Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
یکشنبه 2 دی 1403 - 20:55

تأثيرات استرس بر عملكرد كاركنان سازمان

تأثيرات استرس بر عملكرد كاركنان سازمان

ازآنجايي كه شرايط كار دائما درحال تغيير است استرس همواره با درجات مشخصي در رابطه با مسائل مرتبط با كار درسازمان ها وجو د دارد درچند دهه اخير كه آهنگ حركت زندگي شتاب بيشتر ي گرفته و تحولات دردنياي كار عميق تر شده استرس به صورت جدي تري خودنمائي نموده است .

 

 

مقدمه:

استرس يا فشار عصبي دركي رابطه علت و معلولي كارمي كند كه چنانچه علت يا علل از بين نروند معلول ازبين نخواهد ماند بنابراين آنچه كه فرديا سازمان مي توانند توأمان انجام دهند كم كردن و حداقل نمودن اثرات زيان آور علت هاي مي باشد تا معلول نيز به تدريج كنترل گردد.

استرس يا فشار عصبي از مسايل بسيار حاد درسازمانهاي امروزي مي باشد كه سلامت جسمي و رواني نيروي كار را به خطر انداخته و هزينه سنگيني را به سازمان ها وارد ساخته است فشار عصبي درسازمان همچون آتش فعاليت هاي را تحليل داده و ازبين مي برد گروهي از صاحب نظران رفتار سازماني استرس ناشي از شغل را بيماري شايع قرن نامگذاري كرده اند شايد هم به راست دوران ما عصر استرس ها است كه درآن انسان بيش از هر زمان ديگر درمعرض عوامل استرس زا قرارگرفته و مسائل و مشكلات زيادي از هر سو اورا احاطه كرده است با توجه به ضرورت پرداختن به اين موضوع دراين مقاله به پديده استرس شغلي، دلايل و اثرات آن درعملكرد كاركنان و راهكارهاي عملي كاهش استرس در محيط كار پرداخته و به كاركنان در به كار گيري راهكار هاي عملي درجهت افزايش قدرت تحمل و فشار پذيري فردي و سازماني ياري رساند تا ا زاين طريق در راستاي سالم سازي محيط كار و ارتقاي بهداشت رواني سازمان خود حركت كنند و انرژيهاي كه ناخواسته صرف تنشهاي سازماني مي گردد درجهت ارتقاي كميت و كيفيت و تحقق مسئوليتهاي اجتماعي آن سازمان به كار گرفته شود.

 

استرس شغلي دليل و آثار بر عملكرد كاركنان درسازمانها

دردهه اخير موضوع استرس و آثار آن درسازمان يكي از مباحث اصلي مديريت رفتار سازماني را به خود اختصاص داده است و فشار عصبي در سازمان همچون آفتي فعاليت ها را تحليل داده وازبين مي برد. توجه به محيط هاي شغلي و شرايط كار كاركنان امري است كه موجب بالا بردن كيفيت كار حفظ سلامت و بهداشت كاركنان و جهت بهره جويي بيشتر و بهتر از طول مدت سنوات كاري مورد توجه قرار گرفته است با توجه به تاثير استرس شغلي بر زندگي و كاركنان دست اندردكاران اين گونه سيستم ها بايد عوامل مرتبط با رضايت مندي را يافته و جهت پيشرفت و ارتقاي سطح كارايي كاركنان مورد توجه قرار دهند.

 

استرس( STRESS) چيست؟‌

استرس به مجموعه واكنشهاي عمومي انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پيش بيني نشده داخلي و خارجي اطلاق مي گردد

فشار رواني ( STRESS) تجربه اي است همگاني و عمومي كه هر كس به كرات آن را درزندگي خود احساس كرده است بر خلاف تصور فشار رواني هميشه شامل حوادث ناخوشايند نيست بلكه مي تواند محصول موفقعيتهاي خوشايند و مطلوب نيز باشد كه سازگاري مجددي را درفرد مطالبه مي كند به عبارت ديگر شايد نكته اصلي درموقعيتهاي تنش از نياز به انطباق و سازگاري مجددي است كه براي فرد ضرورت پيدا مي كند.

فشار رواني نتيجه يك تعامل بين منابع مختلف فشار و فرد است. تمامي افراد يك موقعيت واحد را استرس زا تصور نمي كنند و اختلافات فردي آنان از نظر شخصيتي و تجارب زندگي پاسخ آنان را به فشار رواني تحت الشعاع خود قرار مي دهد.


 

استرس شغلي( job stress)‌ چيست؟

‌به كارگيري فرد دركاري كه توانايي ها و اطلاعات او همخواني ندارد و يا تغيير درفعاليت كاري او مي تواند باعث ايجاد استرس در فرد شود. به طور كلي استرس شغلي نوعي استرس است كه با محيط كاري يا عوامل مرتبط با محيط كاري فرد ارتباط دارد تغيير درفعاليت هاي كاري همچون فن آوري جديد يا تغيير اهداف ممكن است باعث ايجا داسترس شود استرس سازماني را مي توان با مقياس كارگريزي و كيفيت كاراندازه گيري كرد.

دلايل استرس كاري

درمحيط كاري، موقعيت ها ي زيادي هستند كه موجب اترس فرد مي شوند. موقعيتهاي همچون فقدان تامين شغل، حاكميت روابط بر ضوابط، بوروكراسي سردرگم، فقدان مكانيسم‌هاي كنترل، و ارزشيابي، شيفت هاي كار، ساعت كار كار زياد، فناوري جديد، حقوق كم و سبك مديريت باعث ايجاد استرس درمحيط كار مي گردند.

برخي ديگر از عوامل استرس زا عبارتند از:‌

حمايت نكردن مسئولين از كاركنان خود

نبود مشاوره و ارتباطات

دخالت هاي زيادي درمسايل شخصي اجتماعي و زندگي خانوادگي

حجم زياد كارها با بيش از اندازه كم بودن كار

فشار بيش از حد ناشي از غير واقعي بودن مهلت انجام كارها

انجام كارهايي كه بسيار مشكل اند و يا لزوم چنداني به انجام آنها نيست

نداشتن مهارت كافي درنحوه انجام كار

شرايط نامطلوب كاري

داشتن شغلي كه متناسب با شاغل نباشد

نداشتن امنيت شغلي وترس از بيكار شدن

اثرات استرس درمحيط كار

استرس روي سازمان ها وافراد موجود در آن تاثير مي گذارد تاثير استرس سازماني با افزايش ميزان كارگريزي، تعويض زود هنگام كاركنان، ارتباط نامناسب با ارباب رجوع، كاهش ميزان امنيت شغلي، عدم سلامت محيط كار، كنترل ضعيف كيفيت محصولات و... ارتباط دارد. به بيان ديگر هر چه ميزان استرس سازماني بالاتر باشد، عوامل ذكر شده از فراواني بيشتري برخوردارند.

