اختلال یادگیری- بیش فعالی- کم فعالی- نارسایی در یادگیری- اختلالات ادراکی- اختلالات زبانی
بسیارند کودکانی که ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی، قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است، هوش کم و بیش عادی دارند، به خوبی حرف می زنند و مانند سایر کودکان بازی می کنند، مثل همسالان خود با سایرین ارتباط برقرار می کنند، در خانه نیز خود یاری های لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنها می سپارند، به خوبی انجام می دهند و از رفتار و اخلاق عادی برخوردارند. لیکن زمانی که به مدرسه میروند و میخواهند خواندن و نوشتن و حساب یاد بگیرند دچار مشکلات جدی میشوند. این کودکان به تدریج درمییابند که سایر کودکان از نظر وضع درسی بهتر از آنها هستند و احساس حقارت را تجربه میکنند و کم کم بیزاری از درس و مدرسه در آنها به وجود میآید. والدین آنها که اغلب از دلایل ناتوانی یادگیری آنها بی خبر هستند، مشکل را بیشتر میکنند و با فشارهایی که به کودک وارد میآورند، دشواری را چند برابر می کنند.
بدیهی است این کودکان در مراجعه به هر متخصصی، مشکلی تازه در خود مییابند. هر متخصص مشکل آنها را از دریچه چشم خود نگریسته و تنها بعدی از ابعاد پیچیده آن را زیر ذره بین تخصص خویش قرار میدهد. گفتنی است که در این میان، امر اساسی توجه به این نکته است که در این گونه موارد، ضرورتاً باید به جای تشخیصهای انفرادی، از شیوه نظام چند رشتهای سود جست که در آن معمولاً مجموعهای از تجربیات و تخصصها توأمان مورد استفاده قرار میگیرد. بدین معنی که با همگام شدن عدهای از متخصصان و یک سو و یک جهت شدن تلاش های مختلفی که از طرف صاحبان فن و تجربه صورت میگیرد، راهی برای تحلیل، تشخیص و درمان اساسی مسائل یادگیری گشوده می شود.
تعریف اختلالات یادگیری
اصطلاح نارسایی در یادگیری به وسیله روانشناسان و متخصصین تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار میگیرد؛ در حالی که متخصصان پزشکی اختلال یادگیری را ترجیح می دهند. مثلاً بر طبق تعریف انجمن روان پزشکان آمریکا (1994) اختلال زمانی روی میدهد که پیشرفت درسی فرد بر اساس آزمونهای استاندارد فردی در خواندن، حساب کردن، نوشتن یا بیان به طور چشمگیری پایین تر از سطح مورد انتظار سنی، درسی، و یا هوشی وی باشد. اگر چه تلاش فراوانی برای یافتن یک تعریف جامع در زمینه اختلالات يادگيری انجام گرفته است، هنوز تعریف کاملی که مورد قبول همگان باشد وجود ندارد.
کودکانی که دارای اختلالات یادگیری هستند چه ویژگیهایی دارند؟
کودکان با مشکل اختلال یادگیری گروه ناهمگنی را تشکیل میدهند که ویژگیهای بسیار متفاوتی دارند . اما باید در نظر داشت که همه کودکان با نارسایی در یادگیری ممکن است تمام این ویژگی ها را نداشته باشند و در عوض بعضی از افرادی که نارسایی ویژه در یادگیری ندارند ممکن است بعضی از این ویژگیها را داشته باشند. از این جهت که هر کودکی دارای ویژگی های منحصر به فرد براي خود میباشد ممکن است فقط بعضی از این ویژگیها در او وجود داشته باشد. افزون بر این بعضی از ویژگیهایی که در اینجا مورد بحث قرار میگیرد متناسب با سن و سطح رشدی هر کودک معین است که در صورت ادامه میتواند مشخصه این کودکان در نظر گرفته شود. علیرغم این ناهمگنی اغلب مشکلات کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری با همدیگر همانندی دارد و این ویژگیها را نمیتوان به راحتی از همدیگر تفکیک کرد. زیرا گاهی ممکن است رفتارهایی در رابطه با چندین ویژگی بطور همزمان مشاهده شود. از طرف دیگر داشتن مشکل در یک جنبه ممکن است جنبه های دیگر را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد. مثلاً داشتن مشکلات درک مطلب، در زمینه زبان بیانی فرد نیز مشکلاتی ایجاد میکند. بنابراین ارزیابی این کودکان فراتر از بررسی یک جنبه معین فرد است.
