کودک و موسيقی

کودک و موسيقی

نویسنده:مدير سايت
27 اردیبهشت 1397

 

 

اغلب افراد از موسيقي لذت مي برند و آن را شکلي از سرگرمي گذرا مي دانند، اما براي افرادي که به طور جدي از دوران کودکي به تعليم نواختن يک ساز مي پردازند، تجربه موسيقي ممکن است چيزي بيشتر از اين باشد....

 

پژوهش هاي اخير نشان مي دهد که ميان آموزش موسيقي در دوران کودکي و تقويت برخي توانايي هاي ذهني ديگر ارتباط محکمي وجود دارد.در يکي از اين تحقيقات در موسسه موسيقي و ذهن در دانشگاه مک مستر در کانادا، پژوهشگران گروهي از کودکان در سنين پيش از مدرسه را که درس موسيقي مي گرفتند با کودکاني که به کلاس موسيقي نمي رفتند، مورد مقايسه قرار دادند.کودکاني که آموزش موسيقي ديده بودند، پاسخ هاي مغزي قوي تري به شماري از آزمايش هاي تشخيص صدا نشان دادند.

 

اين پژوهش بيانگر اين بود که ظاهرا آموزش موسيقي باعث تغيير بخشي از قشر مغز مي شود که مسوول شنوايي در کودکان است، اما آيا ممکن است آموزش موسيقي درکودکي تاثير گسترده تري بر مغز داشته باشد و نحوه تفکر و شناخت را تغيير دهد؟ بررسي فوق روي کودکان نشان داد حتي يک يا دو سال آموزش موسيقي براساس آزمايش هايي که تکانه هاي الکتريکي و مغناطيسي در مغز را ثبت مي کنند، باعث تقويت حافظه و توجه مي شود. بنابراين تصور بر اين است که آموزش موسيقي (نه لزوما گوش دادن منفعل به موسيقي) بر توجه و حافظه اثر مي گذارد و از طريق همين ساز و کار ممکن است باعث يادگيري بهتر در شماري از حوزه هاي شناختي شود.

 

دليل اين تاثير آموزش موسيقي بر افزايش توانايي مغزي ممکن است اين باشد که مهارت هاي حرکتي وشنوايي مورد نياز براي نواختن يک ساز در يک ارکستر با ديگر افراد به شدت نياز به توجه، حافظه و توانايي مهار ساير کنش ها دارد. تنها گوش دادن ساده به موسيقي موتسارت، يا هر موسيقيدان ديگري باعث بهبود توانايي توجه و حافظه نمي شود. در يک بررسي ديگر که در دانشگاه هاروارد انجام شد، رابطه ميان آموزش موسيقي در ابتداي کودکي و تقويت مهارت هاي حرکتي و شنوايي و همچنين بهبود در توانايي گفتاري و استدلال غيرشفاهي مشاهده شد.

 

دانشمندان همچنين کشف کرده اند که تعليم سازهاي متفاوت باعث تاثيرگذاري بر نواحي متفاوتي از مغز مي شود. تغييرات در مغزهاي آوازخوانان در محل هايي اندکي متفاوت نسبت به تغييرات مغز نوازنده سازهاي زهي يا کي برد رخ مي دهد. در يک بررسي ديگر که در دانشگاه اوهايو انجام شد، پژوهشگران نشان دادند که آموزش موسيقي به کودکان باعث مي شود که پاسخ دهي شنوايي آنها به حد کودکي ۲ تا ۳ سال بزرگ تر از آنها برسد. هرچند که لزوما ضريب هوشي يا خلاقيت آنها افزايش نمي يابد.

 

به گفته اين پژوهشگران هنگامي که فردي مرتبا به صدايي گوش مي دهد، به خصوص صدايي که مانند موسيقي يا گفتار، هارمونيک يا معنادار است، سلول هاي مغزي مربوط در پاسخ دهي ترجيحي به اين صداها در مقايسه با صداهاي ديگر تقويت مي شوند. بر اساس يافته هاي اين پژوهشگران تغييرات ناشي از گوش دادن مرتب موسيقي با بالارفتن سن افزايش مي يابد.

 

يک بررسي ديگر در دانشگاه تورونتو مستقيما به اين موضوع پرداخت که آيا کسب توانايي موسيقيايي مي تواند کودک را باهوش تر کند يا نه. انجام چنين ارزيابي هاي هميشه مشکل است زيرا کنترل ميزان تاثير ساير عوامل موثر بر هوش مانند ميزان درآمد يا تحصيلات والدين مشکل است. با اين وجود اين تحقيق نشان داد صرفا گوش دادن به موسيقي دست کم در کوتاه مدت به توانايي فرد در انجام برخي از آزمون هاي شناختي کمک مي کند. همچنين آموزش واقعي موسيقي در کودکان به موفقيت طولاني مدت تر آنها در انجام اين آزمون ها مي انجامد.

 

 

 

چند روش براي به ظهور رساندن استعداد کودکان

 

1- به فرزند خود اجازه دهيد علائق خود را کشف کند. به فعاليتهايي که او انتخاب مي کند توجه نشان دهيد. اين گونه بازيهاي زمان- آزاد مي تواند اطلاعات بسياري درباره استعدادهاي نهفته فرزندتان در اختيار شما قرار دهد.