استرس باعث فشارهاي رواني بسيار بر روي فرد مي شود كه اين فشارها به شكل هاي مختلف دررفتار فرد درمحيط كاري خود را نشان مي دهد برخي از اين رفتارها عبارتند از:

- زود رنجي يا پرخاشگري دربرخورد با همكاران و مراجعين

- بي تفاوتي و بي علاقگي به آراستگي ظاهر خود و ديگران

- كاهش خلاقيت و فقدان اعتماد به نفس

- بي تفاوتي نسبت به كار و افزايش اشتباهات

- عدم توانايي تمركز بر روي كار و ناتواني درتصميم گيري

- خستگي مفرط ناراحتي و احساس گناه

- ناتواني درتحمل اطرافيان و تمايل به انزوا

همه اين عوامل درنهايت منجر به كاهش بهره وري و افزايش ضايعات مي شود و ازطرف ديگر اين افرا به علت ناتواني دركنترل احساسات، ناتواني درتصميم گيري صحيح و ديگر موارد ذكردشده استعداد فوق العاده درايجاد حادثه براي خود و ديگران پيدا مي كنند.

راههاي مقابله با استرس

براي مقابله با استرس بايستي عوامل و زمينه هاي استرس را شناسايي تاراه كارهاي مناسب با آنها به كار گرفته وعوامل استرس زا تعديل شوند. استرس درسازمان اثرات نامطلوبي بر كميت و كيفيت كاركاركنان بر جاي مي گذارد و عوامل و ريشه هاي استرس سازمانها تنها درسازمان نيست بلكه عوامل استرس زاي برون سازماني مختلفي وجود دارند كه شخص را با تنش و استرس روبرو مي سازد. به اين ترتيب فرد با استرس وارد سازمان شده و ازطرف ديگر عوامل سازماني استرس فرد را افزايش مي دهد.

 

برخي از راههاي كاهش استرس درمحيط كار به شرح زير است:‌

1- ‌اطلاعات و منابع مورد نياز جهت انجام درست كارها را فراهم آوريد.

2- دريك زمان فقط يك كار را انجام دهيد تافشارهاي وارد بر خود را كاهش دهيد .

3- يك راه ارتباطي براي تقابل اجتماعي بين ديگر كاركنان و مديران ايجاد كنيد .

4- پيشنهادهاي ديگران دركمك به خود را بپذيريد.

5- توانايي هاي خود را بشناسيد و بيش از حد از خود انتظار نداتشه باشيد .

6- محيط فيزيكي مناسب فراهم آوريد و ا زموقعيت هاي پر استرس دوري كنيد .

7- كارهايي را انجام دهيد كه برايتان لذت بخش و شاي آفريننند .

8- سعي كنيد اوقات خود ار با كساني بگذرانيد كه مصاحبت باآنها برايتان لذت بخش باشد و نه باكساني كه انتقاد كننده و خرد ه گيرند .

9- آرام نفس بكشيد، به طوري كه قسمت پاييني شش هاي خود را به تحريك واداريد.

10- تكنيك هاي آرامش بخش را به كار بريد .

11- يك واكنش نسبت به استرس، خشمگين شدن است درباره نحوه غلبه بر خشم خود بيشتر بياموزيد.

دردهه اخير موضوع فشار رواني يا استرس و آثار آن درسازمان مورد توجه بسيار واقع گرديده است. واقعيات موجود در رفتار سازماني نشان مي دهد كه درصد قابل توجهي از علل و موجبات بيماريهاي رواني و كسالت هاي ناشي از خستگي كار شايع، بين كاركنان سازمان ها را مي توان درشيوه هاي رفتاري ،‌برخورد ها و شخصيت مديران جستجو كرد. البته تاثير مخرب فشار رواني، فقط محدود به ايجاد بيماري نيست، اين مشكل همچنين يك اثر زيان آور بر روي عملكرد هاي مهم مديريت، نظير:‌ نحوه تصميم گيري، كيفيت روابط بين فردي، استانداردهاي كار، كيفيت شغلي و بهره وري دارد.

 

ماهيت فشار عصبي دراسترس:

فشار عصبي يك حالت ارگانيك است كه معمولا با افزايش تنفس، افزايش فشار خون، افزايش ضربان قلب، پريدگي رنگ چهره،‌تنش و انقباض عضلاني و نشستن عرق سرد بر پيشاني همراه مي باشد و تحت شرايط مناسب مي تواند موجب تغييرات درعملكرد جسماني شود.

عليرغم اين واقعيت به عقيده انگلس، فشار عصبي «استرس» را نبايد به عنوان نفوذ مخرب روان شناختي و يا جامعه شناختي كه باعث بيماري رواني يا جسماني فرد مي شود درنظر گرفت، بر عكس بايستي فشار عصبي را به عنوان عاملي مورد توجه قرارداد كه مي تواند عكس العمل هاي متعدد ارگانيك سبب گردد كه برخي از آنها ممكن است در ابتلا به بيماري نقش داشته باشند و برخي ديگر پاسخ هاي سالم و سازگارانه رشد شخصيت را موجب شوند

پاره اي از محققان ‌از جمله پيروان مكتب فرويد عقيده دارند كه انسان اصولاً با فشار عصبي ( استرس) متولد مي شود و پس از تولد و درمسير زندگي، تا نوجواني سه بار استرس را تجربه مي كند مرحله اول از شيرگرفتن و مرحله دوم فراگيري نحوه اجابت مزاج درايام كودكي و مرحله سوم برخورد با اولين آثار و علائم بلوغ مي باشدكه به تدريج بر آنها فائق مي گردد ولي درصورت عدم توانايي به عارضه اي كه آن را ضربه رواني مي گويند دچار خواهد شد .

