اعمال سيستم مديريت استعدادها که شامل فرايندهاي زيراست، گامي جهت معنا بخشي به زندگيست:
1) کشف استعدادهاي درون : وضع موجود زندگي.
2) تدوين افق زيبا فراوري استعدادمان (چشم انداز) : وضع مطلوب زندگي.
3) بررسي راههاي رسيدن از وضع موجود زندگي به وضع مطلوب زندگي.
ما از فرايند فوق به معماري حرکت در زندگي ياد ميکنيم که در شکل زير به آن پرداخته شده است.
زمانيکه ما با يک خط سير منطقي و مدبرانه براي رسيدن به اهدافمان زندگي را آغازميکنيم اين لحظه را بايد لحظه رويش مجدد، تولد دوباره و رنسانس دانست چرا که بسياري از ما مدتي از عمر را به غفلت و بدون توجه به اصول گذرانه ايم، اما بالاخره بايد روزي دريابيم که سرنوشت زندگي را بايد به مدد استعدادهايمان تغيير دهيم.
اي که پنجاه رفت و درخوابي مگر اين پنج روزه دريابي
خالي از لطف نيست بدانيد بسياري از افراد در سنين بالا موفق به يافتن استعدادهاي خود شده اند. هر چند گفته شده است که بهترين حالت سن استعداديابي، تا هفده سالگي است و فرد بايد ميوه اوليه استعدادهاي خود را بين هفده تا بيست وپنج سالگي بچيند اما براي موفقيت هيچگاه ديرنيست. بدون اعمال سيستم مديريت استعدادها در زندگي چه بسا عمر طولاني داشته باشيم اما آنچه در زندگي مهم است کميت زندگي نيست بلکه کيفيت آن است، در واقع اگر آن قسمتي از زندگي که به تعالي و رشد و بالندگي اختصاص دارد را عمر فعال ((Active lifeبناميم، هدف اعمال سيستم مديريت استعدادها، افزايش نسبت عمرفعال به کل عمراست و بقيه عمرکه انسان قرين و همنشين واقعي خود است، يعني استعداد را رها کرده و به تنهايي راه سفر را پيموده، لحظات تلف شده زندگيست.