اگر چه نارسایی در درجه اول بر روی جنبه درسی کودکان تأثیر دارد اما باید در نظر داشت که حوزههای دیگر چون حوزههای اجتماعی و شغلی فرد هم به نوعی از آن تأثیر میگیرند و در بسیاری از موارد بر روی بهداشت روانی و عزت نفس اثر منفی میگذارند. افزون بر این مشکلات همايند چون اختلال نقص توجه بیش فعالی، افسردگی، و مشکلات عصبی نیز ممکن است در کنار آن وجود داشته باشد. بنابراین کودک ممکن است بیش فعال، بی توجه و در عین حال ناسازگار باشد. اما برای ساده شدن موضوع می توان این ویژگیها را در گروههای زیر طبقه بندی نمود:
علل احتمالی اختلالات یادگیری چیست؟ - عوامل محیطی
محیطهای متفاوتی که کودک با آنها سروکار دارد هر کدام به نوعی در چگونگی یادگیری و بر روی تمایل و انگیزه او برای یادگیری تأثیر میگذارند. این محیطها را میتوان به صورت زیر طبقه بندی نمود.
الف – محیط خانه:
تجربیات محیطی کودک در 5 یا 6 سال اول زندگی تأثیر عمیقی بر روی رشد شناختی و هوشی او دارد و زبان به عنوان یکی از ملزومات عمده بشر، همبستگی نزدیکی با این تجربیات اولیه و مخصوصاً با والدین دارد. والدین نه تنها موقعیت مناسب را برای رشد کودک در زمینههای گوناگون به وجود میآورند، که میتوانند به نوبه خود در اکتساب این زبان مؤثر باشند، بلکه خود آنها الگوی مناسبی نیز برای یادگیری کودک به شمار میروند. بنابراین اساس کارآمدی کودک در زبان، به آن طوری که بعداً در مدرسه از او انتظار خواهد رفت، در خانه بنا نهاده میشود. کودکان با نارسائیهای یادگیری معمولاً از خانوادههایی هستند که فرزندان زیادی دارند. همچنین کودکانی که با یکی از والدین زندگی می کنند موارد بیشتری از مشکلات مانند نرفتن به مدرسه یا نارسایی یادگیری از خود نشان میدهند.
ب- محیط مدرسه:
کودکان زمان قابل ملاحظه ای از ساعات بیداری خود را در مدرسه میگذرانند و بنابراین روابط آنها با گروه همسن و کارکنان مدرسه از معلم گرفته تا مدیر و معاون و خدمتگذار و دیگران، تأثیر چشمگیری بر روی تجربیات آنان دارد. از جهت این که کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری مشکلات زیادی در حوزه زبان و رفتار اجتماعی دارند نمیتوانند به راحتی روابط گروهی مناسبی با دیگران بر قرار نمایند و در نتیجه از طرف گروه همسن و معلمان طرد میشوند. افزون بر این در مدرسه برای کوششهای خود کمتر مورد تشویق و تقویت قرار میگیرند و بیشتر از دیگران مورد انتقاد واقع میشوند که به نوبه خود بر روی یادگیری آنان تأثیر می گذارد. معمولاً معلمان در کلاس توجه خود را بر روی چند شاگرد برگزیده و اغلب اوقات آنهایی که از نظر درسی وضعیت خوبی دارند، متمرکز کرده و در نتیجه به شاگردان دیگرتوجه کمتری می کنند به طوری که وقتی کودک با نارساییهای یادگیری به کلاس پنجم یا بالاتر میرسد بودن یا نبودن او در کلاس فرق چندانی نمی کند.
ج- محیط اجتماعی
روابط اجتماعی کودک با دوستان و گروههای اجتماعی دیگر نوع رشد اجتماعی، شناختی و عاطفی او را تعیین میکند. اگر این رابطه خوشایند و موفقیت آمیز باشد احساس رضایت و اعتماد به نفس، و اگر ناموفق باشد حالت ملال آوری به وجود میآورد. عدم موفقیت در روابط اجتماعی ممکن است به علت اشکال در ایجاد روابط یا نداشتن مهارت های اجتماعی لازم باشد. معمولاً کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری آگاهی ندارند که هر رفتار معین آنها از طرف دیگران چگونه تلقی میشود و از همساز کردن خود با نقطه نظرهای دیگران ناتوان هستند و چون نیازهای دیگران در نظر گرفته نمیشود احتمال به وجود آمدن روابط مناسب با دیگران کاهش مییابد و در نتیجه همین تجربیات اجتماعی ناخوشایند ممکن است یادگیری آنان را تحت تأثیر قرار دهد. اعتقاد بر این است که همان ویژگی هایی که نارسایی درسی را به وجود می آورد نارسایی های اجتماعی را نیز ایجاد نماید.