 

2- فرزند خود را روي طيف وسيعي از تجارب قرار دهيد. اين امر باعث فعال شدن استعدادهاي نهفته مي گردد. فکر نکنيد چون او علاقه اي نشان نمي دهد، بنابراين استعدادي هم در آن زمينه ندارد.

 

3- بگذاريد مرتکب اشتباه شود. اگر همه کارها را به طور کامل و بي نقص انجام دهد، هرگز براي کشف و گسترش يک استعداد، خطر نخواهد کرد.

 

4- سؤال بپرسيد. با پرسيدن سؤالهاي اساسي از قبيل: چرا آسمان آبي است؟ به کودک خود کمک کنيد تا با شگفتيهاي دنيا مواجه شود. به اتفاق هم پاسخ سؤال را بيابيد.

 

5- پروژه هاي خانوادگي ويژه اي را طرح ريزي نماييد. فعاليتهاي مشترک مي تواند استعدادهاي جديد را بيدار کند و گسترش دهد.

 

6- کودک را مجبور به يادگيري نکنيد. اين اميد که براي پيشرفت و رشد دادن استعدادهاي کودکان، بايد هر روز درسهاي خاصي را به آنان آموخت، ممکن است آنان را مضطرب يادلزده سازد.

 

7- انتظارات سطح بالايي داشته باشيد، اما اين انتظارات بايد واقع بينانه باشند.

 

8- در انجام کارها، کودک خود را سهيم کنيد. بگذاريد او با انجام کارها موفقيت را در ذهن خود مجسم کند. بگذاريد ببيند که شما درگير فعاليتهاي معنادار هستيد و به او اجازه دهيد درگير اين فعاليتها شود.

 

9- محيطي را فراهم آوريد که به لحاظ تحريکات حسي غني باشد. مواد و اسبابهايي را در خانه قرار دهيد که حواس کودک را تحريک مي کنند، موادي از قبيل: نقاشي با انگشت، آلات موسيقي و عروسک هاي خيمه شب بازي.

 

10- شور و اشتياق خود را به يادگيري فعال حفظ کنيد.

 

11- کودک خود را با برچسب زدن به او محدود نکنيد. اين برچسبها ممکن است شرايطي را به او تحميل نمايد که با استعدادهاي ذاتي اش همخواني ندارند.

 

12- به عنوان خانواده و با يکديگر به بازي بپردازيد.

 

13- براي فعاليتهايي نظير خواندن، گوش دادن به موسيقي و صحبت کردن برنامه زماني منظم در نظر بگيريد.

 

14- موادي را براي کودک در نظر بگيريد که همواره بتواند با رجوع به آنها به دنياي خود دسترسي داشته باشد.

 

15- بگذاريد فرزندتان به فعاليتهاي گروهي که مورد علاقه اش هستند، بپردازد.

 

16- براي پرورش خلاقيت کودک خود داستانهاي طنز آميز برايش بخوانيد.

 

17- فعاليتهايي را که فرزندتان انجام مي دهد مورد انتقاد يا قضاوت قرار ندهيد. اگر احساس کند مورد ارزشيابي قرار مي گيرد، احتمالا" شکوفاسازي استعدادهاي خود را پيگيري نخواهد کرد.

 

18- با کودک خود بازي کنيد و از ا ين طريق سرزندگي و شوخ طبعي خود را به او نشان دهيد.

 

19- خانواده را در موفقيتهاي خود سهيم کنيد. درباره اتفاقات خوشايندي که طي روز اتفاق افتاده اند، صحبت کنيد تا عزت نفس او از اين طريق افزايش يابد.

 

20- کاري کنيد که فرزندتان به کامپيوتر خانه، مدرسه يا يک کتابخانه عمومي دسترسي داشته باشد.

 

21- به صحبتهاي کودک خود گوش فرا دهيد. چيزهايي که او به آنها اهميت بسياري مي دهد، مي تواند سرنخي از استعدادهاي خاصي باشد که از آنها برخوردار است.

 

22- فضاي خاصي را در خانه براي پرداختن به فعاليتهاي خلاقانه در نظر بگيريد.

 

23- هنگامي که کارهاي روزمره اي را که به عهده فرزندتان گذاشته ايد، با موفقيت انجام مي دهد، حس مسئوليتش را در انجام کارهاي خانه مورد قدرداني قرار دهيد.

 

24- خانوادگي از مکانهاي جديد ديدن کنيد.

 

25- بازي هاي بازپاسخ به فرزند خود بدهيد . اسباب بازي هايي مانند سر هم کردن قطعات و عروسکهاي دستي باعث تشويق بازيهاي تخيلي مي شود.

 

26- بگذاريد در روز تا حدي به روياپردازي و کنجکاوي بپردازد.

 

27- داستانهاي الهام بخشي را بخوانيد که قهرمانانشان در زندگي موفقيت هايي را کسب کرده اند.

 

28- با دادن جايزه به فرزند خود رشوه ندهيد. از مشوقهايي استفاده کنيد که به کودک اين پيام را منتقل مي کنند که يادگيري نبايد به خاطر گرفتن جايزه باشد.

 

29- اجازه بدهيد فرزندتان به گروههاي همسالي بپيوندد که همگام با استعدادهاي او هستند.

