن بیستم شاهد تولد و رشد نهضت ایمنی در سراسر دنیا بود. اگرچه سرعت و سیر رشد آن در كشورها بسته به درجه پیشرفت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و صنعتی، در طول یك سده كند یا سریع بوده است، اما میتوان تكامل تدریجی مقوله ایمنی را با ردگیری و كوششهای آغازین برای حفاظگذاری ماشینآلات و پرداختن به خطرات حاد و تصویب «قانون پرداخت غرامت» در انگلستان و امریكا تا رویكردهای پیچیده امروز در اغلب كشورها مشاهده كرد.
ارگونومی یا مهندسی فاكتورهای انسانی، ارزیابی ریسك و روشهای سیستماتیك ایمنی نمونههایی از این رویكردهای پیچیده میباشند، در این رابطه سازمانهای كشور ما، بویژه در دهه اخیر، با تأثیر از روند استقرار سیستمهای مدیریتی، قدم در راه بهكارگیری رویههای نوین در ایمنی و بهداشت حرفهای نهادهاند. اگر این تغییر نگرش با شناخت و آگاهی كافی از ظرفیتها و مقتضیات ایمنی و بهداشت حرفهای كه به شدت متأثر از فرهنگ سازمانها، تغییرات اجتماعی و سیاسی جامعه و الزامات ناشی از تكنولوژی و غیره است نباشد، تغییر مهمی در عملكرد ایمنی و بهداشت حرفهای سازمانها ایجاد نخواهد كرد. در این نوشتار، محوریت بحث، تجربه سازمانهای متعلق به كشورهای توسعه یافته و صنعتی است كه میتواند به عنوان راهنما و چراغ راهی برای متخصصان ایمنی و بهداشت حرفهای كشورمان مورد استفاده قرار گیرد. هر چند وضعیت ایمنی و بهداشت حرفهای در سازمانها، جدا از برخی تفاوتها در اغلب كشورها یكسان است.
● معیارهای سنجش عملكرد ایمنی
بهرغم پیشرفتهای حاصله در یك قرن گذشته، باید سؤال كرد كه «متخصصان ایمنی تا چه حد توانستهاند سیستمهایی را ایجاد كنند كه بتواند به طور واقعی خسارات را كنترل كند؟»
برای پاسخ به این پرسش، باید به روشهای اندازهگیری عملكرد در ایمنی رجوع كرد. از این دیدگاه، تعیین معیارهای ویژه برای سنجش میزان موفقیت یا شكست یك سیستم مدیریت ایمنی، امری ضروری است.
یكی از روشهای تعیین معیار آن است كه شركتهای موفق در امر ایمنی شناسایی شده و عناصری از برنامهها یا سیستم مدیریت ایمنی آنها كه واقعاً بیشترین تأثیر را در موفقیت آنها داشتهاند، شناسایی شوند. در این صورت میتوان معیارهای كلیدی ایمنی را گام به گام شناسایی كرد.
بررسیهای انجام شده در مورد موفقیت سیستمهای مدیریت ایمنی در كشورهای مختلف بویژه ایالات متحده، نشان میدهد كه ۶ معیار ذیل، كلید دستیابی به بهترین عملكرد ایمنی میباشد:
۱) ایمنی یك ارزش كلیدی در سازمان باشد و اطمینان حاصل شود كه تلقی و برخورد سرپرستان و گروههای كاری با امر ایمنی، پویا و فعال است.
۲) مدیران میانی به عنوان بازیگران كلیدی در امر ایمنی مشاركت كنند و از بابت عملكرد ایمنی زیردستان، سرپرستان یا گروهها، اطمینان حاصل كنند و اقداماتی در جهت نشان دادن اهمیت ایمنی به عمل آورند.
۳) انجام اقداماتی اجرایی مستدل و قابل مشاهده برای همه كاركنان به ویژه سرپرستان و مدیران، الزامی شود. در این مورد ذكر گفتاری تعهد و التزام به ایمنی، كافی نیست.
۴) تعهد ساعت به ساعت، به شكل اقدامات معنیدار روزانه حاصل شود.
۵) امكان انعطافپذیری ایجاد شده باشد و همه واحدها و افراد با توجه به اقداماتی كه انجام خواهند داد، حق انتخاب داشته باشند.
۶) در مقوله مختلف مربوط به ایمنی، همواره به گونهای اقدام شود كه تلقی نیروی كار از ایمنی، مثبت باشد.
