Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
یکشنبه 2 دی 1403 - 21:20

چقدردرکنارفرزندانتان هستيد؟

چقدردرکنارفرزندانتان هستيد؟

نخستين دنيايي که کودکان ما با آن آشنا مي‌شوند، محيط خانواده است. آنها از ما و از خلال هزاران لحظه ظاهرا کوچک و کم‌اهميت زندگي خانوادگي مي‌آموزند که چگونه رفتار کنند، براي چه چيزي ارزش قائل شوند و از زندگي چه انتظاراتي داشته باشند.

 

 

 

 

 

نخستين دنيايي که کودکان ما با آن آشنا مي‌شوند، محيط خانواده است. آنها از ما و از خلال هزاران لحظه ظاهرا کوچک و کم‌اهميت زندگي خانوادگي مي‌آموزند که چگونه رفتار کنند، براي چه چيزي ارزش قائل شوند و از زندگي چه انتظاراتي داشته باشند. کودکان ما اغلب بعضي از مهمترين پيام‌ها را درباره ارزش‌ها و اعتقادات ما زماني برداشت مي‌کنند که ما به هيچوجه متوجه آنها نيستيم.

اين دنياي اوليه فرزندان ما تا چه حد دوستانه است؟ آيا ميان ما احترام متقابل وجود دارد؟ آيا آنها را همانطور که هستند قبول داريم يا مي‌خواهيم از آنها چيزي بسازيم که خود دوست داريم؟ آيا حرف و عمل آنها را تا زماني که خلاف آن ثابت نشده مي‌پذيريم؟ آيا به قصد و نيت آنها اعتماد مي‌کنيم؟ آيا براي همراهي آنها در علائق جديدشان مشتاق و کنجکاو هستيم؟

 

اقتدار يا صميميت؟

يک محيط خانوادگي دوستانه جائي است که تلاش‌هاي کودک شناخته مي‌شود و مورد توجه و تشويق قرار مي‌گيرد. جايي که اشتباهات ، کوتاهي‌ها و تفاوت‌هاي فردي تحمل مي‌گردد. محيطي که با کودک منصفانه و صبورانه رفتار مي‌شود و وي مي‌تواند با تفاهم و صميميت در آن زندگي کند و مورد توجه قرار گيرد.

مطمئنا مواقعي پيش مي‌آيد که لازم است ما اقتدار پدرانه يا مادرانه خود را در برابر کودکان خود بکار گيريم، ولي مي‌توانيم به گونه‌اي عمل کنيم که اين اقتدار به جاي سرد و تحکم آميز بودن، گرم و صميمانه باشد. ما مي توانيم محيط خانوادگي گرمي ايجاد کنيم که افراد آن يار و غمخوار يکديگر بوده و در عين حال همه بدانند که براي اعمال و رفتارشان حدود معيني وجود دارد. زندگي خانوادگي امروز ما ، الگوهاي کودکان ما را براي زندگي آنها در بزرگسالي مي‌سازد.

ما مي‌خواهيم روابط سالمي را با فرزندانمان بوجود آوريم که براي تحمل لحظات اجتناب ناپذير برخوردهاي خانوادگي ، به اندازه کافي انعطاف‌پذير و براي دوام‌آوردن تا هنگام بزرگسالي آنها به اندازه کافي محکم و قوي باشد. ما مي‌خواهيم آنها از دور هم جمع شدن‌هاي خانوادگي در تعطيلات حتي پس از آنکه خود تشکيل خانواده دادند، لذت ببرند. ما مي‌خواهيم آنها را با ديد مثبتي پرورش دهيم که به آنها کمک کند جايگاهشان را در جهان پيدا کنند و از آنچه زندگي به آنها عرضه مي‌کند، لذت ببرند.

 

ارتباط متقابل

ما معمولا روابط متقابل غيرقابل شمارش خود را در زندگي خانوادگي بسيار عادي و بي‌اهميت تلقي مي‌کنيم. در حالي که اين روابط مي‌تواند براي توانايي درست کنار آمدن با ديگران از اهميت فراواني برخوردار باشند. همانطور که ما الگوي رفتار فرزندانمان هستيم، خانواده نيز نمونه يک واحد اجتماعي است. در بسياري موارد موقعيت‌هايي که کودکان ما در اجتماع با آن روبه رو مي‌شوند، شبيه به روابطي است که درخانواده آنها وجود دارد.

در بحث‌ها و صحبت‌ها و آموزش براي شريک شدن در وسايل و امکانات خانه ، فرزندان ما معني مسئوليت و چگونگي اعتماد و اتکاي به ديگران را مي‌آموزند. از طريق جريان‌هاي عادي زندگي بطور مثال مهماني‌هاي کوچک خانوادگي و همياري کودکان ، آنها به راحتي مي‌توانند به تاثير رفتارشان بر ساير افراد پي ببرند و درک کنند که همبستگي افراد خانواده به يکديگر عامل مهمي در زندگي آنها محسوب مي‌شود. در واقع آموزش همياري و همکاري با اعضاي خانواده در حالتي دوستانه ، درس‌هاي گرانبهايي به کودکان ما خواهد داد. درباره اينکه در دنياي بزرگتر چگونه با ديگران کنار بيايند.

