امروزه روش قصه درمانی توجه بسیاری از روانشناسان را به خود جلب کرده است. هرچند داستان سرایی قدمت بسیار دارد اما امروزه از قصه تنها به عنوان ابزار آموزشی استفاده نمی شود بلکه از آن در تغییر رفتارهای نامناسب کودک و روان درمانی بهره گیری می شود.
قصه پلی است میان کودک و دنیای اطراف او، قصه مستقیما در تخیل کودک تاثیر می گذارد و به تخیلات کودکانه او، جهت می دهد.
در واقع شما با قصه گفتن بصورت غیر مستقیم به کودک آموزش می دهید و بدین صورت کودک به راحتی و بدون مقاومت، خود را جای شخصیت های داستان می گذارد و نقش ایفا می کند
روش صحیح قصه درمانی
بهتر است شما از قصه هایی استفاده کنید که شخصیت آن تقریبا همسن فرزند شما باشد و حتی می توانید برای انتخاب نام شخصیت، در مورد رنگ لباس شخصیت و اشیای درون قصه از کودکتان نظرخواهی کنید.
داستانی را گزینش کنید که انگیزه تعقیب را در کودک زنده کند، کوتاه باشد، پیچیده و پر از شخصیتهای متعدد نباشد، بلافاصله لو نرود یعنی کودک شما تا آخر آن را حدس نزند، مفاهیم مثبتی مثل شجاعت و دوستی را توصیف کند.
و در پایان داستان حتما از کودک سوالاتی پرسیده شود و از وی نتیجه گیری بخواهید.
اگر می خواهید داستان گفته شده تاثیر خوبی در فرزند شما داشته باشد ،در فواصل زمانی منظم، مثلا هفته ای یکبار، داستان هایی متفاوت با موضوع مورد نظر برای کودک تعریف کنید، این تکرار رفتار مناسب را در کودک تثبیت می کند.
قصه گویی توسط والدین تاثیرات بهتر و ماندگارتری داشته و اگر همراه با نوازش و تماس بدنی باشد، کودک به آرامش بیشتری می رسد. حتی با وجود درمانگر ها نیز، توجه مداوم والدین ضروری است.
تاثیر قصهگویی بر کودکان
1) قصه گفتن به پرورش قدرت بیان، عواطف و افکار کودکان کمک میکند.
2)نیروی تخیل، قوه ابتکار و ابداع را در آنها پرورش میدهد
3)در رشد اعتماد بنفس کودک نقش بسزایی دارد.
4) کودک را با مفاهیمی چون آزادی و عدالت اجتماعی علاقهمند میکند.
به طور کلی قصهگویی کودک را برای دریافت پیامهای اخلاقی و انسانی و... آماده می کند. و هچنین قصه نقش بسزایی در تکوین شخصیت کودک دارد. با انتخاب درست قصهها کودک به ارزشهای اخلاقی بسیاری مثل پایداری، شجاعت، نوع دوستی، جوانمردی، آزادگی، امیدواری، ایستادگی در برابر زور و طرفداری از حقیقت پی میبرد.
نمونه ایی از قصه درمانی ترس در کودکان
از جمله مسایلی که کودک با آن روبهرو است ترس است. «دکتر آرتور روشن» در این باره میگوید: وقتی که بچهها دچار ترس میشوند نیاز دارند که به آنها اطمینان داده شود. گفتن این جمله که: احمق نشو هیچ چیز زیر تخت تو نیست به کودکی که دنیای خیالی او وجود غولی را زیر تختش تایید میکند کمکی نخواهد کرد. پس بهتر است ترس از تاریکی را با گفتن قصهای برای کودک برطرف کرد. مثلاً این قصه که برای گروه سنی 5 تا 8 سال نوشته شده ودارای مایه ای از ریزش ترس برای کودکان است : چاک جغد سفیدی بود که در جنگلی با خانوادهاش زندگی میکرد، او هنوز کوچک بود و خیلی چیزها را از پدر و مادرش یاد میگرفت. همان طور که میدانید جغدها روزها کار زیادی انجام نمیدهند، آنها روزها استراحت و شبها کار میکنند.
چاک درباره جنگل چیز زیادی نمیدانست. شب که تمام جنگل تاریک میشد. در طول روز وقتی که خورشید در آسمان بود میتوانست همه چیز را ببیند و بشنود، وقتی که صدایی میشنید سرش را برمیگرداند و میفهیمد صدا از کجا میآید اما شب ها نمیتوانست این کار را بکند، هیچ نوری نبود و او نمیتوانست چیزی ببیند، فقط صداها را میشنید وخیلی از این صداها عجیب و غریب بودند و باعث میشدند او بترسد. یک شب صدای عجیبی شنید، صدایی که قبلاً نشنیده بود. صدا بلند بود. چاک خیلی سعی کرد که ببیند صدا از چیست و کجاست اما هوا خیلی تاریک بود و چاک کمی ترسیده بود. آن شب او راحت نخوابید و روز بعد خیلی زود بیدار شد. خورشید داشت آرام آرام اشعههای گرم خود را به همه درختها و حیوانات جنگل میتابانید. ناگهان چاک همان صدایی را که شب قبل شنیده بود دوباره شنید. او به «دقت» اطراف را نگاه کرد و وقتی فهمید صدا از یک جیرجیرک کوچولو بوده و نه یک چیز عجیب و غریب ،احساس بهتری داشت و با شادی و خوشحالی زندگی می کرد چون یاد گرفته بود از این پس منبع ترس را زودترشناسایی کند.