معايب تک فرزندي
بايد در نظر داشت که در برخي موارد به دليل در پيش گرفتن شيوه تربيتي نادرست، تک فرزندها آستانه تحمل پاييني دارند. در واقع حمايت همه جانبه خانواده از آن ها باعث مي شود متوقع و لوس و زودرنج بار بيايند و به سرعت رنجيده خاطر شوند.از همه مهم تر اين که با رواج تک فرزندي تعداد خاله، عمه، دايي و عمو کمتر شده و بافت فاميلي و خانوادگي دچار خدشه مي شود. به طور کلي بايد گفت تک فرزند بودن يک شمشير دولبه است و رفتار و شيوه تربيتي والدين مي تواندآن را به ويژگي منفي تبديل کند. از اين رو اين تصور را که تک فرزندي باعث بروز اختلالات روان پزشکي در فرد مي شود بايد کنار گذاشت و دريافت که عوامل بسيار زيادي دربروز اين اختلالات نقش دارد. والدين به هيچ عنوان نبايد با اين تصور که تک فرزندي به خودي خود منفي است اقدام به فرزندآوري کنند. آن ها مي توانند با کسب مهارت هاي فرزندپروري، يک يا چند فرزند سالم و سازگار تحويل جامعه بدهند بدون اين که نگران بروز اختلالات رواني در وي باشند.
راهکارها
شکي نيست که شناخت ويژگي هاي تک فرزندها و مديريت صحيح الگوهاي تربيتي در خانواده مي تواند دغدغه والدين را درباره تک فرزند بودن کودکشان رفع کند. رفع حسادت و رقابت، درون گرايي، حساسيت بيش از حد، متوقع بودن و لوس بودن کودک تک فرزند، بدون تولد فرزند ديگر در خانواده امکان پذير است و اين نکته اي است که بسياري از والدين از آن غافل هستند. بنابراين اصلاح تفکر والدين درباره تک فرزندي اولين گام است. حمايت افراطي از کودک بايد قطع شود تا کودک مستقل بار بيايد. ورود کودک به مهدکودک در سن مناسب براي تخليه هيجانات مثبت هم بسيار کمک کننده است. هم چنين برخي والدين تصور مي کنند چون صاحب يک فرزند هستند، بايد به خواسته هاي نامعقول وي پاسخ مثبت دهند، در حالي که اصول تربيتي خانواده هايي که تک فرزند هستند، نبايد فرقي با خانواده هايي که چند فرزند دارند، داشته باشد. معمولا خانواده ها تصور مي کنند بايد هرچه کودکشان مي خواهد در اختيارش قرار دهند و در طول زمان کودکشان را متوقع، لوس و خودخواه بارمي آورند. بنابراين شيوه تربيتي والدين است که تک فرزندها را دچار مشکل مي کند نه صرفا تک فرزند بودن.
فرزندآوري
اين انديشه تاثير چشمگيري حتي قبل از انعقاد نطفه کودک دارد و اين مسئله در اعتقادات ديني هم به صراحت آمده است. در مورد فرزند اول والدين با ذوق و شوق و ميل دروني شديد به داشتن فرزند اقدام به فرزندآوري مي کنند و اين احساسات مثبت در شخصيت و فطرت کودک تاثير چشمگيري دارد. همين تصور اگر براي فرزند دوم هم باشد بسيار عالي است اما اگر فرزند دوم براي پر کردن خلاء تنهايي فرزند اول به دنيا بيايد، وي همواره احساس طفيلي بودن مي کند و هرگز نخواهد توانست جايگاه خودرا پيدا کند زيرا فرزند دوم براي خدمت کردن به فرزند اول آمده است و اين موضوع در تعاملات وي با ديگران وزندگي فردي و اجتماعي او اثرگذار خواهد بود. اين نکته که والدين بدانند چرا به وجود فرزند ديگري در خانواده نياز است اهميت بسياري دارد و تفاهم بين والدين هم نکته اساسي ديگري است که بايد به آن توجه کرد.
ضرورت آموزش مديريت زمان به فرزندان
دغدغه ها، استرس ها و اضطراب دوران کودکي در تک فرزندها مي تواند يکي از دلايل شکايت آن ها از تک بودن در خانواده باشد. گاهي والدين در برابر اين پرسش فرزند خود که چرا خواهر يا برادر ندارد، سردرگم مي شوند و با خود مي انديشند چرا با وجود فراهم کردن همه امکانات براي تک فرزند خود، وي بايد شکايتي داشته باشد، در صورتي که در واقع برخوردها و رفتارهاي اشتباه والدين است که باعث مي شود کودک احساس خلاء کند. تمام والدين بايد مهارت دوست يابي و مديريت زمان اوقات فراغت را به کودکان خود آموزش دهند به خصوص تک فرزندها به اين مهارت ها نياز مبرم دارند تا بتوانند به تعاملات اجتماعي با همسالان بپردازند.