لوس کردن کودکان: همه مي دانند که والدين همواره بهترين ها را براي فرزندشان طلب مي کنند و حتي گاه آن چه را که خود در آرزوي آن بوده اند براي فرزندشان فراهم مي کنند تا او احساس کمبودي نداشته باشد. اما گاه زياده روي در اين نوع محبت، کودک را از واقعيت جهاني که در آن زندگي مي کند دور ساخته و موجب مي شود کودک در دنياي خيالي و فانتزي حاصل از تلاش و محبت افراطي والدين اسير شده و از دنياي حقيقي و واقعي دور بماند و حتي دچار احساس عدم رضايت از داشته هايش شود. اما زياده طلبي شايد در دوران کودکي به وسيله والدينش برطرف شود ولي کودک وقتي بزرگ شد و به اجتماع پيوست محلي براي ارضاي خواسته هاي بزرگ و کوچک خود نمي يابد و اين موضوع موجب سرخوردگي و احساس کمبود و درنهايت به افسردگي فرد منجر مي شود.
تنبيه و تربيت کودکان: نظم و قانون دو اصل جدائي ناپذير اجتماعي هستند و نبود يکي از آنها جامعه را به محلي غيرقابل تحمل و مغشوش بدل مي کند. نکته جالب اين جاست که اين قانون از مراجع بزرگ قضائي شروع نمي شود بلکه از خانه شما و خانواده شما نشأت مي گيرد. اگر در منزل شما قانون خاصي براي همه چيز وجود داشته باشد پس نظمي هم در کار نخواهد بود و اين نشانه عدم کفايت شما در اداره کردن خانواده است. شايد براي پدر و مادر رفتار بي ادبانه و نامنظم بودن کودک به علت عشق و علاقه وافر به او قابل تحمل و گذشت باشد ولي در دنياي بيرون اين گونه نخواهد بود. مسلما مطلوب نيست که کودک با برخورد خشن و منزوي شدن از طرف سايرين پي به رفتار غلط خود ببرد بلکه راه درست آن است که با نظم و ادب در سال هاي کودکي در خانواده آشنا شود تا کمتر آسيب اجتماعي ببيند. بنابراين سعي کنيد خود شما زيستن در لواي قانون را با گذاشتن قانون در خانه به وي بياموزيد.
جدايي از مدرسه: مدرسه مکاني است که بعد از خانه و محيط خانواده بيشترين وقت فرزند ما در آن جا مي گذرد. به عبارتي مدرسه خانه دوم هر دانش آموز محسوب مي شود. علاوه بر اين مدرسه نخستين مکاني است که مسئوليت و استقلال را به کودک ما مي آموزد. در مدرسه شخصيت کودک شکل مي گيرد و همه عوامل و دست اندرکاران آن بر شخصيت و در نتيجه بر سرنوشت کودک شما تأثيرگذار هستند. بنابراين شما وظيفه داريد که با مسئولان مدرسه کودک خود، همکاري لازم را داشته باشيد. با قوانين مدرسه کودک خود آشنا شويد و در هماهنگ کردن کودک خود با اين قوانين نهايت همکاري را داشته باشيد. ارتباط نزديک و مداوم با آموزگار کودک تان برقرار کنيد.
ستايش بي حد و مرز: البته هر کودکي نياز به تشويق و ستايش دارد و با تشويق و ستودن فرزندمان، عزت نفس و اعتماد به نفس را در آن ها شکل مي دهيم. ولي بايد دقت کرد که اين تشويق ها و تحسين ها موجب بروز اعتماد به نفس کاذب در او نشود. بنابراين بهتر است براي صدمه نديدن فرزندان مان و تضمين روابط اجتماعي ايشان از تحسين بيش از حد آنان خودداري کنيم.
ندادن مسئوليت به کودکان: گاه ديده مي شود که والدين همه کارها را به تنهايي انجام داده و انجام هيچ کار و مسئوليتي را به عهده کودک خود نمي گذارند. اين گونه والدين با نگاه به سن و جثه کوچک کودک آن ها را بري از هرگونه مسئوليتي در قبال خانواده مي دانند. در حالي که با انجام کارهاي کوچک در خانه، فرزندان ما مي آموزند که در زندگي مسئول باشند. آنان نبايد در قبال انجام کار در منزل پولي دريافت کنند. زيرا مکان زندگي شما يک خانه است نه يک هتل و آن ها بايد مسئوليت خود را به عنوان فردي از افراد خانواده به دوش بکشند. بنابراين بهتر است همان طور که آن ها بزرگ و بزرگتر مي شوند مسئوليت هاي بيشتري در خانه به آن ها محول شود تا در آينده در زندگي فردي و اجتماعي خويش مسئول و موفق باشند.