 

30- براي برانگيختن علائق کودک، درباره خبرهايي که مي شنويد، با او به بحث بپردازيد.

 

31- سوگيريهايي جنسيتي را تشويق نکنيد. براي کودک خود هم اسباب بازيها وفعاليتهاي زنانه و هم مردانه تدارک ببينيد.

 

32- از مقايسه کودک خود با ديگران اجتناب ورزيد. به او کمک کنيد تا عملکرد فعلي خود را با عمکرد گذشته اش مقايسه کند.

 

33- سعي کنيد پدر يا مادري اقتدارگرا باشيد.

 

34- براي برانگيختن علائق و استعدادهاي فرزندتان از موقعيتهاي گروهي يا جمعي(خارج از منزل) بهره ببريد. با هم به کتابخانه، موزه، کنسرت، يا مسابقه برويد.

 

35- پاداشهايي به فرزندتان بدهيد که نقاط قوتش را تقويت مي کند.

 

36- کودکتان را به صحبت درباره آينده اش تشويق کنيد. از ديدگاههاي او حمايت کنيد بدون آنکه به سمت حيطه يا رشته اي خاص هدايتش نماييد.براي دريافت مطالب مشابه اينجا را کليک کنيد

 

37- کودک خود را با افراد جالب و موفق آشنا کنيد.

 

38- خانه خود را به عنوان فضايي براي يادگيري تلقي کنيد. فضاي آشپزخانه و آشپزي براي آموزش رياضيات و علوم بسيار مناسب است.

 

39- در احساسات با يکديگر سهيم شويد. سرکوبي حوادث مي تواند به سرکوبي استعدادهاي کودک بيانجامد.

 

40- کودک خود را تشويق به خواندن کنيد.

 

41- ابداعات و ساخته هاي کودک خود را به شوخي نگيريد.

 

42- با کودک خود فعاليتهايي را انجام دهيد که در ارتباط با علائق و استعدادهايش است.

 

43- به کودک خود بياموزيد که به قوه شهود خويش اعتماد کند و به ظرفيتهايش اعتماد داشته باشد.

 

44- به کودک خود حق انتخاب بدهيد. اين عمل، قدرت اراده او را مستحکم و حس نوآوري را در وي بيدار مي کند.

 

45- به کودک خود ياد بدهيد که براي شکوفا ساختن استعداد خويش چگونه از کتابها استفاده کند. به عنوان مثال، براي يادگيري«درست کردن چيزي» از کتابهاي«چگونه ...» استفاده کند.

 

46- در گوشه اي از خانه فضايي را براي به نمايش گزاردن ساخته ها و جايزه هاي کودک اختصاص دهيد.

 

47- کودک خود را تشويق کنيد تا در حيطه هايي که با مشکل مواجه است، دست و پنجه نرم کند و کلنجار برود. به او کمک کنيد تا با هر محدوديتي رو در رو شود.

 

48- رابطه بين دنياي واقعي و استعدادهاي خاص کودک خود باشيد. به او کمک کنيد راهي براي نشان دادن استعدادهايش بيابد.

 

 

 

49- کودک را با مطالبي آشنا کنيد که درباره افتخارات و استعدادهاي کودکان است. کتابهايي مانند«مهندس کوچکي که مي توانست ...» مي تواند نگرش«مي توانم انجام دهم» را تشويق کند.50- کودک خود را همان طور که هست بپذيريد.

 

همه کودکان ظرفيت باهوش شدن را دارند و اگر شما به عنوان يک پدر يا مادر بدانيد که همه ما آدم‌ها در سه سال اول زندگي‌مان بيشتر از سراسر عمرمان قدرت يادگيري داريم، آن وقت از کنار اين موضوع راحت نمي‌‌گذريد. دکتر هووارد گاردنر، روان‌شناس و استاد دانشگاه هاروارد که فرضيه هوش‌هاي متعدد را مطرح کرده است، مي‌گويد: «بحث هوش را فقط به درس خواندن و نخواندن بچه‌هايتان محدود نکنيد. 8 نوع هوش وجود دارد و طبيعتا با روش‌هاي متعددي مي‌توانيد اهداف آموزشي فرزندان خود را (که درس خواندن هم يکي از آنهاست) تامين کنيد.» ...

 

 

 

هوش زبان‌شناختي

 

هوش زبان‌شناختي شامل تمام حيطه‌هاي توانايي زباني مثل نوشتن، خواندن، گوش کردن، دستور زبان و جمله‌سازي است. کودکاني که هوش غالب‌شان در اين گروه قرار مي‌گيرد، نسبت به اصوات، ريتم‌ها و معاني لغات حساس‌اند. خيلي خوب مي‌توانند با کلام، ديگران را متقاعد کرده، تحت تاثير بگذارند و ظرفيت آموزش و يادگيري از طريق زبان را دارند. از نوشتن و گفتن داستان لذت برده و به کتاب‌هاي بيشتر، مکالمه و داستان‌گويي نياز دارند و توان نويسندگي و روزنامه‌نگاري در آنها بالاست.

