مدیریت چیست و گره مدیریت كجاست؟
برای ارائه راهكار مناسب برای حل گوشه ای از تنگناهای مدیریت، در قالب مدیریت از نقطه صفر، نخست به تعریف آن می پردازیم:
به یك تعبیر، مدیریت عبارت است از انجام امور به وسیله دیگران، به بهترین نحو ممكن، در یك محیط در حال تغییر.
همچنین برای هر مدیری، چهار وظیفه اصلی برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و نظارت تعیین شده است. لیكن اصول مدیریت و آنچه كه به عنوان وظایف مدیران تعیین شده است، در اجرا، محدودیت هایی دارند كه برخی از آنها عبارتند از:
این اصول صرفاً راهنما و ابزاری است برای بارور كردن افكار و جهت دهی به فعالیت ها.
برای عملی كردن این اصول، بعضاً ابزارهای كافی وجود ندارد.
با عمل كردن به اصول، بازهم موفقیت ما تضمین نمی شود.
شرایط، نقش تعیین كننده ای در اجرای اصول مدیریت و نحوه بكارگیری آن دارد و گذشته از این با بكارگیری اصول، تنها قسمت هموار راه را می توان پیمود. پس انتظار آن است كه با اندیشه و آگاهی و با بهره گیری از پارامترهایی كه می
تواند نقاط ضعف را در مقوله مورد نظر بپوشاند، فراتر از اجرای اصول مدیریت و به منظور دستیابی به نظام های سازمانی متعالی با جدیت و درایت حركت كرد. روش و نظام فكری مدیریت از نقطه صفر، تنها یكی از راهكارها و ابزارها
برای تعالی سازمان از طریق مدیریت است.
مدیریت از نقطه صفر چیست؟
مدیریت از نقطه صفر در هر موقعیت، نقطه صفر خاص خود و نحوه مدیریت خاص خود را دارا است، لیكن با توجه به آنچه كه در محتوای هر موقعیتی می گنجد، مدیریت از نقطه صفر، محملی است كه مدیر با علم به نتیجه عملكردهای
گدشته، روش ها و پیش فرض های غلط گذشته را زیر پا می گذارد و با بهره گیری از ویژگی های یاری دهنده مدیریت و با تعاریفی نو از موقعیت، تلاشی دوباره را برای كسب موفقیت آغاز می كند.
نقطه صفر كجاست؟ محدوده مشخصی در این زمینه موجود ندارد. یك مدیر دارای شرایط مطلوب در موقعیت نیز می تواند برای تضمین و استحكام موقعیت موردنظر، از نقطه صفر شروع كند. در واقع حركت از نقطه صفر، شروعی دوباره، با اندیشه ای از نوع مدیریت از نقطه صفر است.
ابزارهای مدیریت از نقطه صفر كدام اند؟ تحلیل موقعیت، اصلاح تعاریف عملی موفقیت و شكست موقعیت و ویژگی های یاری دهنده مدیریت از نقطه صفر.
تحلیل موقعیت: بررسی و تحلیل یك موقعیت خاص، با توجه به پیچیدگی های هر موقعیت خاص، كلید رمزهای مختص به آن موقعیت را دارد. لیكن انتخاب دیدگاه مناسب برای تحلیل صحیح و سریع هر موقعیت شرط اولیه و لازم است.
اصلاح تعاریف عملی موفقیت و شكست موقعیت: پس از تحلیل موقعیت در نقطه صفر و كنكاش در اهداف، برنامه ها، راهبردها، عملكردها و عوامل مؤثر در موفقیت و شكست، به شناختی عینی تر و تعریفی دقیق تر از موفقیت و شكست موقعیت می رسیم.
ویژگی های یاری دهنده مدیریت از نقطه صفر
1 . تعیین نقطه شروع و پایان: به نقل از بزرگی، اگر ندانیم نقطه شروع كجاست، از هركجا شروع كنیم به هیچ جا نمی رسیم و اگر ندانیم مقصدمان كجاست، به هر نقطه ای كه برسیم مطلوب ما نخواهد بود.
2. دویدن به نقطه شروع: فراموش نكنیم از نقطه صفر باید شروع كنیم. پس ضروری است زمینه های لازم برای شروع از نقطه صفر ازجمله تعاریف اصلاح شده ای از موقعیت و نیازهای آن را مهیا كنیم.
