عملکردهای خلاقانه توسط نیمکره راست مغز بشر هدایت می شود در مقابل فرایندهای فکری در نیمکره سمت چپ قرار دارد که توسط نظم، توالی و منطق مشخص می شود که بیشتر سازماندهی استعدادهای خلاقیت در تمام طول زندگی دست نخورده باقی می مانند، مگر آنکه سعی کنیم تا بهترین استفاده را از این موهبت الهی ببریم. چرا که اغلب ما آرزوی خلاقیت در زمینه های متنوع (هنری، فنی، نویسندگی و....) را داریم که هیچگاه آنها را به منصه ظهور در نمی آوریم به عنوان مثال در بریتانیا، از هر سه نفر یک نفر آرزو دارد که داستان بنویسد اما تنها درصد بسیار کمی از این افراد توانسته اند در این مورد پیشرفتی داشته باشند. در واقع انسانهای خلاق باید از هر دو نیمه مغزشان استفاده کنند آنها باید از سمت راست مغز خویش برای خلاقیت چیزها و از سمت چپ برای سازماندهی آنها استفاده کنند. به عبارت دیگر طرف راست مغز به عنوان مرکز خلاقیت و اشراق (شهود) قادر است با تکامل و پیچیدگی سازگار شود و در جایی قرار دارد که دیدگاه ها نشأت می گیرند در مقابل طرف چپ، کنترل کننده زبان، مطالعات دانشگاهی و کارهای هوش منطقی است. اما مشکل در ایجاد هماهنگی و هارمونی بین دو نیمکره است که این مسئله در مورد کسانی که نیمکره چپ مغزشان بسیار فعال است حادتر می باشد.
. علت اینکه بسیاری از ایده های جذاب شبانگاه به ذهن ما می رسند نیز در این است که سمت چپ منطقی و تحلیلی ما در شب در غیرفعال ترین حالت خویش است و طرف راست نیمه هوشیار ما به رویاها و کابوسهای ما که اغلب معنی چندانی برایمان ندارند و بعضاً حتی از ضمیر ناخودآگاه ما سرچشمه می گیرند، رونق می دهد.
. در مدارس ابتدایی کشورهای پیشرفته بسیاری از دروس در طبیعت و با بازی و لذت همراه است مثلاً از آنان خواسته می شود که هریک حشره ای را انتخاب کرده در طبیعت کارهای او را دنبال کنند و این که از زندگی او چه درسی می گیرند. به خلاقیت یکی از دانش آموزان آمریکایی که در اثر پرورش این نیروی نهفته در انسان است دقت فرمایید: هنگامی که ناسا فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد با مشکل جدیدی روبه رو شد آنها دریافتند که خود کارهای موجود در فضا بدون جاذبه کار نمی کنند برای حل این مشکل مشاوران اندرسون را انتخاب کردند. تحقیقات بیش از یک دهه طول کشید، دوازه میلیون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری را طراحی کردند که در محیط بدون جاذبه کار می کرد زیر آب می توانست بنویسد و روی هر سطحی حتی کریستال می نوشت و از دمای زیر صفر تا سیصد درجه سانتی گراد کار می کرد. دانش آموزی با دیدن این پروژه با تعجب گفت: آنها که می توانستند به جای این همه کار از مداد استفاده کنند!
ممکن است کسی بگوید من جوهره ای از خلاقیت ندارم و لذا تفکر خلاق، کار خلاق، ایده خلاق و... در مورد من مصداقی ندارد در حالیکه واقعیت آن است که حتی حیوانات هم درجه ای از خلاقیت دارند چه برسد به انسان که اشرف مخلوقات و خلیفه الله است. در زندگی مشاهیر بزرگ هم می بینیم که هریک با تکیه بر استعداد های ذاتی خویش و پرورش خلاقیت مربوط، به ابداعات بزرگ و شگرفی دست زده اند و تحولات بشری حساسی را رقم زده اند. آنها تنها و تنها کاری که کرده اند گشودن ذهن، خارج ساختن پرواز فکر از آن و گفتن واژه های جدید، نوری درخشان ویا حرکتی نو بوده است که انعکاس آنها به همه جهانیان رسیده و همه را مملو از برکت و احسان کرده است.