 

 

 

هوش موسيقايي

 

اين کودکان مي‌توانند ريتم‌ها و اصوات را خوب درک کنند. آنها به اصوات حساس‌اند و با آموزش ريتم، يادگيري آنها عالي مي‌شود. معمولا عاشق موسيقي هستند و خيلي زود آنها را حفظ کرده و زمزمه مي‌کنند. امکان موسيقي‌دان شدن و يا فراگيري موسيقي در آنها زياد است.

 

 

 

هوش درون‌فردي

 

پرورش اين هوش مي‌تواند به توانمندي تجزيه و تحليل احساسات و استفاده از آن در هدايت رفتارهاي فردي منجر شود. چنين بچه‌هايي به طور قابل توجهي خودشان و ضعف‌ها و توانايي‌هايشان را مي‌شناسند و از اين شناخت در رسيدن به اهدافشان کمک مي‌گيرند. معمولا به ديدگاه ديگران در مورد خودشان کاري ندارند. درون‌گرا هستند و به پروژه‌هاي شخصي‌شان علاقه‌ نشان مي‌دهند و امکان روي آوردن به فلسفه و تحقيق در بزرگسالي‌شان زيادتر از سايرين است.

 

 

 

هوش بين‌فردي

 

قادرند خيلي خوب تفکرات و رفتار ديگران را درک مي‌کنند. معمولا در جمع، هماهنگ کننده هستند، شنونده خوبي‌اند، همدردي کرده و روابط مثبتي با ديگران برقرار مي‌کنند. زود دوست پيدا مي‌کنند، کار گروهي را دوست دارند و توانايي حل مشکل را دارند ومي‌توانند رهبر گروه باشند. به وقايع اجتماعي و سازماندهي آن علاقه دارند. اين افراد توانايي اشتغال به کار مشاوره، فروش و کار آزاد يا سياستمدار شدن را دارند.

 

 

 

هوش فضايي

 

کودکاني که هوش فضايي دارند، قادرند با دقت دنياي اطراف خود را درک و توصيف کنند. در مورد تصاوير سه بعدي فکر کرده و به راحتي روابط اشيا با يکديگر را مي‌بينند. معمولا تصورات ذهني قوي دارند. به پازل و نقشه‌هاي مختلف و نمودارها علاقه داشته و در خواندن، نوشتن، هنر، طراحي و ساخت اشيا مهارت دارند. امکان روي آوردن به مجسمه‌‌سازي، اختراع، معماري، طراحي داخلي و مهندسي در آنها زياد است.

 

 

 

هوش جسمي ـ حرکتي

 

کودکاني که هوش غالب‌شان جسمي حرکتي است معمولا از توانايي هماهنگي حرکات بدن و انجام حرکات بدني با کشش و انعطاف‌ بالا برخوردارند و اغلب به عنوان هنرپيشه تئاتر مدارس و يا به خاطر عناوين ورزشي‌شان در دوران مدرسه جوايزي دريافت مي‌کنند.

 

 

 

هوش طبيعت شناختي

 

هوش اين کودکان معمولا خوب شناخته نمي‌شود. تمايل آنها به دنياي طبيعي زياد است و درک آنها از گياهان، حيوانات و مطالعات علمي بالاست.به انرژي‌هاي طبيعي، آب و هوا، فيزيک و حتي پخت‌وپز علاقه دارند. معمولا به گياه‌شناسي، زمين‌شناسي، حيات‌وحش يا هواشناسي روي مي‌آورند. متاسفانه عمده سيستم‌هاي آموزشي فقط روي هوش زباني، کلامي و منطق و رياضيات تمرکز مي‌کنند. به اين ترتيب شناسايي ساير هوش‌ها و مهارت‌هاي کودکان فقط به عهده والدين است تا شرايط پرورش همان هوش را در کودک فراهم کنند و او را درست در مسيري حرکت دهند که موفقيت او در آن مسير است(البته طبقه‌بندي هوش انواع مختلف ديگري هم دارد که در اين بحث نمي‌گنجد).

 

 

 

هوش منطقي - رياضي

 

اين کودکان قادر به درک منطق يا الگوهاي عددي، نتيجه‌گيري و استدلال‌هاي طولاني هستند و از حل پازل، محاسبه، علوم و مشاهده موزه‌ها لذت مي‌برند. گاهي اين قبيل کودکان مي‌توانند رياضيدان يا دانشمند موفقي شوند. رابطه يك كودك با موسيقي، قبل از تولد آغاز مي‌شود. مطالعات نشان داده است كه نوزادان در صورتي كه در سه ماه آخر حاملگي به نغمه‌هاي موسيقي گوش داده باشند رفتارشان تغيير مي‌كند.

 