با تمام جنبه هاي منفي كه درفرهنگ عامه راجع به فشار عصبي«‌استرس»‌ وجود دارد معهذا اين پديده داراي جنبه هاي مثبت نيز مي باشد. جنبه منفي استرس را استرس مخرب و يا «‌دلتنگي» «‌دلهرگي» و امثالهم مي گويند كه از دريافت خبرهاي ناگوار و يا تقاضا هاي غير منطقي به فرد دست مي دهد. جنبه هاي مثبت استرس را استرس سازنده و يا وجد رواني مي گويند كه از دريافت خبر هاي شاد و خوشحال كننده برفرد عارض مي گردد.

 

برخورد فرد با فشار عصبي:

هنگامي كه فرد براي نخستين بار با فشار عصبي(‌استرس)‌روبه رو مي شود تلاش درتطابق كل با عامل فشار زا و فشار عصبي فرد شروع مي شود كه شامل سه مرحله است مرحله اول آغاز فشار عصبي مرحله اعلام خطر و هشدار نام دارد درمرحله دوم فرد تواناييهاي فيزيكي و احساسي خود را جمع كرده و شروع به مقاومت و دربرابر آثار منفي عامل فشار «‌فشار زا»‌ مي نمايد

ازطرفي اگر فرد به مدت طولاني درمعرض استرس از قرار بگيرد، مرحله سوم يعني فرسودگي كه عمدتا سه مشخصه يعني حالت تحليل احساسي مسخ شدن افراد/ احساس انجام كار درسطح بسيار پايين توسط فرد مي باشد مصداق عيني پيدا خواهد كرد. دراين مرحله فرد توانايي لازم براي مبارزه با عامل استرس زا را درخود نمي يابد و تسليم محض مي شود .

اگر درسازمان عوامل تحريك كننده وجود نداشته باشند سطح كارايي پايين آمده و فرد دچار كسالت خستگي رخوت دلزدگي و بلاخره با اصطلاح محققان اين زمينه زنگزدگي مي گردد اين حالت براي سازمان بسيار نامطلوب است وحكايت از اعمال مديريت به گونه‌اي نامطلوب و ضعيف دارد .

منشاء فشارهاي عصبي و استرس و اثرات آن:‌

فشارهاي عصبي محيط كار داراي پويائي هستند و درسه مرحله قرار دارند :

- مرحله اول شامل منشاء‌ فشار زاهاي عصبي هستند و از نتايج تجربيات فردي درشرايط مختلف و موقعيت هاي متفاوت داراي فشار عصبي ناشي مي شوند .

- مرحله دوم فشار زاهاي عصبي( استرس)‌ تجربه شده قراردارند و انعكاس عكس العمل فرد به استرس هاي بالقوه است كه تحت عنوان تعديل كننده ها عنوان مي گردد .

- مرحله سوم فشارزاهاي عصبي تجربه شده راكه منتج به نتايجي مي گردد ومنشاء‌ فشارزاها تعديل كننده ها و نتايج فشارهاي عصبي مي باشد .

 

فشارزاها:

فشارزاها شامل چهار گروه هستند:‌ فشارزاهاي محيطي / سازماني / اجتماعي/ فردي مي‌گردد كه به شرح زير توضيح داده مي شوند.

 

تغييرات اقتصادي: تغييرات اقتصادي ازجمله افزايش تورم و يا نوسان نرخ بهره و امثالهم با كم شدن قدرت خريد فرد ارتباط مستقيم دارد. درچنين شرايطي مردم دربرنامه ريزي مالي دچار سردرگمي و فشار عصبي (‌استرس)‌مي شوند.

تغييرات سياسي اجتماعي: تغييرات سياسي دريك كشور نيز مي تواند علت استرس افراد گردد از جمله اين تغييرات مي توان دولت ها، كودتاها و يا تغيير سيستم سياسي را نام برد كه با سطح بالايي از استرس براي جامعه توام مي باشد. از طرفي تغييرات تحولات اجتماعي معمولا همراه با تغيير درارزش ها از جمله فرهنگ، باورها، سنت ها و همراه مي‌باشد كه تلاش درتطابق با موازين ارزشي جديد، استرس زيادي بر مردم وارد مي‌سازد.

تغييرات تكنولوژيكي: تغييرات تكنولوژيكي بخشي غير قابل اجتناب از زندگي است كه به گونه فشار زاي محيطي نيز عمل مي كند. سيستم هاي بانكي، ارتباطات، حمل و نقل و... به تغييرات فزاينده تكنولوژي وابسته شده اند و با توجه به ارز ش هاي فرد، قبول اين تغييرات مي تواند باعث بروز استرس در اوگردد.

مسائل خانوادگي: فاميل و خانواده مي تواند به گونه منبع مقاومت دربرابر فشار زاها باشد. برخورد هاي داخل خانواده بين اعضا خانواده اثرات زيادي درتوليد فشار عصبي دراعضا خانواده دارد كه نحوه كار فرد تاثير فراواني خواهد گذاشت .

 

فشارزاهاي سازماني

فشارزاهاي سازماني شامل:‌ساختار سازماني / فرهنگ و فضاي سازماني/ و خط مشي هاي سازماني مي گردد كه توضيح داده مي شود :

ساختار سازمان: ساختار سازمان مي تواند اثر قابل ملاحظه اي در رفتار، احساس و حالات كارمند داشته و درنتيجه موجب بروز استرس در وي گردد .

