انساني كه به عواطف، احساسات، تخيلات و انديشهي خود جهت الهي داده و پيام خويش را در قالب يك رشتهي هنري به جامعهي انساني هديه ميدهد.كودكان با انجام فعاليتهاي هنري خود جهان و خالق جهان را بهتر ميشناسند. هنرمند لحظه به لحظه به دنبال حقيقت است و سعي دارد از بودن فعلي عبور كند تا به شدن آرماني خويش برسد و كمال يابد. هنرمند متعهد امروز باور دارد كه تربيت انسان فردا را عهدهدار است. هنر باعث ميشود كه هنرمند پيوسته در كار آفرينش زيباييها و نماياندن آنها به مردم باشد. موسيقي نيز بخشي از هنر است. هنري كه زيباييهاي خاص خود را دارد. و در بخش تربيت شنوايي كودكان و انسانها نقش مهمي را ايفا ميكند. هدف از تربيت صحيح درآموزش موسيقي بالا بردن دقت گوش و آشنا شدن صحيح با پديدهي صدا و ريتم است. سازمان يونيسف از سالها پيش آموزش موسيقي را بعنوان يكي از اركان مهم و ضروري آموزش در كليهي مدارس دنيا مقرر كرده است. ضرورت آموزش موسيقي به اين دليل است كه ميتواند نقش مهمي در تعاملات اجتماعي و فرافكني احساسات كودك ايجاد كند تا جائيكه كه در همهي جهان از موسيقي براي تعديل انرژي و تقويت مهارتهاي حسي و حركتي كودك استفاده ميگردد.
تعريف هنر:
در لغتنامه دهخدا هنر به معناي علم، معرفت، دانش، فضل، فضيلت، كمال، كياست، فراست و زيركي آمده است.
هنر دو بعد دارد: يك بعد دلالت بر فرزانگي، فرهيختگي و كمال و بعد ديگر آن توانايي بيان افكار، احساسات، عواطف، تخيلات و تفكر در قالب يكي از رشتههاي هنري است.
آميزهاي از اين دو بعد، هنرمندي است كه زيباييهاي جهان را شناخته و جهان را در كمال زيبايي ميبيند.
هنر و هوش:
همه افراد از تمام مقولههاي هوشي بهره مندند. ولي اگر فرد از آموزش، تشويق و استغناي محيطي كافي برخوردار باشد قادر خواهد بود هر يك از مقولههاي هوشي خود را تا سطح بالايي از عملكرد توسعه دهد. مقولههاي هوشي از طريق شركت در فعاليتهاي جمعي و فرهنگي به تحرك واداشته ميشود و توسعه مييابد. انواع هوش در تركيب با هم ميتوانند در حوزههاي هنر بكار گرفته شوند و از آنها براي توليد يا فهم آثار هنري استفاده شود.
هنر و تمايلات فطري كودكان:
دانشآموزان با انجام فعاليتهاي هنري خود، جهان و خالق جهان را بهتر ميشناسند، حس زيباييشناسي خود را توسعه ميدهند، حواس پنجگانه، تفكر، تخيل و هوش آنها نيز تقويت شده است و استعدادهاي دروني و خلاقيت شان شكوفا ميشود. در فرايند توليد هنري احساس، عواطف و انديشه توأم ميشود و حاصل همراهي آنها با ابزار و مواد مورد نياز محصول هنري است كه فرد توليد ميكند.
به جرأت ميتوان گفت كه همه كودكان فعاليتهاي هنري را دوست دارند. آنها در اين گونه فعاليتها و هنگام انجام دادن كارهاي عملي نظير طراحي، ساختن و نواختن، شكست و پيروزي را تجربه ميكنند و به اين ترتيب زمينهاي براي بروز خلاقيت و احساسات آنها فراهم ميشود.