در معرض موسيقي قرار گرفتن و شركت فعال در خلق آن مي‌تواند زندگي يك كودك را هم آني، هم در بلندمدت غنا بخشد و در او خلاقيت و شكوفايي برانگيزد. ارزش‌هاي فرهنگي را به وي منتقل كند و به رشد جسماني، فكري و اجتماعي او كمك كند. بعد از سال‌ها كاهش بودجه‌هاي مربوطه، مسئولان حوزه‌هاي آموزشي در آمريكا در ش‍ُرف بازگرداندن برنامه‌هاي موسيقي و ساير هنرها به مدارس هستند. در سال 1980 تنها در دو ايالت آموزش هنر براي فارغ‌التحصيلي اجباري بود؛ اكنون در 28 ايالت چنين است.
تحقيقات نشان داده است كه گوش دادن به موسيقي، اثرات مثبت كوتاه‌مدت و بلند‌مدت بر قدرت استدلال انتزاعي دارد. معروف‌ترين اين مطالعات به نام «اثر موتزارت» است. در اين بررسي دانشجوياني كه به يك سونات پيانوي موتزارت گوش داده بودند، هشت نمره بالاتر از گروه كنترل در تست هوش كسب كردند. در مطالعات ديگر، مهارت‌هاي ذهني كودكان پيش دبستاني و دبستاني، ‌پس از آموختن موسيقي‌، پيشرفت‌هاي محسوسي نشان داده است.
توجه دوباره به افزودن موسيقي به برنامه درسي مدارس همچنين متأثر از كار روان‌شناس معروف «هاوارد گاردنر» است. اين روان‌شناس در مطالعه مهم خود به نام «چارچوب‌هاي ذهني» محدوديت‌هاي مفاهيم سنتي هوش را به چالش كشيده است و توانايي‌هاي موسيقي را يكي از هفت مباني هوش شناخته كه بايد پرورانده و تقويت شود.
رابطه يك كودك با موسيقي، قبل از تولد آغاز مي‌شود. مطالعات نشان داده است كه نوزادان در صورتي كه در سه ماه آخر حاملگي به نغمه‌هاي موسيقي گوش داده باشند رفتارشان تغيير مي‌كند. نوزادان به شدت و نواك صداها حساس‌اند و حتي عكس‌العمل‌هاي متفاوت به سبك‌هاي متفاوت موسيقي دارند. در اولين ماه‌هاي تولد، نوزادان، قدرت چشمگيري براي تشخيص نواك‌هاي مختلف دارند و در سه ماهگي، كودك مي‌تواند نواك‌هاي مشخص را با دقت بسيار تكرار كند. حس نواك در كودك، همچنين در رشد قدرت تكلم او نقش دارد. اين احساس، الگوي تكلم بزرگسالان را قابل فهم‌تر مي‌گرداند. در آغاز، نواك‌ها و ريتم‌‌هاي مكالمه كودكانه كه «به زبان مادر يا اوليا» شناخته مي‌شود، اغراق‌آميز است.
پس از آن، خصوصيات تكلم عادي بزرگسالان را به خود مي‌گيرد مانند وقتي كه صدا در پايان يك جمله سؤالي اوج مي‌گيرد. همچنين شناخت ساختارهاي موسيقي كه در فرهنگ او وجود دارد، در كودكي آغاز مي‌شود. كودكان شش‌ماهه، قادرند كه ارتباط‌هاي تونال را در طيف وسيعي از گام‌هاي موسيقي تشخيص دهند. اين قدرت در مورد فرهنگ‌هايي كه با فرهنگ خودشان تفاوت‌هاي عمده دارد هم صادق است. در يك سالگي اين باز بودنِ ذهن كودك كم‌كم از بين رفته و انتظارات موسيقايي كودك با فواصل صوتي موسيقي فرهنگ خود او شكل مي‌گيرد.
كودكان، تلاش‌هاي ابتدايي خود را براي آواز خواندن از هشت ماهگي هم مي‌توانند آغاز كنند و از خود صداهاي موسيقايي درآورند و تا دوازده ماهگي قدرت خود را براي تكرار الگوهاي نواك مشخص نشان مي‌دهند. تا هجده‌ ماهگي هماهنگي بين حركات و ريتم و توانايي تكرار فواصل ملوديكِ به‌خصوص (در مقابل نواك‌هاي تكي)، رشد مي‌كند. وقتي آواز خواندن واقعي آغاز مي‌شود، ‌بين سال‌هاي دوم و سوم زندگي، ابتدا كلمات را مي‌آموزد، پس از آن ريتم و سپس نواك. تا پنج سالگي، كودك صاحب رپرتوآري از آوازهاست.
بچه‌هاي كودكستاني مي‌توانند نوعاً عبارات موسيقايي را تشخيص دهند و مفهوم سرعت و پويايي را مي‌فهمند. (سرعت به معناي تندي يا كندي و پويايي به معناي قوت يا نرمي صدا).

 