2- عوامل عاطفی
در بیان رابطه بین نارساییهای یادگیری و مشکلات عاطفی نظریات متفاوتی وجود دارد. به اعتقاد بعضی، نارساییهای یادگیری در اثر اشکالات عاطفی به وجود میآیند و بنابراین باید از طریق روشهای روان شناختی اعتماد به نفس لازم را در کودکان ایجاد کرد؛ خود پنداره آنان را افزایش داد و علایق آنان را کشف نمود تا نارسایی های یادگیری ناشی از آنها نیز درمان شود. بعضی دیگر معتقد هستند مشکلات عاطفی در اثر نارسایی های یادگیری به وجود می آیند و بنابراین باید با به کار گرفتن روش آموزش مستقیم سعی در از بین بردن نارسایی یادگیری کرد تا عوامل عاطفی نیز به تدریج ضعیف شده از بین بروند.
3- عوامل فیزیکی
بعضی از عوامل فیزیکی نیز به گونه ای با نارسایی های یادگیری ارتباط پیدا می کنند و بدین جهت باید اطمینان حاصل شود وجود نارسایی در اثر بودن این عوامل نباشد. عوامل عمدهای که در این زمینه دخالت دارند به قرار زیرند:
الف – اختلالات شنوایی:
بعضی از کودکان به علت داشتن اشکالاتی در مکانیسم شنوایی اطلاعات و آموزش را به خوبی نمیشنوند و در نتیجه در یادگیری آنان اختلالاتی به وجود میآید. مثلاً پژوهشگران پیدا کردند که بعضی از این کودکان در یک پس زمینه صدایی قادر نیستند خوب بشنوند و باید در نظر داشت که در زمینه شنوایی حتی اختلالات بسیار جزئی نیز میتواند یادگیری کودک را تحت تأثیر قرار دهد. زیرا اولاً بر روی ارتباط بر قرار کردن کودک با معلم، گروه همسن و دیگران تأثیر دارد؛ ثانیاً شنوایی لازمهای اساسی برای یادگیری زبان است و اگر کسی در این زمینه اختلال داشته باشد در زمینه یادگیری نیز با اشکال روبرو خواهد شد.
پژوهشگران دریافتهاند که وجود اشکال در گوش میانی می تواند اختلالات رشدی و درسی در کودکان ایجاد کند.
ب- اختلالات بینایی:
توانایی خوب دیدن از موارد لازم برای آموختن مهارتهای یادگیری است و بنابراین اختلال در این توانایی در یادگیری کودکان نارسایی به وجود میآورد. منتهی باید در نظر داشت که این اختلالات به تنهایی نمیتوانند به عنوان عامل اصلی در نظر گرفته شوند. افزون بر این درمان کردن مشکلات دیداری فقط بخش کوچکی از مشکلات خواندن را درمان میکند و نارسایی های زیر بنایی را که عامل بسیاری از نارسایی های یادگیری هستند را از بین نمی برد. گرچه تمرینهای چشمی به صورتی که در درمان بینایی مورد استفاده قرار می گیرند در زمینه نارسایی تأثیر داشته باشد، اما در هر حال معلم باید به نشانه هایی همچون چرخاندن سر، خم کردن سر به جلو، داشتن تنش در کارهایی که نیاز به دیدن از نزدیک دارد، نگاه کردن به دور، مالیدن بیش از اندازه چشم، اجتناب کردن از کار با اشیایی که به چشم نزدیک هستند، حالت نشستن و مانند آن توجه داشته باشد.
ج- تفاوت های جنسی:
تحقیقات اولیه نشان دهنده این است که پسرها بیشتر از دخترها در معرض نارسایی های ویژه قرار میگیرند. در مروری که بر ادبیات تحقیق انجام گرفته است پیدا شده است که حتی زمانی که میزان خطا در این مطالعات به حداقل رسانده شود نیز این تفاوت هنوز وجود دارد. دامنه این تفاوت بین 2 تا 8 برابر است. پژوهشگران نارسایی های یادگیری را 1/84، نابهنجاریهای نوشتاری را 5/56 و اختلال نقص توجه بیش فعالی را 1/39 درصد در پسرها تخمین میزنند. واقعیت این است که مردهای بیشتری با نارساییهای یادگیری وجود دارند که ممکن است به نوعی در ارتباط با کروموزوم جنسی باشد. مثلاً (راتر و همکاران، 2004) پیدا کردهاند که مشکلات خواندن در پسرها بیشتر از دخترهاست. بنابراین جنسیت می تواند به عنوان یکی از عوامل به وجود آورنده نارسایی ویژه در یادگیری در نظر گرفته شود اما تحقیقات نشان می دهند که این تفاوت خیلی چشمگیر نیست.