 

در ساختارهاي مكانيكي، خشك و انعطاف ناپذير، كاركنان احساس نداشتن فرصت رشد و ترقي را خواهند داشت، اگر چه ساختاتر نامنظم و درهم نيز به كاركنان احساس اضطراب و ابهام در رابطه با سرنوشت شغلي را خواهد داد. دراين گونه ساختارها روحيه كارمند پايين آمده و همواره درتهديد تغيير و يا كوچك كردن سازمان بوده و به قول برگيرن موقعيتي به وجود مي آيد كه اصطلاح «كار كردن با رنج و زحمت» دركاركنان رايج مي‌شود و به اعتبار پاركر و اسلاوتر اصطلاح مديريت از طريق فشار عصبي درمحاورات كاركنان به وضوح شنيده مي شود. علاوه بر موارد فوق، فشار زاهاي ساختاري مثل تصميم گيري هاي متمركز / عدم مشاركت كاركنان و تصميم گيري ها/ عصبي بودن بيش از حد روابط انساني/ تخصص گرائي افراطي / وابستگي بيش از حد فعاليت ها را نيز شامل مي شود از طرفي فرهنگ و فضاي سازماني درايجاد يا تعديل و بالاخره حذف كردن استرس نقش بسيار مهمي دارد. به عقيده شان بروك و گانستر اگر چنانچه كاري با فشار درحد بسيار بالا بخشي از فرهنگ سازمان باشد، درنتيجه الزامات و تعهدات بساير سنگيني بر كاركنان و نحوه رفتار آنها داشته و شرايط پر استرس را به وجود مي‌آورد بر عكس مورد اشاره شده شواهد تجربي به اعتبار ايوان سويچ و ديگران مويد اين واقعيت است كه فرهنگ و فضايي سازماني كه عناصر موثر مديريت مشاركتي را يكپارچه نمايد و موجب تقليل فشار عصبي و شرايط پر استرس مي گردد

 

سياست هاي و خط مشي هاي سازمان

كاركنان درسازمان به يكديگر وابسته مي باشند و بايد به هم تكيه نمايند. عدم همكاري ديگران با فرد كارمند موجب بروز خشم و احساس محروميت او مي گردد، به خصوص چنانچه كارمند يقين حاصل كند كه به جاي همكاري، تظاهر به آن مي شود. اين وضعيت موجب بروز فشار عصبي شديدي دركارمند مي گردد. به منظور رفع اين مسايل مديران عالي سازمان بايد سياست گذاري و ارائه خط مشي هاي جامع حدود روابط رسمي كاركنان با يكديگر تعيين نمايند تا روابط غير رسمي نيز بر اساس روابط رسمي شكل گيرد و درموضع مناسب و سازنده اي مستقر باشد. مواردي از جمله قوانين و مقررات خشك/ شرح وظايف ناقص و يا غير اجرايي / ارزيابي بدون ضابطه از عملكرد كاركنان / عدم پرداخت عادلانه/ تغيير شكل و جابجايي مكرر/ روشن نبون روشها/ فقدان وحدت رويه/ و... نيز از فشار زاهاي ناشي از سياست ها و خط مشي هاي سازمان محسوب مي شوند.

 

فشارزاهاي اجتماعي

جنبه هاي اجتماعي كار براي بسياري از كاركنان داراي بيشترين اهميت مي باشد زيرا موجب ايجادروابط و درنتيجه كسب پول بيشتر مي گردد. با توجه به اين امر، بديهي است كه شرايط اجتماعي خاصي مي تواند به سادگي منجر به بروز استرس درفرد گردد كه درسه شكل مختلف خود را نشان مي دهد

ارتباط با سرپرست / ماهيت كارگروهي/ و روابط بين فرد و اعضاي گروه .

ارتباط با مديريت: سرپرستي كه به مسايل رفتاري توجهي ندارد مي تواند با ارائه رفتار هاي اشتباه شرايط پر از فشار عصبي (استرس) براي كارمند خود ايجاد نمايد. مسايلي كه دراين رابطه مي توانند باعث بروز استرس دركارمند بشوند به اين شرح مي باشند: دستور العمل هاي ضد و نقيض/ كوتاهي كردن درحمايت هاي فيزيكي و احساسي از كارمند/ فقدان توجه به رفاه حال كارمند/ كبود هدايت هاي كافي/ تاكيد بيش از حد براي بهره وري / تاكيد بر مسايل فرعي و كم اهميت / درنظر نگرفتن انجام كارهاي خوب

ماهيت كار گروهي: عضو يك گروه كاري بودن مسئله بسيار مهمي براي اغلب مردم بوده و كار گروهي مي تواند منبع مهم حمايت اجتماعي جهت مقاومت دررابطه با اثرات فشارزاها باشد .

درشرايط عادي، گروه ها و تيم هاي موقتي مي توانند درمقياس زياد مورد استفاده قرار گيرند. بدينسان افراد گاهي به اين موضوع پي مي برند كه مداوماً به يك تيم وارد شده و از تيم ديگري خارج گردند. و هر با كه اين كار اتفاق مي يافتد افراد ناچار به تطابق باشرايط جديد و ارائه رفتار هاي خاص مي گردند. و گروهي كه درحال شكل گرفتن است داراي مسايل و ابهامات حل نشده مي باشد و اگر دقت كافي به حل و فصل آنها اختصاص داده نشود، تعارض و استرس خود را نشان مي دهند .

روابط بين فرد و اعضاي گروه: رابطه خوب شخصي و قول كريس ارجريس بين اعضاي گروه مي تواند عامل اصلي آسايش و رفاه فرد تلقي شود. فشارزاهاي اصلي دراين رابطه عبارتند از: روابط متعارض با ديگر اعضاي گروه/ فقدان اعتماد مراوده اي/ همكار فاقد احساس همكاري

 

فشارزاهاي فردي

حالات خاصي از نقش هاي فرد مي توانند فشارزاو استرس آفرين باشند كه پنج نوع از جمله مهم ترين اين حالات هستند و عبارتند از: شرايط فيزيكي/ طرح شغل/ حجم زياد كار/ فشار كار بيش از زياد و يا كم/ پيچيدگي نقش/ تعارض و بالاخره ابهام نقش .

شرايط فيزيكي: فشارهاي عصبي ناشي از شرايط فيزيكي كار شامل: كارهاي داراي مخاطره/ شلوغي و سر و صداي بيش از اندازه/ تهويه نامناسب/ وجود مواد شيميايي و تشعشعات خطرناك/ روشنايي نامناسب/ تناسب فضا و تراكم/ داشتن فضاي شخصي كافي / و... مي باشد.

طرح شغل: استقرار طرح شغل بر اسا س كارهاي تكراري، ماشيني، خود كار و امثالهم مي تواند موجب بروز فشار عصبي (استرس)‌بشود، درحالي كه شغلي كه به فرد ميزان معيني از خود مختاري بدهد، آرامش و راهي درانجام كار را براي كارمند فراهم مي سازد. همچنين ساعات طولاني كار بدون داشتن امكان استراحت استرس زا بوده و مديريت بايد با درنظر گرفتن خصوصيات جسمي و رواني كاركنان از طرح مشاغلي كه انجام كار طولاني را بر كارمند تحميل مي كنند جداً احتراز نمايد .