هفت‌ساله‌ها تفاوت‌هاي نواك را حتي به كوچكي 4/1 پرده مي‌توانند دريابند. بين سن پنج تا هشت سال حساسيتي نسبت به مفهوم مايه (قطعه در چه گامي است) در او رشد مي‌كند و همراه آن قدرت تشخيص تغييرات در هارموني. همين حساسيت در او براي تشخيص مايه‌هاي ماژور و مينور ظهور مي‌كند و كودك مي‌تواند انتقالات گام‌ها در ملودي را تشخيص دهد يا فرودهاي ناتمام را مشخص كند. (منظور كادانسي است كه روي درجه - گام تمام نمي‌شود.)
يك استعداد خاص در موسيقي كه مي‌گويند تحت تأثير هم محيط و هم وراثت است، موضوع نواك تام است، يعني كودك قادر است كه نواك دقيق هر صدا را تشخيص داده و به نوبه خود هر نواك را به دقت بازسازي كند بدون آنكه نواكي آغازين به عنوان نقطه مرجع داشته باشد. (به كسي كه بتواند نواكي را با كمك نقطه عطف به‌خصوص بخواند، ‌كه خود مهارتي به‌خصوص و باارزش است‌، نواك نسبي مي‌گويند.)
گرچه بسياري از موسيقي‌دانان تربيت‌شده نواك تام ندارند، ولي تربيت موسيقي به رشد اين استعداد كمك مي‌كند و در ميان موسيقي‌دانان حرفه‌اي متداول‌تر از مردم عادي است. تحقيقات اخير نشان داده كه نواك تام در خانواده‌ها ارثي است. محققان به دنبال مطالعه DNA بعضي از اين خانواده‌ها هستند تا شايد ژن به‌خصوص آن را پيدا كنند.
يكي از بهترين راه‌هايي كه پدر و مادر مي‌توانند علاقه به موسيقي را در كودكان خود برانگيزند، آن است كه خود نمونه مثبتي براي آنها شوند، عشق خود را به موسيقي نشان دهند، بچه‌هاي خود را از سنين بسيار پايين با موسيقي و كنسرت آشنا كنند و براي آنها و به همراه آن‌ها در منزل آواز بخوانند.
نوزاداني كه در منزل موسيقي مي‌شنوند اغلب حتي پيش از حرف زدن مي‌توانند آواز بخوانند. از اول، والدين مي‌توانند فرآيند آشنايي كودك را با موسيقي از طريق آواز خواندن براي او تقويت كنند.
نوزادان، ‌در همه جاي دنيا‌، لالايي و آوازهاي آرام ديگر را كه داراي نواك محدود و الگوي ملودي ساده و تكراري هستند ترجيح مي‌دهند. در اواسط سال اول مي‌توان آوازهاي زنده‌تري را بر آنها افزود و آوازهاي سؤال و جوابي‌مانند
«Old McDonald» را با شركت كودكان و حركات موزون با آن‌ها خواند. آوازهاي مورد علاقه بيشتر آنهايي هستند كه اشعاري درباره حيوانات يا با صداي حيوانات دارند و يا به قسمت‌هايي از بدن اشاره دارند كه مي‌توانند همراه با ريتم آهنگ لمس شوند. آواز خواندن مي‌تواند نوزاد را آرام كند و تسلط او را بر لغات تقويت كند. اين كار مي‌تواند همراه با انجام كارهاي متداول در منزل و خانواده باشد.
نوزادان همچنين مي‌توانند از گوش دادن به اسباب‌بازي‌هاي موسيقي‌دار و اسباب‌بازي‌هاي حيوانات كه آواز مي‌خوانند بهره بگيرند. بين سنين شش تا نه ماهگي مي‌توانند با وسايل موسيقي به شكل اسباب‌بازي‌هاي كوكي بازي كنند.
در اين مرحله كودك دوست دارد تا از صداها تقليد كند و با موسيقي حركت كند. پدر و مادران نبايد از اينكه كودك يك آواز را خارج بخواند يا ضرب مناسب را حفظ نكند نگران شوند.
اين‌ها قدرت‌هايي هستند كه بعدها رشد خواهند كرد. رشد موسيقي در كودكان مي‌تواند به وسيله شنيدن انواع موسيقي به‌خصوص موسيقي زنده و موسيقي‌هايي كه كودك دوست دارد تقويت شود. بازي‌هاي با موسيقي هم كه شامل هم آواز خواندن و هم حركت باشد، در همين جهت مؤثر است. در اين مرحله كودكان همچنين مي‌توانند از وسايل با ريتم ساده استفاده كنند. مانند زدن روي طبل يا سازهاي كوبه‌اي ديگر، تكان دادن ماراكس واقعي يا خانگي (نوعي جغجغه) و به صدا درآوردن ب‍ِلز. براي كودكان در اين مرحله مي‌توان در تمام مدت روز، چندين بار آواز خواند حتي در درون اتومبيل.
كودكان پيش‌دبستاني مي‌توانند بازي‌هاي زير و بمي صوتي را انجام دهند و آغاز به شناسايي صداي سازهاي مختلف كنند و با عكس‌هاي آن‌ها تطبيق دهند. اگر در منزل پيانو وجود داشته باشد مي‌توانند با آن آغاز به تمرين كنند. بازي‌هايي كه شامل دست زدن و حركت هنگام موسيقي است و با حركت موسيقي جلو مي‌رود و مي‌ايستد، در اين سنين بسيار محبوب هستند. در جريان ياد گرفتن و تسلط بر آوازها كه در آن شعرخواني فردي و آواز جمعي پشت سر هم مي‌آيند، كودك به فرم‌هاي موسيقي آگاهي مي‌يابد. كودكان پيش‌دبستاني همچنين مي‌توانند حكايات كوچك درباره آهنگسازان و آهنگ‌هاي آن‌ها ياد بگيرند.
رويكردهاي گروهي سيستماتيك مختلف براي آموزش موسيقي، كه همگي از خارج آمده‌اند، در مقطع پيش‌دبستاني آغاز مي‌شود.
معروف‌ترين آن‌ها، برنامه پرورش استعداد «سوزوكي» است، كه به وسيله مربي ژاپني به نام «شينيچي سوزوكي» آغاز شد. اين برنامه روشي است براي آموزش ويولن، كه بعدها به آموزش پيانو و ساير سازها گسترش پيدا كرد. روش سوزوكي، ‌كه بر پايه روش ياد گرفتن زبان مادري است‌، از طريق پيروي از قدم‌هايي كه يك كودك زبان مي‌آموزد، به او موسيقي ياد مي‌دهد. در اين برنامه، اول گوش دادن است و سپس تقليد و در مرحله آخر خواندن و نوشتن. كودك در آغاز به نوار قطعات موسيقي مورد نظر گوش داده و سپس آن ‌را حفظ مي‌كند. پس از آن مطالعه مفاهيم موسيقي در درس‌هاي بعدي او گنجانده مي‌شود. پدر و مادران كه هم در درس‌هاي خصوصي و هم در كلاس‌هاي دسته‌جمعي شركت مي‌كنند، در جلسات تمرين شركت فعال داشته و هم‌پاي كودكان خود ياد مي‌گيرند. گروه‌بندي‌هاي دسته‌جمعي مرتب، براي اجراي موسيقي با ساير كودكان جزء جدانشدني اين برنامه است.

