اتاق فکر یکی از واژههایی است که این روزها بسیار آن را میشنویم و در بسیاری از سازمانها، اقدامات متعددی برای ایجاد آن انجام شده است. اما از آن جایی که جذب شدن به یک موضوع، آن هم بدون شناخت کافی، موجب از دست دادن هوشیاری خواهد شد، لازم است درباره خطراتی که اتاق فکر را تهدید میکند، آگاهی خود را بالا ببریم. وارد شدن به یک کار بدون توجه به آفتهای آن، از مصادیق بارز بیفکری است. اتاق فکر هم بالاخره یک اتاق است و هر اتاقی در برابر نوعی زلزله، فرو ریختنی است. زلزلههای مخربی که باعث فروپاشی اتاقهای فکر میشوند عبارتند از: ۱) از دست دادن استقلال و قدرت آزاداندیشی (مثلاً به دلیل وابستگی مالی) اتاق فکر یکی از ابزارهای آفرینندگی برای حل مسئله و توسعه خلاقیت در هر سازمان (نسبتاً بزرگی) است. مکانی است برای اندیشیدن به یک مسئله یا موضوع؛ بدون حضور عواملی که مانع آزاداندیشی و یا محدودیت میشوند مانند ملاحضات سیاسی یا اعمال قدرت مدیران ارشد. فلسفه شکلگیری اتاقهای فکر ایجاب میکند که این مراکز به دور از تنشهای رسمی موجود در فرآیند قانونی سیاستگذاری و روزمرگیهای اجرایی، به تدوین و انعکاس پیشنهادهای سازنده و خلاقانه خود بپردازند و با نوآوریهای خود، فضای سیاستگذاری و تصمیمگیری را از یکنواختی خارج کنند. اتاق فکر جایی برای تصمیمسازی است نه تصمیمگیری؛ بنابراین بهتر است که محصولات تفکری این اتاق بیشتر از جنس کارشناسی باشد تا از سنخ سیاسی کاری (سیاست زدگی). البته لازم است که از واقعبینی نیز غافل نشد. چون اگر نتایج تفکری که به تأیید مدیریت ارشد نرسند زیاد شود، خود منجر به بی اعتباری اتاق خواهد شد. ۲) عدم وجود افراد استراتژیست شناسایی، توصیف و صورتبندی دقیق مسایل مورد نظر، ارزیابی مسایل جاری و مسایل در شرف ظهور و ارایة دیدگاههای تحلیلگرایانه درباره سیاستهایی که سیاستگذاران به آن نیاز فوری دارند، یکی از وظایف اصلی اتاقهای فکر است. بنابراین اعضا باید بتوانند به عنوان یک استراتژیست در بحثهای مربوط به سیاستگذاری و ارزیابی نقادانه سیاستها و برنامهها، ایفای نقش نمایند. ۳) وارد شدن به حوزه کارهای اجرایی اتاقهای فکر سیاستساز هستند نه سیاستگذار؛ بدین معنی که این اتاقها غالبا نهادهایی پیشنهاددهنده هستند و درگیر مسایل تشریفاتی و حقوقی سیاستگذاری نمیشوند. همچنین اتاقهای فکر در تعامل با دستگاههای اجرایی، صرفاً تصمیمساز هستند و نباید درگیر مسائل اجرایی و یا توجیه کارشناسانة تصمیمهای روزمرة دستگاهها شوند. گرفتار شدن در گیر و دار مسایل جاری و اجرایی که به شکل روال مندی با شرکت در جلسات و پاسخگویی به مراسلات توام است، چندان فرصتی برای تفکر و اندیشه باقی نمیگذارد. بنابراین اعضای اتاق فکر نباید زمان خود را صرف چنین اموری نمایند، مگر آنکه ضرورت ایجاب نماید. برای پرهیز از ورود به حوزه کارهای اجرایی، لازم است که اعضا به شکلی نتایج خود را ارائه دهند که برای مجری قابل فهم و اجرا باشد. چنانچه مجری توانایی لازم را نداشته باشد، برنامهها نیز باید در سطح پایینتری ارائه شود. از طرف دیگر لازم است اعضای کمیتهها صبور باشند و تا زمانی که مجریان نتایج کارشان را ارئه ندادهاند، از دخالت در امور آنها خودداری کنند و از طرف دیگر برای توانمندسازی آنها برنامههای راهبردی داشته باشند. ۴) عدم مهارت کافی در زمینه دانش تفکر تفکر نیز یک دانش است و آشنایی با قوانین و روشهای آن باعث بهتر فکر کردن میشود. از جمله مهارتهایی که لازم است اعضای اتاق فکر بدان مسلط باشند میتوان به این موارد اشاره کرد: مهارتهای پرسشگری، تصمیمگیری (فردی و گروهی)، روشیابی، برنامهریزی، دوراندیشی، بررسی نتیجهای، حداکثر کارایی، قضاوت (علمی-عملی)، بررسی انفعالی، بررسی فعال، راهاندازی و سازماندهی، خطرزدایی، فرضاندیشی و همذاتی. این مهارتها همچون ابزاری حیاتی برای متفکر محسوب میشوند و متفکری که ابزار لازم را نداشته باشد همچون یک ارتش بدون سلاح تنها برای سیاهی لشکر مناسب بوده و حضوری موثر و راهبردی نخواهد داشت. ۵) کافی نبودن افراد متخصص در رشتههای گوناگون که نتیجه آن عدم کامل اندیشی است افزایش حجم اطلاعات، گسترش روابط بینالمللی و افزایش عوامل تاثیرگذار در امر تصمیمسازی و استراتژیپردازی، ضرورت تفکر جمعی و جمعاندیشی را محرز کرده است. بنابراین تعدد و تنوع دیدگاههای لازم در تحلیلها و ارائه طرحها برای رفع خلأ ناقصاندیشی ضروری است. البته باید توجه داشت که حضور غیرموثر افراد متخصص نیز منجر به افزایش زمان هماهنگی و رسیدن به توافقات در جلسات میشود. ۶) هماهنگ نبودن با شرایط سازمان و همسو نبودن با زمان هماهنگی یکی از شرایط اصلی تحقق برنامهها و اهداف است و اتاق فکر یکی از مراکز ایجاد هماهنگی در سازمان است. بنابراین چنانچه اعضای اتاق فکر از درک شرایط زمانی و مکانی غافل شده و نتوانند با آن هماهنگ شوند، دیگر نباید انتظار طرحهای اثربخش را از آنان داشت. |