حجم زياد كار: فشار كار از انواع عوامل استرس زا مي باشد كه با نوع كار و خصوصيات فرد بستگي دارد. اگر چه هر نوع كاري درصدي از فشار عصبي( استرس)‌را احتمالا دركارمند ايجاد مي كند و لي دراسترس زا بودن پاره اي مشاغل از قبيل خلباني جراحي بورس بازي و... نمي توان ترديد نمود .

فشار بيش از حد زياد و كم: كارل آلبرشت دراني باره مي گويد، كار بسيار زياد و به گونه اي غير منطقي كارمند را دچار اضطراب، محروميت، احساس نااميدي درعدم دريافت پاداش مقرره مي كند و يا برعكس كار بسيار كمي در مقابل، با او ارجاع شود نيز دچار همين احساس مي گردد. از طرفي فشار كار بيش از حد مي تواند به مثابه بار كاراضافي كمّي و يا بار كار اضافي كيفي بر فرد تحميل شود كه هر يك اثرات استرس زا سنگيني بر فرد دارند و معمولاً با بيماري هاي وروان تني همراه هستند .

به طور كلي استرس شغل وقتي حادث مي شود كه نيازهاي فيزيولوژيكي رفتاري و رواني به سادي به دست نمي آيد و كارمند تحت فشار قرار مي گيرد درنتيجه رفتاري خاصي ارائه خواهد داد. ازطرفي بايد اذعان داشت كه كليه فشارهاي عصبي (استرس)‌توسط مديريت قابل كنترل نيستند. از جمله مسايل خانوادگي و يا مالي كارمندكه مديريت نمي تواند اين نوع استرس را كنترل كند ولي به هر حال كارمند اين استرس ها را با خود به محل كار مي آورد

 

پيچيدگي نقش: پيچيدگي نقش عبارت از اين است كه دو و يا چند نقش مختلف كه به وسيله يك فرد انجام مي شوند الزامات رقابتي بر انام دهنده تحميل نمايد. حالت فوق با مواردي به اين شرح كه استرس زا هستند همراه مي باشد:‌

تنش مراوده اي بيش از حد بين افراد/ تقليل رضايت از كار/ روابط مراوده اي بسيار ضعيف / كم شدن اعتماد به سازمان بين افراد/ كم شن تعهد وفاداري به سازمان .

ابهام نقش: ابهام نقش هنگامي به وجود مي آيد كه فرددرخصوص مواردي از جمله به اين شرح دچار ابهام باشد:‌

چه كاري را بايد درشغل محول انجام دهد/ توقعات ديگران از شغل چيست/ درجهت ر آوردن توقعات ديگران از شغل چه بايد كرد

ابهام دراين وضعيت بسيار ناراحت كننده و استرس زا مي باشد اگر چه ميزان مشخصي از ابهام نقش درسازمان هاي درحال تغيير مداوم امروزي احتمالاً غير قابل اجتناب است، ولي توان هاي فرد در برخورد با اين تحولات در نتيجه كنار آمدن با فشار هاي عصبي ناشي از آن متفاوت مي باشد.

 

نتيجه ابهام نقش به عقيده مارگوليس مي تواند مسائلي به شرح زير را باعث گردد :

- رضايت بسيار كم از كار

- اعتماد به نفس بسيار كم

- احترام به خويش درسطح بسيار كم

- احساس باطل بودن

- انگيزش درسطح بسيار كم

- افسردگي

نتايج فشارهاي عصبي

استرس(‌فشار عصبي) اثرات خود را درشيوه ها مختلف رفتاري و جساني نشان مي دهد كه درچهار گروه اساسي قابل طبقه بندي مي باشد: اثرات فيزيولوژيكي / اثرات رواني/ اثرات شناختي/ اثرات رفتاري .

اثرات فيزيولوژيكي: اثرات فيزيولوژيكي شامل مواردي از جمله: افزايش فشار خون و ضربان قلب/ عرق كردن/ بالارفتن كلسترول/ بروز اشكال درتنفس/ تنش عضلاني/ سرد و گرم شدن/ نامرتب بودن دستگاه گوارش و...

اثرات رواني: اثرات رواني شامل مسايلي از قبيل : عصبانيت/ اضطراب/ افسرگي/ فرسايش رواني/ كم شدن احترام به خود/ عملكرد ضعيف فكري/ ضعف تصميم گيري/ بر افروختگي/ مهاجم بودن/ نارضايتي از شغل/ خشم از سرپرستي/ خرابكاري/ احساس محروميت نمودن/ عداوت با ديگران و...

اثرات شناختي: اثرات شناختي با فرايند هاي تفكر فرد مرتبط مي شوند و مهم ترين مشكلات شناختي با مواردي از جمله اين مسايل همراه هستند .

كم شدن تمركز/ حافظه مغشوش/ كم شدن توجه و دقت/ ادراك نامنظم/ افكار پراكنده

اثرات رفتاري :اثرات رفتاري شامل مواردي ازجمله: نحوه كار/ غيبت، خروج از خدمت، كم‌كاري و.../ حوادث كار/ مصرف الكل/ مصرف داروهاي مسكن و آرامش بخش / اشكال درايجاد ارتباط / رفتارهاي غير قابل پيش بيني و مي گردد .

 

تعديل كنند ه هاي استرس :

تحقيقات انجام شده درمورد استرس مبين اين نكته است كه تعدادي از عوامل اثرات تعديل كننده بر استرس دارند كه در دو دوره كلي قابل طبقه بندي هستند :

- از طرف نفوذ بر ميزان استرس كه فرد تجربه مي كند.

- ازطريق نفوذ بر عكس العمل فرد با تجربيات استرس كه بر نتايجي خود نمايي مي نمايند، داراي اثراتي مي باشد .اگر چه تعديل كننده هايي كه توضيح داده مي شوند شناخته شده مي باشند ولي دانش بشر در خصوص فرايندي فكري كه ازطريق آنها اين اثرات توليد مي شوند هنوز بسيار ناقص است. تعديل كننده ها شامل: خصوصيات شخصيتي/ سبك زندگي (‌رفتار از نوع الف-و نوع ب) / حمايت اجتماعي/ ارزشيابي شناختي استرس زاها/ حوادث زندگي/ عوامل حرفه اي و شخصي/ و... مي باشند

خصوصيات فردي: خصوصيات شخصي شامل مواردي از جمله خود باوري/ حسادت/ منفي گرايي مي باشد .