 

يك برنامه ديگر ژاپني، برنامه پرورش موسيقي «ياماها» است، كه هم در موسيقي كلاسيك و هم موسيقي‌هاي عاميانه، زمينه‌هاي اوليه را در دسترس دانش‌آموزان قرار مي‌دهد. كودكان بين چهار تا شش سال در كلاس‌هاي هشت تا دوازده نفره يك برنامه آموزشي دو‌ ساله را به‌تدريج و مرحله به مرحله دنبال مي‌كنند و والدين در تمام فعاليت‌ها حضور داشته و كودكان خود را در منزل ياري مي‌كنند. فعاليت‌ها شامل آواز خواندن و حركات كامل جسماني است كه در طي آن مقدمات «كيبورد» را مي‌آموزند ولي هيچ نوع آموزش پيانو يا سازهاي ديگر صورت نمي‌گيرد.
يك برنامه ديگر «دال كروز يوريتميك»16 است كه در كنسرواتوار موسيقي ژنو به وسيله «اميل ژاك دال كروز» تدوين شد و تكيه آن بر حركات جسماني و خلاقيت است. كودك اصول اوليه موسيقي مانند ملودي، ريتم و ديناميك را از طريق حركات طبيعي و ياد مي‌گيرد. همچنين سيلاب‌هاي سلفژ (دو‌ـ‌ رـ مي‌ـ فاـ سل‌ـ لاـ سي)، تربيت گوش و بديهه‌نوازي روي «كيبرد» را همراه با sight- singing مطالعه مي‌كنند. روش آموزش «دال‌كروز» از طريق برنامه‌هاي ويژه به طور معمول با همكاري مدارس موسيقي اجرا مي‌شود.
بعضي معلمان خصوصي هم از روش‌هاي آن براي تدريس ريتم استفاده مي‌كنند.
دو روش ديگر كه هر دو به وسيله آهنگسازان معروف قرن بيستم اروپايي ساخته شده‌اند، وجود دارد كه شامل استفاده از آهنگ‌هاي محلي به عنوان مقدمه‌اي به موسيقي هستند. روش «كار مدرسه اُرف»، ‌كه به وسيله آهنگساز آلماني به نام «كارل اُرف» در سال 1950 تدوين شد بر رقص و فعاليت‌هاي ريتم‌دار تكيه دارد و هم از آهنگ‌هاي محلي و هم از ساختارهاي محاوره‌اي كه از طريق آهنگ‌هاي كودكستاني و بازي‌هاي بچه‌ها ابداع شده است استفاده مي‌كند. اين روش همچنين با سازهاي كوبه‌اي خاصي كه توسط ارف توسعه داده شده و مي‌توانند هم ريتم و هم ملودي به وجود آورند شناخته مي‌شود. بسياري از معلمان موسيقي در مدارس خصوصي و دولتي از روش‌هاي اُرف به عنوان قسمتي از كار تدريس خود استفاده مي‌كنند. آهنگساز مدرن ديگري كه يك سيستم آموزش موسيقي به وجود آورد، «زُلتان ك‍ُدالي» مجارستاني است و روش او كه در سال‌هاي 1920 تدوين شده بود، در سال‌هاي 1960 به آمريكا معرفي شد. اين روش كه براي كودكان از سه سال به بالا ساخته شده است، هدف را رشد گوش دادن صحيح و حس ريتم كودك از طريق آواز قرار داده است و از آهنگ‌هاي كودكستاني و موسيقي محلي زادگاه كودك استفاده مي‌كند. كودك از طريق آواز، خواندن و نوشتن‌ِ موسيقي را مي‌آموزد و بعد از آن با استفاده از وسايل موسيقي آشنا مي‌شود.
در كلاس‌هاي دبستاني مي‌توان كودك را به كنسرت‌هاي مخصوص جوانان برد. در اين كنسرت‌ها قطعه‌هاي كوتاه و متنوع اجرا مي‌شود كه توجه او را حفظ مي‌كند و به طور محسوس كوتاه‌تر از اجراي آن قطعات براي بزرگ‌سالان است. همچنين كودكان مي‌توانند از طريق گوش دادن به موسيقي در منزل و خواندن كتاب‌هاي كوتاه درباره موسيقي و آهنگسازان، شروع به آشنايي با انواع مختلف و دوره‌هاي موسيقي نمايند. پس از شش يا هفت سالگي آنها به رشدي مي‌رسند كه مي‌توانند درس خصوصي با ساز را آغاز كنند. وقتي كه كودك مايل و قادر است كه به تمرين با ساز و تكرار تمرين‌ها تن در دهد، تسلط بر مهارت‌هاي نوين هدفي عمده مي‌شود. رشد مهارت‌هاي حركتي ظريف ادامه يافته و باعث افزايش سرعت و فرزي آنها مي‌شود و تا ن‍ُه سالگي توانايي كاربرد مستقل دست‌ها و نيز هماهنگي دست و چشم بهبود مي‌يابد.

