در این مقاله ضمن آشنایی خوانندگان با مفهوم فرزندپروری، به معرفی انواع شیوههای فرزندپروری پرداخته میشود.
اشاره:
در این مقاله ضمن آشنایی خوانندگان با مفهوم فرزندپروری، به معرفی شیوههای فرزندپروری كه شامل شیوههای مقتدرانه، سهلگیرانه و استبدادی است، پرداخته میشود؛ چه بسا روشهایی كه والدین در تربیت فرزندان خود به كار میگیرند، نقشی اساسی در تامین سلامت روانی فرزندان آنها خواهد داشت و والدین امروزه كمتر به این مساله توجه كرده و از روشها و شیوههای تربیتی نامطلوب در ارتباط با كودكان استفاده میكنند كه منشاء ترس، عدم اعتماد، احساس نارضایتی، بدبینی و اضطراب در كودكان میشود.
دامنه وسیع تاثیرات این روشها به اندازهای است كه به روشنی ضرورت سیاستگذاری ویژه مسئولان نظام سلامت روان كشور را در اینباره توجیه میكند.
والدین و شیوههای فرزند پروری
زندگی خانواده نقش اساسی در حفظ سلامت روانی، اجتماعی و جسمانی کودکان و والدین دارد. خانواده اولین و مهمترین بافت اجتماعی را برای رشد انسان فراهم می سازد. در جریان رشد طبیعی هر کودک یک رشته تغییرات شناختی، عاطفی و اجتماعی را شاهد هستیم. تقریبا همه کودکان در طول رشد و در جریان سازگاری با این تغییرات دچار مشکلاتی میشوند و استرس و تعارضی را که به دنبال میآید، میتواند به مشکلات رفتاری-عاطفی و یادگیری در آنها بینجامد. اکثر مشکلات رفتاری کودکان منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی اعضای خانواده بهویژه والدین میباشد. به عبارت دیگر وجود مشکلات رفتاری کودک به منزله روابط معیوب اعضای خانواده با یکدیگر است و با روشهای تربیتی نادرست والدین و تعاملات معیوب آنها با فرزندان ارتباط دارد.
تعریف فرزند پروری اصطلاح فرزندپروری از ریشه پریو (pario) به معنی "زندگی بخش" گرفته شده است. منظور از شیوههای فرزند پروری، روشهایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند و بیانگر نگرشهایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند. ولی باید پذیرفت که رفتارهای فرزند پروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروههای اقتصادی تغییر میکند.
شیوه های فرزند پروری شیوههای فرزند پروری شامل دو معیار عمده هستند: محبت و کنترل والدین.
کنترل والدین آن دسته از رفتارهای والدین را شامل میشود که در خدمت جامعه پذیری (فرایند انتقال ارزشهای اجتماعی از والدین به فرزندان) کودک قرار دارد. این امر به صورت توانایی والدین دراعمال رهنمود، ثبات، توانایی تحمل رفتارهای نامطلوب (برای مثال فریاد کشیدن، بهانهجویی، گریه و ...) و استفاده از مشوقها و تقویتها، نمود دارد. محبت نیز شامل صمیمیت، علاقه، مهربانی و عاطفه والدین میباشد.
بر اساس این دو شاخص مهم، شیوههای فرزند پروری را به سه دسته عمده تقسیم می کنند: شیوه مقتدرانه، شیوه سهل گیرانه، شیوه استبدادی.
1-شیوه مقتدرانه والدینی که از این شیوه استفاده میکنند، واقعیتها را به کودکان خود منتقل میسازند، و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک خود در رد یک رهنمود (دستور) از خود نشان میدهند. این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استدلال و منطق بهره میجویند و به منظور توافق با کودک با او گفتوگو میکنند، از رفتارهای نامطلوب نمیترسند و تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک را دارند. والدین مقتدر به تلاشهای کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ میدهند و از تقویتهای مثبت بیشتری استفاده میکنند.
این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهربانی دریغ نمیورزند. آنها حقوق ویژه خود را به عنوان یک بزرگسال میشناسند و به علایق فردی و ویژگیهای خاص کودک خود نیز آگاهی دارند.
