چرا آن را بخوانیم؟ دیوید پارکارد یکی از نمونه های شاخص مدیریت و کسب و کار در قرن بیستم را ایجاد کرده است یعنی نمونه هاولت- پاکارد. در سال ۱۹۷۳، با تنها ۵۳۸ دلار و خانه ای اجاره ای در پائولو آلتو ، بیل هاولت و دیوید پاکارد یکی از موفق ترین شرکت های جهان را تأسیس کردند. این کتاب، داستان این شرکت را برای شما بازگو می کند. ● مقدمه رمز موفقیت آنها، در یک رویکرد ساده در قبال کسب و کار، نهفته است. مسیر HP مؤید فرهنگ شرکت و سبک مدیریتی است که بانیان آن مورد استفاده قرار داده اند. این امر مبتنی بر شفافیت در کار و احترام به افراد بوده که کلید موفقیت شرکت است. براساس این فرهنگ و سبک مدیریتی، مدیریت همواره در دسترس و پاسخگو بوده است. اختلافات از طریق ارتباطات و اجماع نظر حل و فصل شده اند نه از طریق تضاد و کشمکش. تعهد آنها به مردم، باعث تقویت تعهد به شرکت شده و کارکنان این شرکت در تمامی سطوح، اشتیاق و انگیزه بی حد و حصری را نشان می دهند. دستورالعمل رشد و توسعه چیزی نیست جز تبدیل محصولات شرکت به برترین کالاهای موجود در بازار. آنها همه بخش های خود را کوچک نگاه داشته اند و بیش از حد لازم ریسک نمی کنند. این ارزش ها باعث نجات شرکت در زمان مواجهه با بحران ها و مشکلات شده است. ● رویکردی ساده در قبال کسب و کار رمز موفقیت آنها ریشه در سادگی روش های آنها دارد. بیل هاولت می گوید: «وقتی می گویم ما موفق بودیم زیرا هیچ طرحی نداشتیم، اساتید مدیریت از دستم عصبی می شوند. ما فقط به کسب و کارهای مختلف می نگریستیم و از آنها درس می گرفتیم.» منطق آنها ریشه در فرهنگی دارد که در شرکت خود خلق کرده اند و همچنین سبک مدیریتی است که از آن استفاده می کنند. از ابتدا، هاولت – پاکارد بر مبنای چند اصل اساسی کار کرده است: ▪ این شرکت هرگز به استقراض بلند مدت برای توسعه کسب و کارش اعتقادی نداشته است؛ ▪ دستورالعمل رشد و توسعه چیزی نیست جزء تبدیل محصولات شرکت به برترین کالاهای موجود در بازار؛ ▪ استمرار کار همراه با شرایط شغلی. پاکارد در سخنرانی خود در سال ۱۹۶۱ برای کارکنانش گفت: «هدف اصلی ما طراحی، توسعه و تولید بهترین تجهیزات الکترونیکی برای پیشرفت علم و رفاه بشر است. ما باید برای تحقق این هدف، خودمان را فدای دیگران کنیم.» یک نظریه مدیریتی بر مبنای چنین فعالیت هایی شکل گرفته است: «اگر بشنوم کسی درباره سهم بزرگش در بازار یا تلاشش برای افزایش سهمش در بازار سخن می گوید، شخصاً به نزد او خواهم رفت و به او خواهم گفت که یک خط بطلان بر انگیزه کارکنانش کشیده است.» ● احترام به افراد شرکت هاولت – پاکارد بر این باور است که می توان به افراد اعتماد کرد و باید همواره با احترام و شأن انسانی با آنان برخورد کرد: «اساساً، هر دوی ما معتقدیم که افراد می خواهند کارشان را خوب انجام دهند. برای این کار، آنها تنها به کمی هدایت و راهنمایی نیاز دارند.» همچنین، هاولت – پاکارد بر این