آیا سیستمهای مدیریت ایمنی امروزی، معیارهای ۶گانه را برآورده میكند؟
در طول سالیان گذشته، روشهای گوناگونی برای ارزیابی اثربخشی واقعی سیستم مدیریت ایمنی موجود بوده است كه بعضی از آنها در سازمانهای ایرانی نیز مورد استفاده قرار گرفتهاند. شاید بتوان گفت بزرگترین مشكلی كه تاكنون در مدیریت ایمنی وجود داشته و در آینده نیز احتمالاً وجود خواهد داشت، اندازهگیری عملكرد ایمنی است. متخصصان ایمنی چگونه كوششهای خود را ارزیابی میكنند و مشخص میكنند كه برنامههای ایمنی كارا هستند یا خیر؟
در طول حدود یك قرن تجربه اجرای سیستمهای ایمنی، سنجهها و معیارهای اندازهگیری مختلفی مورد استفاده قرار گرفتهاند كه در غالب موارد به تنهایی فاقد اعتبار لازم بودهاند. این معیارها به شرح ذیل میباشند:
▪ محاسبه ضرایب تكرار و شدت حادثه
از نخستین روزهای مطرح شدن ایمنی تاكنون، تعداد حوادث (ضرایب شدت و تكرار) به عنوان معیاراندازهگیری برای ارزیابی پیشرفت ایمنی در یك سازمان (واحد یا بخش)، استفاده شده است.
متخصصان ایمنی در استفاده از این سنجهها، به ظاهر احساس راحتی میكردند (و هنوز هم میكنند!). عیب بزرگ این ضرایب آن است كه مشخص و پیشبینی نمیكنند كه چه چیزی درست و چه چیزی غلط است. همچنین مشخص نمیكنند كه سیستم مدیریت یا برنامه ایمنی، خارج از كنترل است یا تحت كنترل. ضرایب شدت و تكرار حادثه با دو شرط میتوانند به عنوان معیار اندازهگیری عملكرد مورد استفاده قرار گیرند، اول آنكه ضرایب مذكور به عنوان بخشی از اندازهگیری عملكرد ایمنی مورد استفاده قرار گیرند نه همه آن. ثانیاً، هنگامی به عنوان معیار اندازهگیری مورد استفاده قرار گیرند كه سیستم مدیریت ایمنی با ساختار و قالب مناسب وجود داشته باشد (مانند OHSAS۱۸۰۰۱) به طوری كه بتوان در آن هرگونه ضعف عملكرد ایمنی را از طریق تأثیر آن بر سیستم ردگیری كرد.
▪ ممیزی
هنگامی كه در دهههای ۵۰ و ۶۰ مشكلات كار با ضرایب آشكار شد، متخصصان ایمنی، سنجهها و معیارهای اندازهگیری متفاوتی پیشنهاد كردند كه از آن جمله «ممیزی» بود. با وجود این آشكار است كه در عمل، پذیرش فنی ممیزی به عنوان یك سنجه معتبر عملكرد، پرسش برانگیز خواهد بود، مگر اینكه این ممیزیها بهطور عمیق و شدید، بررسی و آنگاه پذیرفته شوند. اگر ممیزی مورد استفاده در یك سازمان، در طولانی مدت با سوابق و تعداد حوادث آن همبستگی و همخوانی داشته باشد، میتواند شاخص اندازهگیری خوب و مناسبی برای عملكرد باشد و اگر چنین نباشد، باید مورد تردید قرار گیرد.
▪ تجزیه و تحلیل یا بررسی بینش و آگاهی
بررسیهای مربوط به بینش و آگاهی كاركنان در مورد ایمنی سومین معیار اندازهگیری اثربخشی سیستم مدیریت ایمنی است. چنین بررسیهایی مدتهاست كه در نظامهای دیگری مانند كیفیت، انگیزش سازمانی و غیره انجام میشود.
بینش كاركنان در مورد سازمان، مافوقها و نیز سطوح انگیزش، عواملی كلیدی هستند كه باید مورد توجه قرار گیرند. عملكرد مناسب واقعی در این قلمروها منجر به افزایش حجم تولید و فروش و نیز هزینههای پایینتر و كیفیت بهتر میشود.