کودکان هر چه بيشتر و بهتر در کارهاي مشترک خانوادگي به کمک و ياري عادت کنند، از طرف دوستان ، همسايه‌ها و همکارانشان در بزرگسالي بهتر و بيشتر پذيرفته و دوست داشته مي‌شوند و دنيا در نظر آنها خوشايندتر خواهد بود و چنانچه در زندگي بخشش و سخاوت ياد بگيرند، خود وسيله‌اي خواهند بود تا دنيا را جاي زيبايي براي زندگي بسازند.

 

شبکه عاطفي گسترده

ترکيب خانواده در حال تغيير است. خانواده‌هاي بزرگ گذشته کوچکتر شده‌اند. خانواده‌هاي کمتري با پدربزرگ و مادربزرگ زندگي مي‌کنند. با ازدياد طلاق در زندگي مدرن ، برخي خانواده‌ها حتي از وجود يکي از افراد اصلي خانواده يعني پدر يا مادر محرومند. صرفنظر از ترکيب خانواده ، مهمترين مساله براي کودکان اين است که مورد پذيرش و محبت واقع شوند. وجود افراد بزرگسال و مهربان در زندگي فرزندان ما از اهميت بسياي برخوردار است. کودکان ما از ارتباط دائمي با افراد فاميل يا دوستان خانوادگي بسيار سود خواهند برد.

از آنجا که ما نمي‌توانيم در همه لحظه‌ها براي فرزندانمان ، همه چيز باشيم، در بسياري موارد وجود دوستان و اقوام با نقطه نظرهاي جديد و کمي وقت بيشتر با هوشياري‌ها و دانائي‌هاي خاص آنها مي‌تواند بسيار مفيد واقع شود. در اينجاست که به اهميت وجود پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها پي مي‌بريم. وجود اين افراد اجازه مي‌دهد بچه‌ها خود را تحت حمايت يک نسل عاقل‌تر و بامحبت احساس کنند. بيشتر اوقات پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها مي‌توانند براي نوه‌هايشان وقت بيشتري نسبت به وقتي که براي فرزندان خود صرف مي‌کردند داشته باشند.

وقتي پاي صحبت مادربزرگ‌ها مي‌نشينيم، بسياري از آنها از اشتباهات گذشته‌شان در بزرگ‌ کردن بچه‌ها صحبت مي‌کنند. يکي از بزرگترين تاسف‌هاي آنان اين است که چرا هنگام کودکي فرزندشان وقت بيشتري را با آنها نگذرانده‌اند. آنها مي‌دانند که بازي کردن با بچه‌ها و اختصاص قسمت زيادي از وقت‌شان براي نزديک شدن به آنها کار با ارزشي است که مي‌تواند به نفع همه خانواده باشد.

 

خانواده بزرگ

يک خانواده بزرگ همچنين مي‌تواند محافظ امني براي بچه‌هاي ما به حساب بيايد. هرچه درگيري‌هاي اجتماعي بيشتر باشد، پيوستگي و نزديکي اقوام نزديک در زندگي اهميت بيشتري پيدا مي‌کند. وجود اقوام نزديک در زندگي کودکان نعمتي است براي همه افراد خانواده. کودکان گاهي مايل نيستند در مواقعي که به کمک نياز دارند مشکلات خود را با پدر و مادر خود در ميان بگذارند.

گاهي نيز به دليل گرفتاري والدين ، دسترسي فوري و آسان به آنها براي هم‌صحبتي مشکل مي‌گردد، در اين گونه موارد ، وجود اقوام نزديک که با علاقه و احساس مسئوليت مي‌توانند به فرزندان ما کمک کنند، بسيار حياتي است. آن عده از ما که به دلايلي اقوام نزديک خود را در کنارمان نداريم، مي‌توانيم اين شبکه را با دوستان خانوادگي خود تشکيل دهيم.

 

نتيجه بحث

ارتباط نزديک با اقوام و دوستان ، دنياي فرزندان ما را وسعت مي‌بخشد. شبکه گسترده‌اي از افراد بزرگسال که ارتباط عاطفي خوبي با ما داشته باشند، مي‌تواند دنياي غني‌تري در برابر فرندان ما قرار دهد. اين افراد با جواب دادن به کنجکاوي‌هاي فرزندان ما ، با پيشنهادات سازنده و جذاب خود اين احساس را به آنها مي‌دهند که افراد ديگري غير از پدر و مادرشان نيز به آنها اهميت مي‌دهند. از آنجا که هر فردي نقطه نظرها و قريحه خاص خود را دارد، وجود تعداد بيشتر افراد بزرگسال در زندگي کودکان ما مي‌تواند کمک بزرگي براي موفقيت آنها در زندگي محسوب شود.

  • منبع: www.tafakoreno.blogfa.com
  • تاریخ: یکشنبه 13 خرداد 1397 - 05:22
  • نویسنده:
  • صفحه: کودک کارآفرین
  • بازدید: 1537

ارسال نظر