Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
یکشنبه 2 دی 1403 - 08:40

نقاشی کودک واکنشی به هستی

نقاشی کودک واکنشی به هستی

گاه می‌بینیم که کودک در نقاشی‌اش تمایل به رنگ تیره دارد، گاه رنگ روشن را ترجیح می‌دهد و برخی مواقع نیز تصایری را نقش می‌کند که پدر و مادرها را نگران می‌کند همه کودکان نقاشی می‌کشند، اما نقاشی همه‌شان مثل هم نیست . در عین حال نقاشی یک کودک در دوران مختلف و در شرایط مختلف روحی روانی‌اش نیز یکی نیست . گاه می‌بینیم که کودک در نقاشی‌اش تمایل به رنگ تیره دارد، گاه رنگ روشن را ترجیح می‌دهد و برخی مواقع نیز تصایری را نقش می‌کند که پدر و مادرها را نگران می‌کند

به عنوان مثال "ماندانا.س" مادر گلچهره 3 ساله می‌گوید: هیچ وقت ندیده‌ام در نقاشی‌های گلچهره فردی به عنوان پدر وجود داشته باشد. او یک خانه می‌کشد که در آن من هستم، خودش، عروسک‌ها و اسباب‌بازی‌هایش هست، اما همسرم نیست . این را می‌دانم که گلچهره بیشتر ساعات روز با من تنها است و پدرش ساعات طولانی سرکار است و وقتی هم می‌آید معمولا گلچهره خواب است، اما اگر واقعا نقاشی تصویری از دنیای درون بچه‌ها باشد می‌توانم چنین نتیجه بگیرم که پدر در ذهن گلچهره کوچک ما نقش اندکی دارد و این نگرانم می‌کند . این که کودکان دارای ذهن خلاق و سرشار از ایده هستند شکی نیست و گاه می‌شنویم که برخی آهنگسازان برای ساختن یک آهنگ جدید از ابتکار کودکانی استفاده می‌کنند که مشغول آموختن موسیقی هستند ولی در عین حال نباید فراموش کرد که هنر نقاشی مثل سایر هنرها از روح ریشه می‌گیرد و هرآنچه در ضمیرناخودآگاه هست روی کاغذ می‌آید . کودکان نیز با نقاشی خود روح خود را عریان می‌کنند و همین امر لزوم توجه پدر و مادرها را بر این کار در مورد همه کودکان ضروری می‌کند و خانواده باید که علاوه بر حفظ خلاقیت کودکان خود بر تغییراتی که در نقاشی آنها روی می‌دهد توجه کنند . الیوریو فراری روانشناس در کتاب "نقاشی کودکان و مفاهیم آن" درباره مراحل نقاشی کودکان می‌گوید: نخستین مراحل نقاشی خط خطی کردن و سپس تکامل چهره‌نگاری و قصه‌پردازی در نقاشی است .

نقاشی و زندگی عاطفی کودک مثل بررسی رنگ‌ها، موضوع‌ها، نقاشی خانواده، رابطه محیط و نقاشی و نقاشی و ناسازگاری از جمله مولفه‌های مورد بحث روانشناسان است . این روانشناس یادآور می‌شود: در نقاشی همانند خواب و رویا کودک خود را از ممنوعیت‌ها رها می‌سازد و با مادر حالتی ناخودآگاهانه درباره مسائل کشفیات و دلهره‌هایش صحبت می‌کند . به همین دلیل این نویسنده اصرار دارد که اگر آموزش نقاشی را بر پایه تصحیح نقاشی قرار دهیم و به آنها تمرین کپی و تقلید را بیاموزیم به از بین بردن خلاقیت در فرزندمان کمک کرده‌ایم .


آیا باید به کودک آموزش نقاشی بدهیم؟
باران دختری است هوشیار و بازیگوش. او هیچ وقت نه در مهد کودک نه در بازی‌های گروهی به مشکل برنخورده است و حس همکاری و دوست‌پذیری قوی دارد، اما مادرش نگران است. می‌گوید در نقاشی‌های باران نظم منطقی به چشم نمی‌خورد مثل این که خانه را روی آسمان می‌کشد و ابرها را روی زمین یا هیچ وقت خورشید نقاشی‌های او بالای صفحه نیست.

او می‌خواهد کودکش را به کلاس آموزش نقاشی ببرد. در عین حال فکر می‌کند از این طریق راه را بر خلاقیت او خواهد بست . مرضیه قره‌داغی مترجم کتاب‌های آموزشی کودکان در این مورد معتقد است : بهترین راه برای پرورش خلاقیت کودکان آزاد گذاشتن آنها در نقاشی است. حتی اخیرا این نظریه قوت گرفته است که مداد، کودک را محدود می‌کند.