3 . رك و صریح بودن: ابهام گرایی و رك نبودن كه ریشه های مختلفی مثل ترس و عدم اعتماد به دیگران دارد، مانعی است بلند كه باید برای رسیدن به اهداف موقعیت، ارتباطات سالم در مجموعه و زمینه های جدید موفقیت در یك فضای صمیمی از آن عبور كرد.
4 . اگر می خواهیم تیم خوبی داشته باشیم، خود خوب باشیم: به زبان ساده برای رسیدن به نیكی و موفقیت در آنچه كه مطلوب ما است، باید جوهره خوبی را در موقعیت جاری كرد. اگر در موقعیت مدیر، راستی و درستی جاری باشد، به
تبع آن اعتماد و هم افزایی هم در سازمان جاری خواهد شد. یك مدیر به عنوان عنصر انتقال فرهنگ، نقش عمده ای در ایجاد فضایی زلال و نیك در موقعیت ایفا می كند.
5 . پرهیز از حرافی: حرف ها و ادعا ها باید در متن عملكردها قرار گیرد.
6 . گرایش ها را فراموش كنیم و منطق گرا باشیم: تنها اولویت ما كار ماست و بقیه مسائل فرع مصلحت است. در این خصوص استفاده از مشاوران خارج از سازمان در موقعیت های بحرانی، نوع ناقصی از مدیریت از نقطه صفر است كه
در آن بعضی ویژگی های مدیریت از نقطه صفر، ازجمله پرهیز از گرایش و جانبداری لحاظ شده است.
7 . اندیشه گرایی بهتر از تحمیل اندیشه است: جداكردن خود از تعارفات و شعارگویی و بسته نگری و رسیدن به پله نقد موقعیت خویش، تكیه گاه مطمئنی برای شروع دوباره است.
8 . اعتقاد عملی به كلمه نمی دانم در جایی كه نمی دانیم: انسان های آگاه، ارزش این كلمه را می دانند. یقیناً نمی دانم، پله اول برای حركت به سوی سكوی پرتاب دانستن است و این اعتقاد باید به عنوان یك فرهنگ، به ویژه در بین
مدیرانی كه دارای اختیارات و حیطه عمل وسیع هستند و ندانستن گاه در میان اختیاراتشان پنهان می شود و پیشامدهای غیرقابل پیش بینی در كمینشان است، جاری شود.
9 . اعلام واقعیت های منتج به شكست (رسیدن به شهامت و صداقت) شروعی دوباره با این تفاوت كه این بار تصورات و پیش بینی هایمان به واقعیت های جاری بسیار نزدیك می شوند و شانس موفقیت افزایش می یابد.
10 . هر نقطه پایانی، نقطه آغاز دیگری است: باید به این باور برسیم كه موفقیت یك امر نسبی است و پس از رسیدن به یك موفقیت كوچك، تازه در نقطه شروع برای رسیدن به یك موفقیت بزرگ تر قرار گرفته ایم.
11 . شناخت چیزهایی كه به ذهن ما نرسید: همیشه باید اعتقاد داشته باشیم چیزی كه ما به دنبال آن هستیم فراتر از آن چیزی است كه در تصور ما می گنجد و آنچه كه به ذهن و فكر ما می رسد، بخش كوچكی است از آنچه كه به فكر ما
نرسیده است. ازاین رو با تصورات خودبینانه، راه ترقی را بر خود نبندیم.
روح و فضای هر موقعیتی واجد شبكه ای از روابط كاری بین افراد، روابط حسی و اخلاقی، روابط بین افراد بیرون از موقعیت با افراد درون موقعیت، رابطه هر فرد با كارش و رابطه مجموعه با وظایفشان و رابطه موقعیت موردنظر با
موقعیت های دیگر و... است . توجه داشته باشیم كه در این شبكه پیچیده، یك نظام علت و معلولی حاكم است. ازاین رو باید پیوسته با شناسایی و تحلیل این شبكه، به تنظیم و تعدیل آن پرداخت. البته با توجه به گستردگی این شبكه، استفاده
از نظرات مشاوران می تواند یاری گر باشد. پس ضروری است در نقطه صفر یك بار دیگر به تجزیه و تحلیل این شبكه بپردازیم.
هر مدیری (در هر موقعیت و جایگاه) دارای شرح وظایفی است، اما لازمه موفقیت یك مدیر پیش از آن كه انجام شرح وظایف باشد، رسیدن به هدف موقعیت است.