متخصصان ایمنی از مدتها پیش این مسئله را مورد تحقیق قرار دادهاند كه میزان آگاهی و بینش كاركنان میتواند به عنوان یك شاخص و نمایانگر «سلامت سیستم مدیریت ایمنی» مطرح شود یا خیر.بررسیها و مطالعات مربوط به بینش و آگاهی، برداشت ساعت به ساعت كاركنان را مورد پرسش قرار میدهد. واقعیت كلیدی در این میان، نحوه بینش ساعت به ساعت كاركنان است. وضعیت بینش مدیران و مسئولین فقط برای تعیین میزان دوری آنها از واقعیت اندازهگیری میشود. این آزمایش در یك سازمان به تنهایی مفید است. زیرا آشكار میكند مدیریت به چه اندازه از كاركنان خط مقدم تولید (محصول یا خدمات) دور است؟
تا اینجا به كرات از اهمیت بررسی بینش كاركنان نسبت به ایمنی یاد شد، اما چه عناصری چارچوب چنین بینشی را تشكیل میدهند و باید مورد بررسی قرار گیرند؟ چنین چارچوبی در واقع دستهبندی عناصر یك نوع سیستم مدیریت ایمنی است.
● مدیریت ایمنی وضعیت موجود
اگر تحلیل مطرح شده در مورد اثربخشی سیستم مدیریت ایمنی، نزدیك به واقعیت باشد، متخصصان ایمنی ضمن آنكه برآنند تا نقاط ضعف اصلی ایمنی را نشانه روند، باید نكات زیر را نیز به دقت مورد توجه قرار دهند. این موارد از انجام بررسیها در سازمانهای مختلف به دست آمده است. نكته جالب توجه در مورد آنها، این است كه اگرچه این مطالعات درخصوص سازمانهای دیگر كشورها هستند، به كاستیها و نقاط ضعف در ایمنی سازمانهای كشور ما نیز اشاره دارند لذا باید مورد توجه اساسی متخصصان ایمنی قرار گیرند:
۱) اغلب سازمانها از نظر استفاده از ابزار تقدیر و تشویق در ارتقای سطح ایمنی، نمره پایینی دارند. در این مورد، هدف از تقدیر و تشویق مرتب و حتی روزانه افراد، انجام كار با رعایت اصول ایمنی میباشد. این مسئله روشی برای اندازهگیری میزان تقویت و ترغیب رفتار مثبت، كه بهترین روش پرورش رفتارهای ایمن شناخته شده است، تلقی میشود.
۲) نادیده گرفتن نحوه رفتار كارگران صرفاً در مورد رفتار ایمن آنها نیست. رفتار كارگران هنگامی كه رفتار ناایمن بروز میدهند نیز نادیده گرفته میشود. بدین معنی كه اقدامات انضباطی ایمنی در اغلب سازمانها، بنا به پارهای ملاحظات اشتباه، اجرا نمیشود. اقدامات انضباطی در اینجا نه فقط به مفهوم تنبیه و توبیخ است، بلكه این معنی را نیز در بردارد كه آیا افراد اجازه مییابند بدون اصلاح رویه خود به كار ادامه دهند؟
۳) از تصویب نخستین مقررات ایمنی و بهداشت كار در كشور ما، نزدیك به نیم قرن میگذرد. هنگامی كه تاریخی چنین طولانی را مرور میكنیم مشاهده میشود كه در برخی موارد بازرسیهای مراجع قانونی در بعضی واحدهای مشمول قانون كار، بهطور منظم و مرتب انجام نشده است و این امر نگران كننده است.
۴) آموزش سرپرستان در مورد مسائل ایمنی نیز از نقاط ضعف ایمنی در سازمانهاست كه باید مورد رسیدگی و توجه قرار گیرد.
۵۰ موارد فوق (تشویق و تقدیر، اقدامات انضباطی، بازرسی مراجع قانونی و آموزش سرپرستان) بیانگر وجود یك مشكل جدی در رویكرد جاری مدیریت ایمنی است.
اگر كیفیت عملكرد مدیران میانی را نیز در رویكرد جاری مدیریت ایمنی اضافه كنیم، روشن میشود كه گاهی اوقات عملكرد نظارتی و سرپرستی بهطور قابل توجهی ضعیف است. در این رابطه باید اذعان كرد كه:
الف) برخی سرپرستان میدانند در ارتباط با ایمنی چه چیزی از آنها انتظار میرود و معنی آن این است كه مشكل آموزش دارند.
ب) غالباً هیچ سازوكار و سیستمی از آنها نمیخواهد كه این اقدامات را انجام دهند. به این معنی كه احساس لزوم پاسخگویی و مسئولیتپذیری نمیكنند. پاسخگو بودن و مسئولیتپذیری، مشكل عمده ایمنی در سطوح مختلف هرم سازمانهاست. مدیران و سرپرستان به سادگی پاسخگوی عملكرد خود در زمینه ایمنی نیستند و دچار این توهم بزرگ هستند كه ایمنی وظیفه بازرس یا واحد ایمنی است!