اعتقاد است که مدیریت باید همواره در دسترس و درگیر کار باشد. شعار شرکت این است: «مدیریت از طریق در دسترس بودن.» پاکارد ترجیح می دهد به جای پیشنهادهای اجرایی مدیریت، درباره رهبری سخن بگوید. شرکت تصمیم گرفته است که اگر اختلافی مطرح می شود، از طریق اجماع نظر و ارتباط، حل و فصل شود نه از طریق تضاد و کشمکش. منطق آنها این است که سبک مدیریت باید مبتنی بر شفافیت در کار و احترام به افراد باشد. ● کوچک نگه داشتن هاولت – پاکارد شرکتی است که بر مبنای ایده ای بسیار ساده شکل گرفته است. وقتی رقبا در حال تبدیل شدن به شرکت هایی بزرگ و غول پیکر بودند، هاولت و پارکارد هیچ توجهی به آنها نکردند و به کارشان ادامه دادند. وقتی واحدهای مختلف بزرگ می شدند (به بیش از ۱۵۰۰ نفر کارمند می رسیدند) آنها این واحدها را به واحدهای کوچک تقسیم می کردند تا تضمین کنند که کنترل آنها از دستان شان خارج نخواهد شد. آنها دست به کارهایی نمی زدند که ریسکی بیش از حد داشتند. اگرچه پارکارد نسبت به ماشین حساب های جیبی بدبین بود، اما نهایتاً شرکت وارد این بازار شد. آنها هرگز با یک ایده بزرگ و بدهی کلان، شرکت خود را به مخاطره نمی انداختند. ● تعهد به ارزشها ارزش های شرکت در راستای نجات آن، در زمان مواجهه با بحران ها بودند. در طول رکود اقتصادی دهه ۱۹۷۰، شرکت هاولت – پاکارد دستمزدها را تنها ۱۰ درصد و ساعات کاری را تنها ۱۰ درصد کاهش داد و توانست بدون هیچ مشکلی به کارش ادامه دهد. اگر شرکت تعهدی بلند مدت به مالکیت سهام کارکنانش نداشت، شاید هرگز کارکنان این همه تعهد از خود نشان نمی دادند. مسلماً، تعهد به کارکنان باعث افزایش تعهد به سازمان شده است. ● نتیجه هاولت – پاکارد ترکیبی از موفقیت و پذیرفته شدن در میان مشتریان است. وقتی تام پیترز و رابرت واترمن در حال تهیه فهرست شرکت های برتر در دهه ۱۹۷۰ بودند، نام هاولت – پاکارد را نیز در فهرست خود گنجاندند. وقتی جری پوراس و جیمز کالینز کتاب ساختن برای ماندن را می نوشتند، یکی از ارزشمندترین مثال هایشان در مورد شرکت هایی که عمری طولانی و موفق داشتند، چیزی نبود جز هاولت – پاکارد. در سال ۱۹۸۵، فورچون شرکت هاولت – پاکارد را به عنوان یکی از دو شرکت برتر پذیرفته شده در ایالات متحده اعلام کرد. در رأی گیری دیگری نیز که در مورد شرکت های دارای مدیریت مناسب انجام شد ، هاولت – پاکارد در رتبه مشابهی قرار گرفت. تام پیترز و رابرت واترمن در کتاب در جستجوی برتری می نویسند: «وقتی وارد امپراطوری هاولت – پاکارد می شوید، افرادی را می بینید که درباره کیفیت محصولات صحبت می کنند و از دستاوردهای واحد شغلی خود احساس غرور می کنند. آنان در تمامی سطوح، اشتیاق و انگیزه بی حد و حصری را نشان می دهند.» به گفته لوئیس کهوئه در تایمز مالی ، «منطق و پیشرفتی که پاکارد بیشترین افتخار را نسبت بدان دارد، یک سبک مدیریتی مبتنی بر شفافیت در کار و احترام به افراد است.» |