● تعریف سیستم
سیستم كلیتی است كه حداقل دو جزء داشته باشد. به صورتی كه:
(۱) هریك از آنها بتواند بر روی عملكرد یا خصوصیات كل سیستم اثر بگذارد،
(۲) هیچ كدام از آنها نتواند اثر مستقلی بر روی كل سیستم داشته باشد ،
(۳) هیچ زیرگروهی از آنها نتواند اثر مستقلی بر روی سیستم (كل) بگذارد.
پس به طور خلاصه می توان گفت كه سیستم كلیتی است كه نتوان آن را به اجزای مستقل یا زیرگروههای مستقلی از اجزا تقسیم كرد.
● نگرشهای مختلف به یك سیستم
سیستم هاسه نوع هستند؛ مكانیكی، ارگانیكی و اجتماعی.
(۱) یك سیستم مكانیكی براساس قانونمندی تحمیل شده توسط ساختار درونی و قوانین علّی ذاتی اش عمل می كند، مثل یك ساعت یا یك اتومبیل. از آنجایی كه در سیستم های مكانیكی انتخابی وجود ندارد، خود یا اجزایشان نمی توانند مقاصدی مختص به خود داشته باشند.
اما یك سیستم مكانیكی می تواند وظیفه ای داشته باشد كه مقاصد موجودی، خارج از آن را برآورده می كند و به همین ترتیب اجزای سیستم نیز وظایف فرعی مخصوصی به خود دارند. بنابراین، براساس نگرش نیوتنی جهان به صورت یك ماشین بود كه خدا آن را ایجاد كرده تا وسیله ای برای اجرای نیاتش باشد.
سیستم های مكانیكی می توانند باز باشند و یا بسته. اگر رفتارشان به وسیله هیچ رویداد یا شرایط بیرونی متاثر نشود بسته هستند و درغیر این صورت باز خواهندبود. جهان از دیدگاه نیوتن به منزله یك سیستم مكانیكی بسته (خودشمول) بـدون هیچگونه محیطی، دیده می شد.
در مقابل، سیاره زمین به منزله سیستمی كه حركتش به وسیله سایر سیاره ها، ستاره ها و نیروهای دیگر متاثر می شود انگاشته می شد، از این رو یك سیستم باز فرض می شد.
آن اجزایی كه بدون آنها یك سیستم توانایی اجرای وظایفش را ندارد، اجزای ضروری و باقی اجزا غیرضروری به حساب می آیند. به عنوان مثال، موتور اتومبیل یك جزء ضروری است درحالی كه فندك آن این چنین نیست.
نوع دیگری از سیستمها، سیستمهای ارگانیكی هستند. سیستم های ارگانیكی، سیستم هایی هستند كه حداقل یك هدف (GOAL) یا مقصود (PURPOSE) از خودشان دارند.
مثل حفظ بقا، كه رشد برای آن اغلب عاملی ضروری تلقی می شود. درحالی كه اجــزایشان هیچ هــدف و مقصـودی را پی نمی گیرند اما وظایفی درخدمت هدف و مقصود سیستم كلی دارند.
سیستم های ارگانیكی ضرورتاً باز هستند، یعنی تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار می گیرند. بنابراین، تنها زمانی قابل فهم هستندكه در پیوند با محیطشان بررسی گردند. محیط هر سیستم شامل مجموعه ای از متغیرهاست كه می توانند رفتار سیستم را متاثر كنند.
اجزای یك سیستم ارگانیكی، هم می تواند ضروری باشد و هم نباشد. به عنوان مثال قلب یك جزء ضروری برای سیستم انسان است درحالی كه ناخن چنین نیست.
سومین نوع سیستمها، سیستمهای اجتماعی هستند. این سیستمها (مانند سازمانها، موسسات و جوامع) سیستم های بازی هستند كه
(۱) برای خود مقاصدی دارند ،
(۲) حداقل برخی از اجزای ضروریشان هم مقاصدی مختص به خود دارند،
(۳) جزئی از سیستم بزرگتری هستند كه آن نیز دارای مقاصدی مختص به خود است.
سیستمهای مكانیكی، ارگانیكی و اجتماعی مفاهیمی هستند كه می توان آنها را به اشكال مختلف تصور كرد. بنابراین، هر موجودی را می توان در قالب هریك از آنها تصور كرد. برای مثال، یك فعالیت اقتصادی، یك مدرسه، یا یك بیمارستان را می توان به عنوان یك سیستم مكانیكی، ارگانیكی یا اجتماعی تلقی كرد.
اما سیستم هایی كه مردم در آنها نقش اساسی را بازی می كنند، اگر به گونه ای غیر از سیستم اجتماعی دیده شوند به خوبی قابل فهم و درنتیجه قابل مدیریت نخواهندبود. نوع نگرش به سیستم های مردمی در طول زمان تكامل یافته است. این مسئله با تغییراتی كه درنگرشمان درمورد بنگاههای اقتصادی روی داده، نموده یافته است. اما چنین تكاملی تدریجی، در مورد هر سیستم اجتماعی دیگری نیز قابل مشاهده است.
● بنگاه اقتصادی به منزله یك ماشین
وقتی انقلاب صنعتی در دنیای غرب آغاز گردید، نگرش حاكم بر دنیا، نگرش نیوتنی بود. به این ترتیب بیشتر نیز به منزله تمثالی از خداوند (IMAGE OF GOD) از مصنوعات خود درجهت اجرای مقاصدش بهره می برد.
جای تعجب نیست كه بنگاههای اقتصادی به منزله ماشینی كه توسط مالكانشان به منظور انجام كارهای موردنظرشان ایجاد می شد، فرض گردد. این سیستمها (بنگاههای اقتصادی) برای خود مقصودی نداشتند، بلكه وظیفه آنها خدمت به مقاصد مالكان و فراهم كردن بازده سرمایه گذاریهای آنها از طریق ایجاد سود بود.
مالكان، قدرت مطلق بودند و نوعاً قوانین یا مقررات خاصی برا ی مقید كردن آنها وجود نداشت. آنها می توانستند در حیطه بنگاههای خود هرآنچه می خواستند انجام دهند.
كارگران از دید آنها به شكل اجزای قابل تعویض ماشین بودنـد كه وقتی كه به طور رضایتبخشی كار نمی كنند می توان آنها را دور انداخت. كار به مهارت كمی نیاز داشت و كارگران غیرماهر و آموزش ندیده فراوان بودند. آنها نسبتاً كم توقع بودند و نوعاً هیچ گونه تامین اجتماعی وجود نداشت. به همین دلایل آنها حاضر بودند كه تحت هر شرایطی كار كنند و برای گریز از فقر اقتصادی ناچار به تحمل هر وضعیتی بودند.