کپی کردن یا رنگ کردن تصاویر چاپی او را بشدت محافظه کار بار می‌آورد. باید برای آزاد گذاشتن حس کودک وسایل دیگر مثل قلم یا پنبه‌دارو از او بخواهیم در صفحات بزرگ هر آنچه دلش می‌خواهد بکشد . وی همچنین معتقد است هنگام نقاشی نباید کودک را زیر رگباری از اطلاعات قرار داد و به او توضیح داد که مثلا درخت چه شکلی دارد یا این که من درخت را می‌کشم و بعد تو آن را بکش. به نظر او بهترین روش آشنا کردن کودک با طبیعت و مظاهر آن به صورت نزدیک است. به این صورت که مثلا در یک گردش به او کاملا توضیح داده شود که این درخت است و برگ‌ها و ساقه‌های آن دارای این اشکال هستند و بعدا با یادآوری آن روز گردش از کودک بخواهند که یک درخت نقاشی کند . نکته مورد توجه بعدی که خانواده‌ها باید به آن توجه داشته باشند همذات پنداری کودک با اشیا یا انسان‌ها و حیوانات کارتونی و انعکاس آنها در نقاشی است. کودک به محض آن که بتواند ویژگی‌های موارد گفته شده را تشخیص بدهد می‌تواند با آنها همذات پنداری بکند و این در نقاشی‌های او نیز متجلی می‌شود .

رویا کوچک انتظار، روانشناس درباره این واکنش که به بحث هیجان‌های کودک مربوط می‌شود می‌گوید: هیجان‌ها زمانی شکل می‌گیرد که بچه بتواند آنها راتشخیص بدهد. فرزند از بدو تولد خشم، شادی و خوشحالی را می‌تواند در چهره مادرش ببیند و به مرور آن را در چهره دیگران نیز می‌تواند پیدا کند و اگر جایی برود که چهره دیگران به جز چهره مادرش شاد است می‌داند که در یک میهمانی یا شادی قرار گرفته است و او هم شاد می‌شود . کودک قبلا حالت‌های هیجانی را در چهره مادرش تجربه کرده است و می‌تواند آن را با نقاشی نشان بدهد در عین حال در مبحث همذات پنداری هم باید گفت که کودک در 2 تا 6 سالگی وانمود سازی می‌کند و خود را جای کسانی می‌بیند که بیشترین علاقه را به آنها دارد یا وقتی نقاشی می‌کشد مثلا شکل پدر را می‌کشد و می‌گوید این من هستم . رویا کوچک انتظار، درباره نزدیک شدن برخی نقاشی کودکان به کاریکاتور می‌گوید: برخی کودکان در نقاشی‌های خود اغراق به خرج می‌دهند و مثل کفش‌های پاشنه بلند مادرشان را در بزرگترین اندازه می‌کشند که این به هنر کاریکاتور خیلی نزدیک است و این هنر یا ویژگی باید تقویت بشود و لازمه تقویت و هدایت آن تشخیص است . یعنی پدر و مادر باید تشخیص بدهند که وقتی کودک چهره پدرش را ترسیم می‌کند و در آن مثلا عینک می‌کشد در حالی که تمام چهره‌اش را پوشانده است این یعنی نوعی کاریکاتور و نباید بی‌توجه به آن بود یا روش درست نقاشی کردن به او آموزش داده شود . و از یاد نبریم که آموزش مقوله مهمی است و هرچه بگوییم کودک باید در نقاشی رها باشد، اما مشاهده می‌شود که کسانی که آموزش می‌بینند و هدایت می‌شوند می‌توانند زودتر از همسالان خود هنری را شروع کنند . با همه این اوصاف آنچه مهمترین نکته به نظر می‌رسد شناخت کودک، میزان استعداد و علاقه اوست و پدر و مادر باید هوشیار و مبتکر باشند و اطلاعات کافی داشته باشند چرا که غفلت از کودک و دنیای درونی او که اغلب زمینه بروز آن در صفحه کاغذ سفید و به وسیله نقاشی است استعدادهای نهفته کودک را در همان ابتدا از بین می‌برد. در عین حال اگر به نقاشی او بی‌توجه باشیم نمی‌دانیم که او از چیزی در رنج است یا خیر یا شاید او ترسیده است و با نقاشی‌اش آن را به سادگی به ما می‌گوید و ما باید با توجه کامل و دقت به آن همیشه بنگریم و بدانیم که از کودک 3 چیز می‌توان آموخت: سرگرم شدن با هر چیز، شادی بدون دلیل و شعور خواستن .

ارسال نظر