خود باوري :اين مورد با شخصيت مرتبط مي باشد و عبارت است از ادارك فرد از توانايي هاي خود درانجام دادن كاري .

جسارت: جسارت با توان فرد در مقابله و تحمل استرس ارتباط دارد.

منفي گرايي: اشاره به جنبه هاي منفي كار و زندگي داشته و شامل خصوصياتي است كه فرد را بيشتر به مسايل منفي سوق داده و در معرض استرس قرار مي دهد .

سبك زندگي( رفتار از نوع A و نوعB): ديگر خصوصيات و تفاوت هاي افراد با يكديگر باعث مي شود كه در رويدادهاي استرس زا به گونه اي متفاوت با يكديگر عمل نمايند. سن/ جنس / سلامتي/ موقعيت/ نوع ورزش/ نوع تغذيه و... تما م اينها رويدادهاي استر زا داراي اثراتي هستند كه شدت و اثر آن از شخص به شخص متفاوت مي باشد. مشهورترين و شناخته شده ترين طبقه بندي افراد براي بررسي عكس العمل هاي فرد را در برابر استرس بر اساس مطالعات فرديمن و روزنمن در سال 1950 مي باشدكه دو نوع خصوصيات شخصيتي درافراد تشخيص دادند و آنها را تحت عنوان «‌افراد نوعA» و « افراد نوعB» تقسيم بندي و مشخص نمودند كه خصوصيات آْنها را درجدول شماره4-6 عنوان شده است.

 

حمايت اجتماعي: داد و ستد حمايت اجتماعي معمولا راهي براي كمك دربرخورد با استرس بوده و نقش بزرگي به منزله تعديل كننده اي نيرومند ايفاء مي كند دراين رابطه موارد زير قابل ملاحظه مي باشند:

- ايجاد شرايطي كه درآن نياز به محبت، تاييد، امنيت و تعامل اجتماعي برآورده شود.

-كم كردن اين طرز تفكر و احتمال كه روابط مراوده اي منشأء استرس خواهد بود و محيط كاري رامطلوب تر خواهد ساخت .

- عمل كردن به مثابه يك محافظ بين فرد و فشارزاها به عبارت ديگر فشار زاها را مي توان گاهي ازطريق بحث كردن درخصوص آنها با ديگران مورد بررسي و تحليل قرارداد .

ارزشيابي شناختي استرس زاها: افراد مختلف، استرس از نوع خاصي را به گونه اي متفاوت ارزشيابي مي نماينند و ميزان زيان آوري و به چالش طلبيدن بستگي به ارزشيابي فرد با توجه به توان هايش دارد. به عقيده دي يو اين موضوع طي دو مرحله واقع مي شود .

ارزشيابي مقدماتي: كه شامل افكار و احساس درخصوص فشارزاها و ميزان خطر تهديد، زيان‌آوري و... مي گردد .

ارزشيابي ثانوي: شامل تحليل و بررسي خصوصيات فشارزاهايي كه واقع مي شوند، مي باشد. واضح است كه اين دو مرحله بر فشارزاهاي تجربه شده تاثير زيادي دارند، اگر چه «‌دي يو»‌ عقيده دارد كه دررابطه با برخود با فشار زاها، ارزشيابي اوليه است كه بسيار مهم بوده و نقش تعيين كننده اي بازي مي كند .

حوادث زندگي: بسياري از استرس ها كه بر فرد تاثير مي گذارند، ريشه و رويدادهاي استرس زاي مربوط به زندگي شخصي دارند .

عوامل حرفه اي: علاوه بر عوامل ذكر شده شواهدي دال بر تاثير عوامل حرفه اي بر ايجاد و يا جلوگيري از استرس وجود دارد. دررابطه با عامل تاثير گذاري درزندگي شخصي نوع جنسيت فرد (‌مرد يا زن) احتمال دارد كه تعديل كننده حملات استرسي باشد. تحقيقات نشان داده كه در صورت مساوي بودن كليه شرايط، زنها تجربه رواني بيشتري از اثرات استرس (‌فشار عصبي) مي نمايند درر حاليكه مردها از نتايج جسمي استرس رنج مي برند .

از طرفي پاره اي عوامل حرفه اي به نظر مي رسد كه در ايجاد استرس تاثير گذار باشند. دندان پزشكان به علت الزامات زمان بندي و ادراك منفي بيماران از مداوا بيشتر در معرض استرس هستند، در حالي كه كاركنان دولت به دليل ابهام شغلي استر س را تجربه مي كنند .

 

مديريت فشار عصبي(‌استرس)

مديريت فشار عصبي(‌استرس)‌كار ساده اي از جمله اصلاح سازمان و يا تعريف مجدد وظايف آن نمي باشد بلكه به متغيرات و روابط متقابل بسيار پيچيده اي مرتبط مي شود كه آگاهي و توانايي بسيار بالايي در اِعمال آن مورد نياز است .

تقليل و رفع فشار عصبي از نظر مديريت رفتار سازماني و اصول روابط انساني داراي اهميت ويژه اي مي باشد. از طرفي كارمند كه به هر دليل گرفتار گرداب فشار عصبي است، عملاً بخشي از ثروت معنوي جامعه مي باشد كه درمعرض خسارت قرار مي گيرد و اين وظيفه مديران است كه با كمك محققان، يك يك كاركنان را از نظر رفتاري زير نظر داشته باشند و درجلوگيري از وارد شدن اين خسارت كوشش و اهتمام نمايند .

دراين رابطه دو دسته اقدامات درجهت حذف فشار عصبي در سازمان و زندگي بايد توامان انجام شوند. دسته اول اقدامات و تلاش هايي است كه محققان به انحاء مختلف به آن اشاره داشته اند و جنبه پيش گيري و معالجه دارند و اگر چه شرط لازم بر دفع استرس هستند ولي كافي نمي باشند. اين اقدامات تحت عنوان اقدامات مقطعي درمقابله با فشار عصبي مشخص شده اند. دسته دوم شامل اقدامات ريشه اي مي گردند كه بيشترين اهميت را در رابطه با حذف كامل فشار عصبي از وجود انسان دارد اقدامات اساسي و ريشه اي معرفي مي‌شوند.