دانشآموزان دوره ابتدايي و يا بهتر بگوييم كودكان از آنجا كه به فطرت الهي خود نزديكتر هستند و صفاتي نظير گرايش به آرامش، پاكي و حتي زيباتر كردن محيط و علاقمندي به نيكيها در آنها مشهود است، به همين خاطر داراي ذهن خلاق تري هستند. ودر خلق چيزهاي زيباتر و جذابتر حضور ذهن فعالتري دارند. آنها قادرند با شنيدن قصهها و حتي گوش دادن به يك قطعه موسيقي به راحتي عواطف خود را بيان كنند و در دنياي خيال خود پرواز كنند. كودكان در آواز خواندن، شادي و خوشي را در مييابند و آن را بعنوان قسمتي از زندگي روزمره ميپذيرند، خصوصاً وقتي كه معلم آواز ميخواند يا آهنگي را هنگام بيرون رفتن بچهها در پايان كلاس ميخواند. زماني كه كودك در بازيهاي موسيقيايي شركت ميكند براحتي عناصر موسيقي را درك ميكند. پس فعاليتهاي هنري در هر زمينهاي كه باشد براي نشان دادن اين دنياي خيالي فرصت مناسبي است.
«در هر انساني چه جوان، چه پير ذوق خلاقانه وجود دارد زيرا همه ما از تمايل فطري براي استفاده از دستهاي خود و نيز مواد لازم بعنوان ابزارهايي براي بيان هنري برخورداريم» (جان لنكستر)
تأثير هنر بر كودكان:
هنر هميشه به گونهاي است كه فطرت پاك كودكان را به خوبي نمايان ميسازد و خصلتهاي نيك آنها را توسعه ميدهد واز آنها كودكاني با اعتماد به نفس و هوش سرشار ميسازد. مطالعات دانشمندان نشان ميدهد فعاليتهاي هنري مهارتهاي كلامي كودكان را پرورش ميدهد و قدرت بيان غير كلامي آنها را وسعت ميبخشد وبرصبروتحمل آنها ميافزايد وآنها را به نظم وتميزي پايبند ميكند.
هنر كودكان را در برقراي ارتباط توانا ميسازد و رشد عاطفي، اجتماعي و اخلاقي آنان را متعادل ميكند. كودكاني كه در يك زمينه خاص هنري فعاليت دارند از فهم و درك كاملتري برخوردار هستند. از اين رو فرد با آگاهي و تواناييهاي خود به اعتماد به نفس بيشتري دست مييابد و اين خود باعث ميشود كه زمينه تلاش بيشتر و موفقيت را در امور ديگران هم فراهم آورد و اينها از نقشهاي اوليه فعاليتهاي هنري هستند.
موسيقي بعنوان يك فعاليت هنري:
انسان بخش عظيمي از آگاهيهاي خود را از طريق صداهايي كه ميشنود بدست ميآورد. صوت يا صدا موجي مكانيكي است که در اثر ارتعاش اجسام توليد ميشود و در هوا انتشار مييابد و پس از رسيدن به گوش بوسيله حس شنوايي شنيده ميشود. از ديدگاه فيزيكي صداهايي كه امواج منظم، هماهنگ و متوالي دارند اصوات موزون ناميده ميشوند. اين اصوات احساس مطبوع و خوشايندي را در شنونده برميانگيزد. بنابراين ميتوان موسيقي را نوعي هنر ناميد. هنري كه بواسطه ي آن افراد ميتوانند با ايجاد اصوات منظم و موزون بر اطراف خود اثربگذارند.
تأثيرات موسيقي بر شكل گيري شخصيت كودك:
حساسيت انسان به موسيقي از دوران جنيني آغاز ميشود. موسيقي و هنر تا به امروز در آموزش دوران اوليه كودكي جايگاهي بلندمرتبه داشته است. چنانچه از اين هنر در جهت صحيح و سالم خود استفاده شود تأثيرات شگرفي در شكل گيري شخصيت سالم كودك خواهد داشت در غير اين صورت اثرات مخرب آن جبران ناپذير خواهد بود.
اثرات مثبت موسيقي و ضرورت آموزش آن:
لالايي آواز عشق و آرامش و امنيت است. نغمهاي كه بر حس شنوايي كودكان تأثير ميگذارد. فضاي مهرآميزي كه بوجود ميآيد و بالاخره تكانهاي آرام آرام در آغوش مادر همه و همه باعث ميشود كه حواس مختلف كودك بطور چشمگيري تحريك شود و در نتيجه مغز او رشد و تحول يابد.
