والدين براي داشتن كودكي سالم به چه نكاتي بايد توجه داشته باشند؟
1- والدين بايد واقعگرا بوده، نقاط ضعف كودك خود را درك و باور نمايند: آيا حرف زدن او دير شده است؟ (مثلا در پايان 3-2 سالگي هنوز كلمه حرف ميزند) آيا بيش از حد ميدود و از مبل و اثاثيه بالا و پايين ميرود، به نحوي كه در يك مهماني يا مهدكودك شاخص و انگشت نما ميگردد؟ آيا بيش از حد خجالتي است و از خواندن اشعاري كه از تلويزيون يا مهد ياد گرفته در ميهمانيها امتناع ميكند و يا بيش از حد به مادر خود چسبيده، به نحوي كه در پايان 3 سالگي نميتواند 4-3 ساعت را دور از خانه و مادر به سر ببرد و خوشحال باشد؟ آيا ميتواند از خود دفاع كند، به نحوي كه اگر كودكي هم سن و سال مداد يا اسباببازي را از دستش بيرون بكشد خودش بتواند آن را پس بگيرد؟ آيا خواندن، نوشتن و محاسبات رياضي را در حد سن خود ميداند؟
2- افراد مسئول مانند معلمين و پزشكان متخصص اطفال، بايد نقاط ضعف وي را يادآوري نمايند و دنبال كار را بگيرند، نه آنكه انكار و حذف صورت مسئله را چاره كار بدانند (مثلا بگويند كودك من بيش فعال نيست، معلم بيحوصله است يا حرف زدن وي دير نشده، همه افراد فاميل ما دير شروع به حرف زدن ميكنند و يا دور سر او كوچك نيست، طبيب جوان و بيتجربه است).
3- والدين بايد بتوانند جلوي حملات خشم خود را بگيرند و چاره همه رفتارها و خطاهاي طفل (مثل دويدن، جيغ كشيدن و درس نخواندن) را در كتك و تنبيه جسماني جستجو نكنند.
4- والدين نبايد انتظار داشته باشند كه تمام اجتماع (از معلم گرفته تا اقوام و دوستان)، خود را با طفل ايشان منطبق نمايند، بلكه برعكس بايد بدانند كه هر انساني وظيفه دارد خود را با اجتماع منطبق كند (مثلا بگويند: بچهها صبر كنيد، وقتي فريبرزجان از بازي خسته شود، همه اسباببازيها را به شما خواهد داد).
5- والدين بايد علايم اختلالات روانپزشكي را تا حد لازم در كودك خود درك كنند (افسردگي، تهاجم، كمبود اعتماد به نفس، ضعف تحصيلي، بيشفعالي و...) و در صورت لزوم از رجوع به منابع علمي غفلت ننمايند.
6- والدين بايد تا حد امكان وقتي به بحث و مجادله بپردازند كه طفل يا اطفال حضور نداشته و يا درخواب باشند.