اقدامات مقطعي درمقابله با فشار عصبي

اين اقدامات شامل دو بحث اصلي تحت عنوان سازمان سالم وفشار عصبي و همچنين فرد سالم و فشار عصبي و كارگيري تكنيك هاي مختلف ديگري از جمله: تغذيه صحيح و ورزش/ آموزش تمدد اعصاب، مراقبه و تمركز/ تغيير عكس العمل هاي رفتاري – شناختي نسبت به فشار عصبي/ استفاده كامل از تعطيلات/ مديريت زمان/ دارو درماني/ استراحت/ برنامه ريزي زندگي و ساير تكنيك هاي حفظ تعادل فرد مي گردد كه به ترتيب به آنها اشاره خواهد شد.

 

سازمان سالم و فشار عصبي( استرس)

سازمان سالم به عنوان يك پارادايم تحقيق سلامت فرد و سازمان از مدت ها پيش مورد توجه دانشمندان بوده است. گروهي از دانشمندان معتقدند كه سازمان سالم قادر است با محيط خارجي و داخلي خود به تطابق برسد و توانايي ها، انرژي خلاق و مسئوليت هاي كاركنانش را بر انگيزاند و درنتيجه اين اقدامات مثبت، تنش و فشار رواني كارمند را تقليل دهد.

مك كريگور با ارائه تئوري x و y معتقد است كه با اعمال تئوري y‌ كه متضمن مديريت حمايتي، مشاركتي وآشنا نمودن افراد با نيازهاي واقعي خود مي باشد، مي توان به سمت استقرار سازمان سالم حركت كرد و سازماني را طراحي نمود كه اضطراب و تعارض درآن درحد نازل و ناچيز باشد. كريس ارجريس عقيده دارد هر چه سازمان دربر آورده ساختن نيازهاي انساني بيشتر موفق باشد به همان نسبت فشار عصبي و تضاد موجود در سازمان تقليل مي يابد و سازمان سالم تر خواهد بود. عليرغم اين تفكر ارجريس اين سوال مطرح مي كند كه اگر قرار باشد كليه نيازهاي كاركنان توسط سازمان بر آورده شوند، آن وقت سازامن چگونه تاثير گذارباقي خواهد ماند. ماكس وبر سازمان سالم را در نوع بوروكراسي ايده آل مي‌داند. به زعم وي وجود مقررات و قوانين حاكم بر روابط، اصطكاك كاركنان، تنش و فشار عصبي آنها را تقليل مي دهد زيرا قوانين و سيستم، حد و مرز وظايف و فعاليت ها را مشخص كرده است. در مقابل سازماني كه از مقررات پيروي نكند نمي تواند سازماني سالم باشد

تئوريسين هاي انگيزش از جمله مزلو عقيده دارند كه كار نه تنها نيازهاي انسان به امنيت را بر آورده مي سازد بلكه به برآورده شدن فضاي سازماني سالم و بدون تنشن و فشار عصبي كمك مي نمايد. نظريه پردازان جديد انگيزش ا زجمله مك كايي بر اين نكته تكيه دارند كه سازمان سالم سازماني است كه به كاركنان خود دركليه سطوح اجازه بدهد يك دسته از ارزش هاي كاري از جمله خلاقيت، حفظ شخصيت فردي و عشق را تجربه كنند سازمان سالم با تشخيص سرمايه هاي با ارز ش آن كه مهارت و دانش كاركنان كه با مديريت رفتار سازماني صحيح به دست آورده مي شوند معلوم مي گردد. بالاخره سازمان سالم بر توسعه اثر بخشي سازمان تاكيد دارد و با ايجاد تعهد دركاركنان و دادن انيگزش به آنها شرايط رشد كاركنان را فراهم مي آورد .

 

فرد سالم و فشار عصبي

قبل ازاجراي هر گونه تاكتيك اعم از فيزيكي و يا رواني بايد مسايل فرد را مور د توجه قرار داد و به او دراستقرار تعادل با درون و محيط خارج كمك كرد تا راه براي تاثير گذاري تكنيكهاي رفع فشار عصبي هموار گردد كه بدواً به فرد سالم و فشار عصبي و سپس بكارگيري تكنيك هاي مختلف براي تقليل فشار عصبي اشاره مي شود .

فرد سالم از نظر شخصيتي به عقيده محققان در تعادل كامل با محيط داخلي و خارجي خود مي باشد و درصورت كارمند بودن علاوه بر موارد فوق، تلاش درتقليل ميزان ناسازاگاري بين سازمان رسمي و خود را دارد و به عقيده كريس ارجريس به پويايي موازنه همزمان داخلي و خارجي با محيط و يا سازمان رسيده باشد .

موازنه داخلي شخصيت وقتي موجوديت مي يابد كه اجزا شخصيت فرد با يكديگر در تعادل كامل باشند. افرادي كه شخصيت آنهااز نظر داخلي به تعادل رسيده باشد متعادل بوده و داراي تطابق با درون خود مي باشند. در مقابل، موازنه خارجي وقتي وجود دارد كه شخصيت به عنوان يك واحد كل با محيط خارجي به تطابق رسيده باشد. تعادل نهايي و كلي شخصيت از ادغام و انطباق اين دو با يكديگر تشكيل مي شود و هر آينه اين انطباق حاصل نگردد، فرد دچار عوارضي ناشي از فشارهاي رواني و بيماريهاي رواني تني خواهد شد .

از طرفي فرد وقتي به درجه تعادل و تطابق رسيد شخصيت سالم پيدا مي كند. شخصيت سالم در محل كار با ديگران رفتاري دوستانه و متعادل دارد و هرگز جوياي تحسين و تاييد همكاران و مديران نيست و ساده و بي تلكف وظايف خود را انجام مي دهد وظيفه براي او به صورت يك هدف درمي آيد و نه وسيله امرار معاش. شخصيت سالم درتفاوت هاي ظاهري انسان ها نابينا است و به همين دليل سياه، سفيد، زن، مرد، بزرگ، كوچك، بومي و خارجي برايش فرقي ندارد و جسورانه و بي پروادر جستجوي حقيقت است. استرس به هر اندازه قوي باشد در اين نوع شخصيت كمترين اثري ندارد زيرا استحكام شخصيتي او به اندازه اي قوي است كه به سادگي متلاطم نمي شود.

