تفکر در کودکان مجموعه ای از تواناییهای عالی ذهنی مانند توانایی استدلال، حل مسئله، خلاقیت، حافظه، سازماندهی تکالیف، زبان و ... است. برخی کودکان بالفطره دارای یک سری تواناییها هستند که در محیطهای مناسب و در اثر تمرین و تقویت شکوفا میشوند. یادگیری، حافظه و هوش از جمله مهارتهای ذاتی تفکر هستند که در شرایط محیطی، خانواده، تعلیم و تربیت مناسب رشد پیدا میکنند. در نخستین ماههای تولد منابع شکل گیری تفکر صحیح مانند تجارب، آموختهها و معلومات هنوز به درستی شکل نگرفتهاند و این باعث شکل گیری تفکر سطحی و ناقص در کودک میشود. کودک در این زمان با دریافت محرکها و شناخت محیط و اشیا شروع به فکر کردن میکند. تفکر کودک در این زمان تصویری است و والدین باید کودک را در شناخت و کشف محیط آزاد گذاشته و فرصت خلاقیت به او بدهند. کودک با کشف اشیا و محرکها قدم در مسیر کسب دانش و بینش میگذارد.
چگونه بذر تفکر سالم را در وجود فرزندانمان پرورش بدهیم؟
جای هیچ بحثی نیست که بچه های ما از بچه های نسل قدیم باهوش تر شده اند اما این لزوماً به آن معنا نیست که آنها متفکر تر هم شده باشند. در واقع رشد تکنولوژی که از طریق افزایش تحریکات محیطی موجبات رشد هوشی بیشتر فرزندان ما را فراهم کرده است، از سویی دیگر به دلیل سرعت و تنوع نامحدود خود، فرصت فکر کردن را هم از آنها گرفته است. نتیجه این معادله آن شده است که امروز ما می بینیم فرزندانمان به سادگی هر چیزی را که در رسانه ها و یا از دیگران می بینند می پذیرند، هر حرفی را که می شنوند تکرار می کنند و یا هر رفتاری را که می بینند تقلید می کنند. البته منظورم این است که تقصیر این اتفاق را کاملاً بر گردن تکنولوژی بیندازیم. تقصیر بزرگتر متوجه خود ما پدر و مادرها است. چرا که آموختن تفکر کردن وظیفه ما بوده و است.
اگر می خواهید فرزندانی داشته باشید که بیشتر اهل فکر کردن باشند و از سبک تفکر سالم و متناسب با فرهنگ خودمان برخوردار باشند لازم است چند کار را انجام بدهید:
خودتان اهل تفکر باشید
شما به عنوان پدر و مادر، اولین افراد مورد علاقه فرزندانتان هستید و به همین دلیل می توانید تأثیری تعیین کننده و مادام العمر روی آنها داشته باشید. اگر فرزندتان شما را در حال مطالعه ببیند، اگر شما را اهل تحلیل و نقد خوانده ها و دیده ها و شنیده ها بداند و اگر ببیند که قبل از هر کاری فکر می کنید، تفکر کردن را از شما خواهد آموخت.
در سرمشق دهی ثبات داشته باشید
فرض کنید که شما می خواهید یک سبک فکری خوب را به فرزندتان منتقل کنید. مثلاً می خواهید تفکر امیدوار بودن را به او یاد بدهید. روشن است که میزان یادگیری فرزندتان به میزان پای بندی شما به تفکر تان بستگی زیادی خواهد داشت. برای مثال اگر دم از اهمیت امیدوار بودن بزنید ولی در یک مهمانی حرف های ناامید کننده بگویید، نباید انتظار داشته باشید که فرزندتان این درس را به طور کامل از شما یاد بگیرد.
به تفکرات سالم، جاذبه بدهید
فرض کنید می خواهید به فرزندتان تفکرات اعتقادی را یاد بدهید، مثلاً می خواهید حجاب و یا نماز را به او یاد بدهید. برای اینکه این تفکرات در فرزند شما نهادینه شوند باید از طریق جذابیت ایجاد کردن برای آنها، فرزندتان را نسبت به آن راغب تر کنید. این جاذبه ها باید متناسب با سن فرزند باشند و با صبر و حوصله و خوش خلقی پیگیری شوند.
به فرزندتان اجازه تحقیق و پرسش بدهید
بچه ها به خصوص وقتی بزرگتر می شوند سؤالاتی از شما می کنند که شاید بر خلاف باورهایتان باشند. از شنیدن این سؤال ها تعجب نکنید و با آن ها مثل یک تابو برخورد نکنید. به جای آن سعی کنید با بازی و محبت و در حد مقتضیات سنی او پاسخ سؤالاتش را بدهید. اگر پاسخ سؤالی را بلافاصله نمی دانید به فرزندتان بگویید که باید درباره آن تحقیق کنید و بعد از تحقیق کردن، جواب سؤال او را بدهید و یا او را نزد کسی ببرید که می تواند پاسخ او را بدهد. نظر فرزندتان را هم بشنوید و با آن محترمانه برخورد کنید.