انسان بخش عظيمي از آگاهيهاي خود را از طريق صداهايي كه ميشنود بدست ميآورد. عادت به شنيدن اصوات سالم، روح را آرامش و اطمينان ميبخشد، باعث كاهش ضربان قلب ميشود، حافظه را تقويت ميكند، تفكر را توسعه ميدهد و در يادگيري تأثير بسيار دارد. كودكان صداهاي زيبا را دوست دارند واز شنيدن و تقليد كردن آنها لذت ميبرند. از اين رو ميتوان با جلب توجه دانشآموزان به اصوات و نغمههاي زيباي طبيعت به آنها در تربيت شنوايي و شناخت هر چه بهتر هنرهاي شنيداري كمك كرد.
بعضي از اصوات باعث خوشحالي و شادي ميشوند. زيرا حالت آهنگين و تأثيرگذار آن را بخوبي ميتوان احساس كرد. و بعضي صداهاي ديگر مانند صداي ماشين پيش از رويت در كودك احساس امنيت ايجاد ميكند. يا صدايي مانند تيك تيك ساعت باعث ميشود او بهتر بتواند موقعيت خود را در محيط شناسايي كند. همه والدين ميدانند يك اسباب بازي موزيكال براي كودك بسيار سرگرم كننده است. زيرا موسيقي آن باعث آرامش او ميشود و حركات آن او را تحت تأثير ميگذارد.
موسيقي يك نيروي پرقدرت است و اغلب ما وقتي به آن ميانديشيم ابتدا اثرات هيجاني ايجاد شده توسط آن به ذهن مان ميرسد. روانكاوان معتبر قدرت ايمن بخش موسيقي بر روي روح و روان را تاييد ميكنند. آنها اعتقاد دارند كه موسيقي بايد بخشي از كارها باشد. چرا كه موسيقي تا عمق درون انسانها نفوذ كرده و روح آنها را لمس ميكند و زماني كه روشهاي ديگر كارساز نباشد موسيقي ميتواند ريشه مشكلات بيماران را آشكار سازد.
موسيقي و عشق با يكديگر عجين هستند و انرژي مثبت را به كودكان و حتي بزرگسالان منتقل ميكنند. ما با فرستادن ارتعاشات و انرژيهاي مثبت موسيقي به كودكان ميتوانيم با ترس و نفرت و بيماريهاي روحي آنها مقابله كنيم.
يك نظريه عامي وجود دارد كه موسيقي و صدا هيجان و عواطف ما را عوض ميكند. موسيقي ميتواند به ايجاد يك زمان دلپذير كمك كند، احساسات را تغيير دهد و روي باورها اثر بگذارد.
بسياري از دانش پژوهان و دانشمندان و حتي امروزه دانشجويان براي اينكه به فرايند يادگيري خود كمك كنند هنگام مطالعه
به موسيقي گوش ميدهند و اين كار صرفاً براي لذت بردن نيست آنها با اين وسيله محيط يادگيري بهتري را براي خود فراهم می كنند.
محققان دانشگاه كاليفرنيا ميگويند: « آموختن موسيقي سختافزار مغز انسان را تقويت ميكند.»
مجله ي نيچر در شمارهي سپتامبر 1994 خود گزارشي منتشر كرده است كه بر حسب نتايج آزمايشها، درس موسيقي در مدارس بر رفتار كودكان تأثير بسيار ميگذارد و درتقويت فراگيري و تمركز فكر و شكوفايي استعدادهاي آنان بسيار موثر است.
انتخاب موسيقي براي كودكان پيش دبستاني ميتواند به آنها در احساس موفقيت كمك نمايد. پس ميتوان در مجموع گفت كه اگر تربيت شنوايي بدرستي انجام گيرد:
1. حس زيبا دوستي و زيباشناسي پرورش مييابد.
2.روحيه تعالي جويي و كمال طلبي توسعه مييابد.
3. تلطيف روحي صورت ميگيرد و شادي و نشاط ايجاد ميكند.