كارگيري تكنيك هاي مختلف براي تقليل فشار عصبي( استرس)‌

اقداماتي كه فرد بايد براي حفاظت خود در برابر فشارهاي عصبي(‌استرس)‌ مختلفي كه بر او وارد مي شود به عقيده محققان شامل تمرين هايي از مقوله موارد زير مي باشد.


تغذيه صحيح و ورزش

بر بالا بردن «‌تحمل فشار عصبي»‌ و يا كم كردن آن بايد تلاش درافزايش سلامتي جسمي كرد كه اين عمل خود دو حركت اصلي را شامل مي شود:‌

افزايش تغذيه صحيح/ انجام ورزش مرتب و طبق برنامه كه طبيعت و پرورش را به هم پيوند داده و سلامت فرد را تامين نمايد .

استفاده كامل از تعطيلات

با استفاده كامل از تعطيلات و در هواي سالم و غير آلوده قدم زدن و نفس عميق كشيدن و پياده روي و سريع كردن، سموم و مواد اضافي دفع شده و فرد احساس نشاط و شادابي مي‌نمايد و اين امر باعث استقرار تعادل و آرامش در فرد مي شود .

مديريت زمان

مديريت زمان فشارها و هجوم روزانه كارها را تحت نظم و قاعده درمي آورد و درتقليل فشار عصبي نقش موثري دارد .

 

دارو درماني

امروزه دارو را مردم درمقياس وسيعي برا ي مقابله با مشكلات رواني و رفتاري مورد استفاده قرار مي دهند، به طور مثال استفاده از كافئين، نيكو تين، پروزاك و هم چنين سيگار، الكل، اسپيرين همه و همه روش هاي دارودرماني هستند كه به صورت موقتي موثر بوده ولي راه حل نهايي نمي باشد و بايد به صورت ريشه اي با فشار عصبي برخورد كرد .

آموزش تمدد اعصاب و مراقبه و تمركز

آموزش تمدد اعصاب و مراقبه و تمركز اگر به شيوه اصولي به كار گرفته شود تكنيك بسيار مفيدي درجايگزين كردن فشار عصبي يا وضعيت آرام و ملايم مي باشد.

تغيير عكس العمل هاي رفتاري- شناختي به فشار عصبي در رابطه با عكس العمل شناختي بايد اهميت نقش آن را درارزشيابي شناختي براي مشخص كردن عكس العمل هاي فشار زا در نظر داشت. به طور ساده، وقتي افراد موقعيتي را تهديد آميز خطرناك و يا خارج از كنترل تصور و ارزشيابي نمايند، فشار عصبي كه تجربه مي كند افزايش مي يابد و به سرعت در سطح حداكثر قرار مي گيرد. حال چنانچه فرد، خو د را درمعرض افكار و تصورات منفي قرار داده و مداوماً با خود صحبت كند و نتيجه دردناك مسئله اي را كه با آن مواجه است مورد بررسي ذهني قرار دهد طبعاً فشار عصبي بيشتري برا خود به وجود مي آورد كه خوشبختانه با توجه به وجود نيروهاي عقلائي و منطبق در فرد چنين حالاتي زياد دوام نمي آورد و فرد بر آنها چيره مي شود.

 

اقدامات ريشه اي درمقابله با فشار عصبي

آنچه را كه به عنوان اقدامات ريشه اي براي دفع كامل استرس شرط لازم مي باشد به شرح زير عنوان مي گردند:‌

تقويت مباني ديني: تحقيقات ثابت نموده كه ايمان راسخ و اعتقاد ديني درحفاظت فرد مقابل تنش هاي دنياي مادي بيشترين تاثير را دارد. طبق بررسي هاو تحقيقاتي كه توسط اميل دور كيم انجام شده ثابت گرديده درجوامعي كه ساختار خانوادگي و اجتماعي آن بر اساس مذهب شكل گرفته خود كشي بسيار نادر بوده است .

يكي زا دانشمندان فرانسوي مي گويد: «مذهب عبارت است از رابطه روح مضطر، دركمال شعور و اراده با قدرتي مرموز كه احساس مي كند به آن قدرت بستگي داشته و سرنوشتش به دست اوست و بر قراري اين رابطه با خدا فقط از طريق دعا و نماز به درگاه او انجام مي گيرد...»

كارل يونگ يكي از برجسته ترين صاحب نظران روانشناسي معتقد است كه: «... دين يكي از قديمي ترين و عمومي ترين تظاهرات روحي انسان مي باشد. بنابراين واضح است كه هر گونه روان شناسي كه سروكارش با ساختمان رواني شخصيت انسان باشد، نمي تواند اين حقيقت را ناديده بگيرد كه دين تنها يك پديده اجتماعي نيست بلكه بسياري از افراد بشر حكم يك مسئله مهم شخصي را دارد...» درمراجعه بيماران، كارل يونگ با اطمينان كامل مي گويد كه: «بيماران رواني از آن جهت بيمار شده بودند كه آنچه را اديان زنده هر عصري به پيروان خود اعطا كرده اند از دست داده بودند و آنهايي كه عقيده ديني را باز نيافتند واقعا درمان نشدند...»

تقويت مباني اعتقادي از جمله خدا محوري به جاي خود محوري، تقويت ايمان و تلقين اين موضوع به فرد كه «انسان خسران پذير است مگر اينكه ايمان، عمل صالح و كشف سنتهاي الهي و بالاخره صبر چون سپري او را از گزند بليات و نوسانات روحي حفظ نمايد.»

چه داروي آرام بخشي بهتر از تلاوت آيه شريفه « لا بذكر الله تطمئن القلوب»‌ (‌دل آرام گيرد به ذكر خدا سوره مباركه رعد آيه شريفه28) مي تواند آرامش واقعي را به درون انسان پريشان باز گرداند. كدام دارو بهتر از عمل به فرمايشات گهربار مت

  • منبع: http://www.corc.ir
  • تاریخ: یکشنبه 30 تیر 1392 - 10:26
  • نویسنده:
  • صفحه: BIZKIDS
  • بازدید: 1271

ارسال نظر