کودکان این والدین؛ فعال، دارای اعتماد به نفس، استقلال رای، واقع گرا، باکفایت و خشنود، توصیف شدهاند. آنها به دلیل اینکه والدینشان فرصتهای زیادی در تصمیم گیری و انتخاب در اختیارشان قرار میدهند و به خاطراینکه مورد عشق و محبت واقع میشوند از نوعی احساس امنیت عاطفی برخوردارند.
2-شیوه سهل گیرانه والدین سهلگیر کنترل کمتری بر کودکان خود اعمال میکنند و خواستههای آنها چندان معقول نیست. مهرورزی و محبت آنها در حد متوسطی قرار دارد. خانواده این والدین نسبتا آشفته است. فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. والدین کنترل کمی بر کودکانشان دارند، همینطور در خصوص انضباط کودک از نگرشهایی متعارض برخوردارند. والدین سهل انگار در عین آنكه به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آنها ندارند. فقدان خواستههای معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و گفتوگو با کودک، همواره از ویژگیهای این شیوه به شمار میرود. این والدین بسیار به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه میدهند. در عین حال والدین سهل انگار زورگو و سرکوبگر هستند. آنها از روشهای احساس گناه و انحراف استفاده میکنند. این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانهجویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود میآورند.
والدین سهل انگار در ابراز محبت با والدین مقتدر تفاوت فاحشی ندارند. مادران سهل انگار به عنوان تنبیه، کودک را از محبت خود محروم میسازند و به تمسخر او می پردازند. یک والد سهل انگار در تلاش است درباره خط مشی خود با کودک مشورت کند و قواعد خانواده را برای او توضیح دهد. او توقع چندانی برای انجام کارهای منزل و رفتار صحیح از کودک خود ندارد. او خود را به عنوان عاملی فعال که هر گاه بخواهد، میتواند از آن استفاده کند؛ نه به عنوان عاملی که مسئول شکلدهی یا تغییر رفتار کنونی یا آتی کودک است، معرفی میکند. کودکان این والدین از اتکاء به خود، خودداری میكنند و یا از استقلال رای اندکی برخوردارند. این کودکان به صورت افرادی نسبتا ناپخته توصیف شدهاند که هنگام مواجهه با ناملایمات، تمایل به واپسروی (روی گردانی) دارند. این کودکان نسنجیده عمل میکنند و به فعالیت بیهدف می پردازند.این کودکان نیز تکانشی، پرخاشگر و فاقد اعتماد به نفس هستند و رفتارهای بزهکارانه از خود نشان میدهند.
3-شیوه استبدادی نمایش قدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز میسازد. این والدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند. پیامهای کلامی والدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است. والدین مستبد غالبا هنگام اعمال دستورات، دلیلی ارائه نمیدهند. این والدین نسبت به سایر والدین در میزان مرعوب شدن در برابر رفتارهای نامطلوب، در حد متوسطی قرار دارند.
در میان این سه شیوه، والدین درشیوهی استبدادی کمترین مهرورزی و محبت را از خود نشان میدهند. به ویژه این والدین به ندرت در رابطهای که منجر به خشنودی کودک شود، شرکت میکنند. آنها عموما نسبت به تلاشهای کودکان برای حمایت و توجه بیتفاوتند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده میکنند. ابراز محبت در این الگو در پائینترین سطح قرار دارد. این والدین، تایید، همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز میکنند و شواهد اندکی مبنی بر روابط قوی میان مادر و فرزند وجود دارد. در حقیقت بر اساس گزارشهای موجود، این والدین برای کنترل کودکان خود از شیوههای ایجاد ترس استفاده میکنند و هیچ گونه تفاهمی بین والدین مستبد و فرزندانشان وجود ندارد. این والدین اطاعت کودک را یک حسن تلقی میکنند و در مواقعی که اعمال و رفتار کودک در تعارض با معیارهای آنها قرار میگیرد، از تنبیه و اعمال زور برای مهار خواسته کودک استفاده میکنند.