۶) تعهد و التزام مدیریت ارشد به امر ایمنی وضعیت مطلوبی ندارد. به این معنی كه برخی مدیران در مقام سخن، ادعا میكنند كه ایمنی الویت بالایی دارد، اما اقدامات عملی آنها (مانند عدم تأمین منابع) چیز دیگری میگوید!
۷) عدم مداخله و مشاركت مستقیم كاركنان در برنامههای ایمنی، باعث نگرانی است.
۸) تفاوتهای موجود در بینش ایمنی سرپرستان و كارگران، فاصلهای عمیق بین آنها ایجاد كرده است. سرپرستان برای آنكه مسئولینی موفق باشند باید به كارگران خود نزدیكتر شوند یا دست كم نیازهای هر كارگر را بدانند تا بدینوسیله بتوانند در آنها انگیزه (از جمله انگیزه ایمنی) ایجاد كنند و توانایی درك این مطلب كه «كارگرانشان كجای قضیه ایمنی هستند؟» را داشته باشند. شكاف عمده بین سرپرستان و كارگران در برخی سازمانها مشهود است. بهطوری كه عملكرد ایمنی سرپرستان در سطوح مطلوبی نیست.
● نتیجهگیری
با شرحی كه گذشت میتوان نتیجه گرفت كه برخی از سازمانها در مسیری قرار دارند كه به نحوی «قایق را از دست دادهاند». از نظر تاریخی، سازمانها رویكردی را پیش گرفتهاند كه موسوم به «جزیرههای ایمنی» است. در این رویكرد سازمانها برای انطباق با قوانین، مقررات و استانداردها، برنامههای گوناگونی (جزیرههایی) مانند برنامه ایمنی فرایند، برنامه قفل و برچسب، برنامه حفاظت در برابر سقوط، برنامه اضطراری مقابله با مواد شیمیایی و برنامه ارگونومی را اجرا میكنند. با ایجاد این جزیرهها، سیستم مدیریتی قاطعی بنا نمیشود. با وجود اینكه همه كاركنان از مدیران ارشد اجرایی تا سرپرستان خط مقدم، همواره و روزانه اقداماتی را انجام میدهند كه منعكس كننده آن است كه ایمنی، ارزشی بنیادی و اساسی است.
در نتیجه پیش گرفتن این رویكرد، بسیاری افراد از جمله مدیران به این باور اشتباه رسیدهاند كه ایمنی غیر از اینها نمیتواند باشد. درست است كه این برنامهها جزء مهمی از كوششهای سراسری ایمنی است، اما وقتی سازمان به این توهم برسد كه این برنامهها میتوانند جایگزین سیستم مدیریت ایمنی شوند، آن وقت است كه میتوان گفت آغاز مشكلات است.
بدیهی است كه با این طرز تفكر، بسیاری از كوششهای ایمنی نقطه تمركز خود را از دست بدهند. نقطه تمركز واقعی ایمنی باید ایمنی یكپارچه به معنی سیستم مدیریت ایمنی باشد، نه برنامههای مجزا و مستقل كه كاركنان ستادی میتوانند ایجاد كنند و بدینوسیله سازمان و كاركنان صف را از مسئولیتهای ایمنی خود آسوده و خلاص كنند. دستیابی به عملكرد مطلوب ایمنی فقط هنگامی رخ میدهد كه سرپرستان، مدیران و كاركنان اجرایی از طریق اقدامات خود، ارزشهای ایمنی را نشان داده و به اثبات برسانند و ساعت به ساعت از كاركنان خود بخواهند كه به بهبود سیستم مدیریت ایمنی كمك كنند. این امر، مستلزم انجام اقدامات پیشگیرانه و روزانه توسط مدیران صف و سرپرستان است؛ حلقه مفقودهای كه فقط هنگامی میتواند اصلاح شود كه سیستم، مدیران و سرپرستان و افراد اجرایی مذكور را پاسخگو و مسئولیتپذیر نگهدارد.
علاقه سازمانها در استقرار سیستمهای مدیریت ایمنی از یكسو و فشار مراجع ذیصلاح قانونی، اتحادیه كارگری و غیره از سوی دیگر، زمینه مناسبی برای نهادینه شدن ایمنی و بهداشت حرفهای در سازمانهای كشور فراهم كرده است كه این فرصت باید توسط متخصصان امر، مغتنم شمرده شود.