فرزندتان را انتخابگر بار بیاورید
ما پدر و مادر ها عادت داریم از بچگی در همه موارد به جای فرزندانمان تصمیم بگیریم، از خورد و خوراک شان گرفته تا بازی کردنشان. البته که ما موظفیم مراقب امنیت جسمانی و روانی بچه هایمان باشد اما این به معنای آن نیست که نباید اجازه هیچ انتخاب و اشتباهی را به آنها بدهیم. اگر می خواهید فرزندتان آدم متفکری باشد در مواردی که خطری وجود ندارد به او اجازه انتخاب کردن و بعضاً اشتباه کردن بدهید. و اجازه بدهید که او به اشتباه خودش پی ببرد بدون اینکه شما سرزنشش کنید.
مثالی می زنم مدتی پیش به یک مهمانی رفته بودم که قرار بود تعدادی مهمان دیگر هم به آنجا بیایند. یکی از مهمان ها بچه ای داشت که همسن فرزند صاحبخانه بود. صاحبخانه به تازگی اسباب بازی جالبی را برای فرزندشان خریده بودند و بچه اصرار داشت که آن اسباب بازی را به دوست مهمانش نشان بدهد و با هم با آن بازی کنند. واکنشی که مادر آن کودک نشان داد خیلی جالب بود: او وقتی اصرار فرزندش را دید نشست و با او چند دقیقه صحبت کرد. به او گفت که این اسباب بازی حساس است و ممکن است او و دوستش ناخواسته آن را خراب کنند. و چون فرزندش چند روز پیش به او گفته بود که چقدر این اسباب بازی را دوست دارد می داند که اگر آن خراب بشود او خیلی ناراحت خواهد شد. اما بچه که همچنان اصرار داشت خواسته اش را تکرار می کرد. مادر که سماجت او را دید، به او گفت «تو دو تا انتخاب داری یک انتخاب خوب، یک انتخاب اشتباه. انتخاب خوب این است که از این اسباب بازی استفاده نکنی و با وسایل دیگرت با دوستت بازی کنی و انتخاب اشتباه اینکه با همین اسباب بازی بازی کنی که به نظر من ممکن است خراب بشود. باز هم می خواهی همین اسباب بازی را انتخاب کنی؟» کودک با قاطعیت گفت: بله. مادر گفت «باشد. من هم آرزو می کنم که اسباب بازی ات خراب نشود». مهمان ها آمدند و بچه ها به اتاق دیگری رفتند. یک ساعت نشده فرزند صاحبخانه گریه کنان با اسباب بازی خراب شده (که دوستش خرابش کرده بود) به سراغ مادرش آمد.
مادر بدون اینکه بگوید «مگر به تو نگفتم؟» یا «حالا دیدی؟» و خلاصه بدون هیچ سرزنشی کودکش را به آغوش گرفت و از او پرسید که چه شده؟ وقتی کودک قضیه را تعریف کرد و اسباب بازی شکسته را به او نشان داد مادر به او گفت: « می دانم تو الان خیلی ناراحتی ولی اتفاقی است که افتاده ... شاید من باید سفت تر برای خراب نشدن اسباب بازی ات آرزو می کردم». کودک که انگار چیز تازه ای کشف کرده باشد، ناگهان اشک هایش را پاک کرد و گفت: «نه تقصیر خودم بود نباید انتخاب اشتباه را انتخاب می کردم». مادر با لبخند گونه کودک را بوسید و کودک با احساسی آرام تر به اتاق برگشت.
تفکرات درست او را تقویت کنید
تقویت کردن لزوماً به معنای آن نیست که همیشه به صورت کلامی از فرزندتان تقدیر کنید بلکه به معنای این است که به تناسب سنش او را وارد تصمیمات خانواده کنید. برای مثال در بعضی موارد مناسب با او مشورت کنید.
آموزش تفکر مثبت به کودک
به شدت توصیه میشود والدین از ابتدای سنین تربیتی کودک یعنی از ۳سالگی به القای تفکر مثبت در وی و افزایش میل انگیزشی به تجربه کردن بپردازند.
برای ایجاد مثبت نگری در کودکان باید از ابتدا توجه کودک را به موضوعات مثبت جلب کرد و از کودک خواست که همه اتفاقات جالبی که روزانه با آن برخورد میکند را تعریف کند و این موضوع باعث توجه روزافزون کودک به خوبیها و شادیها شده و توجه او را از افکار منفی دور میسازد.
بررسی خصوصیات خوب و بد در حیطه اخلاق قرار دارد. بنابراین بهتر است از کودک در مورد دلیل بد بودن رفتارهای نابهنجار مانند دروغ، خشونت، رعایت نکردن حقوق دیگران و... پرسیده شود. از این طریق کودک متوجه دلیل بد بودن رفتار شده و این موضوع در او درونی میشود. الگوی عملی کودکان رفتار والدین و اطرافیان هستند. اگر فردی فرزندش را از رفتاری نهی کرده و خود به انجام آن مبادرت ورزد، کودک دچار دوگانگی شده، ارزشها و هنجارها در او درونی نمیشود. والدین باید رفتارهای صحیح را به کودکانشان یاد داده و درس اخلاق، وجدان و انسانیت به او بدهند.
کودک به هیچ عنوان به زور و یا از روی بیتوجهی به انجام هیچ کاری نمیپردازد بلکه برای انجام هر کاری نیاز به انگیزهای قوی دارد که وی را به سمت آن کار سوق میدهد و در این بین والدین هستند که با تقویت مثبت افکار کودک میتوانند اعمال و رفتار وی را هدفمند و منسجم سازند و در آینده از وی فردی مثبتگرا و اثرگذار در جامعه بسازند.