در میان این سه شیوه، والدین درشیوهی استبدادی کمترین مهرورزی و محبت را از خود نشان میدهند. به ویژه این والدین به ندرت در رابطهای که منجر به خشنودی کودک شود، شرکت میکنند. آنها عموما نسبت به تلاشهای کودکان برای حمایت و توجه بیتفاوتند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده میکنند. ابراز محبت در این الگو در پائینترین سطح قرار دارد. این والدین، تایید، همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز میکنند و شواهد اندکی مبنی بر روابط قوی میان مادر و فرزند وجود دارد. در حقیقت بر اساس گزارشهای موجود، این والدین برای کنترل کودکان خود از شیوههای ایجاد ترس استفاده میکنند و هیچ گونه تفاهمی بین والدین مستبد و فرزندانشان وجود ندارد. این والدین اطاعت کودک را یک حسن تلقی میکنند و در مواقعی که اعمال و رفتار کودک در تعارض با معیارهای آنها قرار میگیرد، از تنبیه و اعمال زور برای مهار خواسته کودک استفاده میکنند.
بر اساس تحقیقات، فرزندان والدین مستبد نسبت به فرزندان والدین مقتدر در برقراری رابطه با همسالان و داشتن موقعیت فعال و نیز استقلال رای در سطح پایینی قرار میگیرند. این کودکان همچنین افردی خشمگین، منزوی، غمگین و آسیب پذیر نسبت به فشار (استرس) و محتاط توصیف میشوند.
بحث و نتیجهگیری :
شیوههایی که والدین در تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند، نقش اساسی در تامین سلامت روانی فرزندان آنها دارد. در سایه ارتباط سالم است که میتوان نیازهای فرزندان را شناخت و نسبت به تامین و ارضای آنها همت گماشت. همانگونه که اشاره شد، هر یك از این شیوهها اثراتی بر رفتار کودکان دارند که در این میان اثرات مخرب و منفی شیوههای سهل گیرانه و مستبدانه بیشتر است.
آنچه اهمیت دارد این است که طبق تحقیقات انجام گرفته، بهترین شیوه فرزند پروری، شیوه مقتدرانه است که والدین در عین گرم و صمیمی بودن با فرزند خود، کنترل کننده و مقتدر هستند. این شیوه به فرزندان کمک میکند تا با هنجارهای اجتماعی بهتر سازگار شوند و همچنین تاثیر کمی بر آزادیهای فردی کودکان دارد. این کودکان با کفایت، واقع گرا، دارای اعتماد به نفس، فعال، خود نظمبخش و مسئول هستند.
آنچه اهمیت دارد این است که طبق تحقیقات انجام گرفته، بهترین شیوه فرزند پروری، شیوه مقتدرانه است که والدین در عین گرم و صمیمی بودن با فرزند خود، کنترل کننده و مقتدر هستند. این شیوه به فرزندان کمک میکند تا با هنجارهای اجتماعی بهتر سازگار شوند و همچنین تاثیر کمی بر آزادیهای فردی کودکان دارد. این کودکان با کفایت، واقع گرا، دارای اعتماد به نفس، فعال، خود نظمبخش و مسئول هستند.
راهکارها در درجه نخست باید والدین را نسبت به شیوههای فرزند پروری و اثرات هر یک از آنها بر فرزندان، آگاه كرد. این آگاه سازی از چند طریق امکانپذیر است:
• برگزاری کلاسهای آموزش خانواده در مدارس توسط مشاوران.
• برگزاری دورههای آموزشی برای والدین کودکان خردسال در مهد کودکها.
• لزوم ایجاد دورههای آموزشی در مراکز فرهنگی مانند فرهنگسراها، کانونهای تربیتی آموزش و پرورش، کانونهای فرهنگی مساجد و اماکن مذهبی.
• برگزاری کارگاههای کوتاه مدت و فشرده یک روزه برای والدین.
• برگزاری جلسات برای مراقبین فرزندان بی سرپرست در مراکز بهزیستی.
در درجه دوم باید مسئولین را، که در واقع والدین دوم فرزندان هستند، نسبت به وجود این شیوهها و گستره رفتارهایی که به دنبال دارند، آگاه كرد.
این اطلاعرسانی به شیوههای زیر انجام میشود:
• برگزاری جلسات مشابه جلسات والدین برای جامعه هدف زیر، به منظور آشنایی با این روشها و ضرورت آموزش والدین و کسانی که با فرزندان در ارتباط هستند:
1- مسئولین آموزش و پرورش 2
- مسئولین بهزیستی
3- مسئولین بهداشت روان در وزارت بهداشت
4- نمایندگان مجلس