همسر خوبي نبودن: رفتاري که شما با همسر خويش درپيش مي گيريد تأثير زيادي بر روش تربيت فرزند شما دارد. براي يک کودک پدر و مادر تنها الگوهايي هستند که در اختيار دارند او از شما مي آموزد که چطور با همسر خود رفتار کند. آن ها با ديدن رفتار شما نسبت به يکديگر آموزش هاي لازم براي زندگي آينده را مي گيرند. بنابراين سعي کنيد به او معناي واقعي خانواده و ارزش آن را يادآور شويد. خانه بايد براي او مکان امني براي زندگي باشد و پدر و مادر افرادي باشند که نور و گرماي خانه را زنده نگه داشته و آن را از دنياي سرد و تاريک بيرون محافظت مي کنند.
انتظارات نامعقول: وقتي سر و کار شما با کودک است بايد توقع و انتظارخود را از توانايي او در حد سنش پائين بياوريد. گاه والدين از سر علاقه اي که به فرزند خويش دارند انتظارات زيادي از او دارند. بنابراين سطح توقع والدين نيز بايد در تناسب با توان و کشش کودک باشد. مثلا وقتي براي شام با کودک تان بيرون مي رويد نبايد انتظار داشته باشيد مدت ۳ ۲ ساعت مثل يک فرشته ساکت و آرام در رستوران مقابل شما بنشيند.
نياموختن دفاع از خود در برابر ديگران: امروزه بسياري از والدين، فرزندان خود را همان کودک سابق مي بينند، کودکي که براي برآورده شدن تمام نيازهايش متکي به والدين است در اين حالت کودک در دنياي فانتزي رشد مي کند و خبر از دنياي واقعيت بيروني ندارد بنابراين کودک قدرت دفاع از خود و مقاومت با دنياي خشن بيرون را ندارد. اين کودکان همواره از پدر و مادر خود انتظار دارند همواره همه چيز را براي شان فراهم کنند. اگر آنان نياموزند که چگونه از خود دفاع کنند هرگز انسان هاي مستقلي نخواهند شد. بنابراين دادن مسئوليت به آنان در دفاع از خود، به اين معنا نيست که شما آن ها را کمتر دوست داريد بلکه نشان دهنده عشق شما به آن ها خواهد بود.
پرستاري بيش از حد از کودک: اجازه دهيد کودکان کودک بمانند والدين نبايد مدام با پرستاري يا سپردن کودک به يک پرستار سعي کنند رفتارهاي بزرگانه به ايشان بياموزند. فرزندان ما مسئول برآورده کردن خواسته هاي دور و دراز ما نيستند. اگر شما روزي آرزو داشته ايد که دانشمند شويد به اين معنا نيست که کودک ۴ ساله شما بايد بيش از سن خود اطلاعات رياضي يا فيزيک کسب کند. توضيح مسائل و مشکلات زندگي شما براي کودک تان مفيد است ولي در نهايت شخصيت اوست که بايد جدا و مستقل از شما شکل گيرد. فرزندتان براي شناخت خويش از دنياي اطراف به اندازه کافي مشکل دارد و سعي شما براي شکل دادن شخصيت او تنها مشکل او را سخت تر مي کند.
عمل نکردن به حرف خود: هنگامي که براي کودک خود قانوني وضع مي کنيد در ازاي انجام ندادنش نيز تنبيهي براي او درنظر بگيريد. بدين ترتيب تکليف هم شما و هم او معلوم و مشخص است. او بايد کار خود را به درستي انجام دهد وگرنه مي داند که تنبيه در انتظار اوست اما آن چه در اين ميان بسيار مهم است اين است که شما به تنبيه خود احترام گذاشته و حتما آن را انجام دهيد. زيرا در صورت عدم اجراي مجازات فرزند شما اطمينان خود را نسبت به حرف ها و قول هاي شما از دست مي دهد. براي مثال اگر به او وعده داده ايد که با آوردن نمرات بالا در مدرسه برايش دوچرخه اي خواهيد خريد هر طور شده است به قول خود وفادار بمانيد و اعتماد کودک تان را از خود سلب نکنيد.