 

اجرا، ب‍ُعدي مهم به تجربه كودكان دبستاني از موسيقي مي‌افزايد. بسياري از كودكان به طور طبيعي از اجرا شاد مي‌شوند. در اين مرحله اگر والدين آنها را در سنين جواني در اين راه بيندازند از ترس‌هاي بعدي روي صحنه بودن در سنين بالاتر جلوگيري مي‌كنند.
كودكاني كه درس خصوصي موسيقي مي‌گيرند مي‌توانند در كنسرت‌هايي كه معلمان يا مدرسه موسيقي آنها ترتيب مي‌دهند بنوازند. همه كودكان مي‌توانند در برنامه‌هاي آوازي يا سازي مدرسه، اجرا داشته باشند. ساير فعاليت‌ها مانند اردوگاه‌هاي تابستاني و فوق برنامه‌هاي مدرسه فرصت‌هاي مناسب براي اجرا يا شركت در مراسم گروهي به وجود مي‌آورد.
هنگامي‌ كه جوانان به سن بلوغ مي‌رسند، علايق به‌خصوص خود را در مورد موسيقي دريافته‌اند كه اغلب شامل انواع موسيقي‌هاي رايج مردمي است. آن‌ها به طور معمول شروع به جمع‌آوري مجموعه موسيقي مورد علاقه خود مي‌كنند. تلاش‌هاي والدين براي محدود كردن سليقه موسيقي فرزندانشان در اين مقطع مثبت نيست. همه سعي آن‌ها بايد در جهت وسعت بخشيدن تجربه موسيقايي آن‌ها باشد نه محدود كردنشان. علاقه به انواع موسيقي مي‌تواند هم‌زمان وجود داشته باشد و به طور مثال عشق به موسيقي كلاسيك يا جاز به‌خصوص وقتي همراه با آموزش و شركت فعال باشد، تحت تأثير علاقه به موسيقي راك قرار نخواهد گرفت.
نوجوانان مي‌توانند به كنسرت‌هاي موسيقي كلاسيك بروند و در اجراهاي گروهي مدرسه شركت كنند. شركت در اركسترهاي دانش‌‌آموزي، گروه‌هاي مارش يا ك‍ُر مي‌تواند ديسيپلين، كار گروهي و مهارت‌هاي اجتماعي را ارتقا بخشد. تئاترهاي موزيكال مي‌توانند برجسته‌ترين كارهاي مدرسه در سال شوند. اين تئاترها تجربه‌هاي اجرايي باارزشي به نوجوانان مي‌دهند. جوانان با علاقه‌ جدي در موسيقي كلاسيك مي‌توانند در اردوگاه‌هاي موسيقي شركت كنند، در رقابت‌هاي مدرسه يا سازمان‌هاي موسيقي وارد شوند، در فعاليت‌هاي موسيقي مذهبي شركت كنند و به گروه يا انجمن‌هاي موسيقي ملحق شوند.
اگرچه كودكان مي‌توانند در مدرسه تا درجات مختلف موسيقي ياد بگيرند ولي آموختن خصوصي يك ساز موسيقي، مهارت و ادراكي فراتر از درس‌هاي درون كلاس به آنها مي‌دهد.
همچنين درس‌هاي خصوصي موسيقي باعث ايجاد اعتماد به نفس، ديسيپلين، توانايي استفاده بهينه از زمان و رشد ذهني و مهارت عضلاني مي‌شود. به علاوه درس خصوصي، كودك را از رشد عادات بد در نواختن سازها بازمي‌دارد. اين عادات در مردمي كه بدون سرپرستي معلم مبادرت به نواختن ساز مي‌كنند به‌آساني مي‌تواند اتفاق بيفتد شروع درس‌هاي خصوصي بعد از عادات بد نواختن‌، ‌‌به‌خصوص در طولاني‌مدت‌، مي‌تواند يادگيري اصولي را به طور جدي به تأخير بيندازد. بنا به نوع ساز و روش آموزش، درس‌هاي خصوصي موسيقي مي‌توانند از سه سالگي تا دوران دبيرستان آغاز شود. تحقيقات نشان داده است كه روش آموزش از اهميت كمتري نسبت به استعداد هنرجو، ميزان تعهد او، روابط بين معلم و هنرجو و ميزان تعهد و حمايت والدين برخوردار است. كودكان مي‌توانند يادگيري بيشتر سازهاي موسيقي را در مقطع دبستان شروع كنند ولي نبايد درس‌هاي آواز را قبل از سن بلوغ آغاز كنند.

 

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)