4. توانايي تمركز افزايش مييابد.
5. دقت شنوايي و نظم ذهني بيشتر ميشود.
6. حافظه شنيداري رشد ميكند.
7. هوش موسيقيايي توسعه مييابد.
8. ذائقه شنوايي زيبا پسند ميشود.
9. آلودگيهاي صوتي در محيط كمتر ميشود.
10. تخيل تقويت ميشود و تفكر توسعه مييابد.
11. مفهوم درك زيبايي از شنيدهها عينيت مييابد.
12. اگر اجراي موسيقي بصورت كارگروهي اجرا شود باعث تقويت روحيه جمعي ميگردد.
13. كار گروهي باعث ايجاد نشاط و آرامش هم در امر آموزش و هم در كار پژوهش ميشود.
14. تقويت مهارتهاي اجتماعي، جسماني، حركتي، زيبا شناختي و ذهني را موجب ميگردد.
15. تقويت بنيانهاي خانوادگي و اجتماعي از طريق كاركرد موسيقي ارتقاء مييابد.
16. باعث تقويت بنيانهاي ادبي و كلامي در زبان كودك ميشود.
17. باعث رفع اختلالات زباني در كودكان دچار اختلالات تكلم و كودكاني كه در مراحل ابتدايي صحبت كردن هستند ميشود.
18. باعث رفع اختلالات حركتي و رفتاري دانشآموزان مي شود.
19. بسياري از سوژههاي اسطورهاي، ملي و مذهبي را ميتوان از طريق موسيقي براي كودكان متجلي كرد.
20.تقويت و دامن زدن به فضاي احساس پوياي رقابت و مسابقه كه در نهايت به رشد كودك كمك مينمايد.
با نگاهي به گذشته ميتوان دريافت كه دانشمنداني چون افلاطون، فيثاغورث، آلبرت اينيشتن، ماري كوري، گاليله و بسياري از دانشمندان كنوني همگي در كنار علم و دانش خود از هنر موسيقي نيز غافل و بيبهره نبودهاند. بهعنوان مثال به شرح حال مختصري از زندگي اين دانشمندان توجه كنيد:
آلبرت اينيشتين:
آلبرت در كودكي از خود نبوغي نداشت. او به حدّي دير شروع به صحبت كرد كه والدينش فكر ميكردند او عقب مانده ذهني است. مادر اينيشتين به موسيقي علاقه وافري داشت و از طرفداران بتهون بود. وي اين عشق و علاقه را در اينيشتين بوجود آورد و در شش سالگي به او نواختن ويولن را ياد داد. او ابتدا به موسيقي علاقهاي نشان نداد ولي به تدريج اين علاقه در وي بوجود آمد. شدت اين علاقه به اندازهاي بود كه تا آخر عمر از آن چشم نپوشيد و در كنار علم و دانش اوقات بيكاري را به نواختن قطعات موسيقي ميپرداخت.
ماري كوري:
مادرش پيانست قابلي بود. وقتي ماري ده ساله بود مادرش در اثر ابتلا به بيماري سل درگذشت اما مادر ماري توانست در همين مدت كوتاه علاقه به موسيقي را در دخترش ماري بوجود آورد. هنگامي كه ماري وارد دانشگاه علوم شد در اتاقي تاريك و بدون نور زندگي ميكرد و درآمدش آنقدر كم بود كه كفاف زندگياش را نميداد ولي با اينحال او با اشتياق فراوان به مطالعهي رياضيات، شعر، موسيقي و نجوم ميپرداخت. ماري توانست در رشته فيزيك با رتبه اول فارغ التحصيل شود.
گاليله:
استعداد و نبوغ گاليله در كودكي كاملاً مشهود بود. او ذوق عجيبي در موسيقي داشت. و با تشويقهاي پدرش در كنار موسيقي، رشته پزشكي را برگزيد و به دانشگاه پيزا رفت ودر بيست سالگي به اولين كشف خود دست يافت.
* ميگويند فرضيات اوليهي پيشرفتهترين مدل اتمي كه تا كنون ارائه شده ( مدل شرودينگر) بر اساس نواختن يك ساز موسيقي است»