
نویسنده:مدير سايت
اضافه وزن بالا و چاقی از جمله مواردی است که افراد زیادی را آزار میدهد. از طرفی رژیمهای غذایی و راهکارهای کاهش وزن گاهی چنان سخت و طاقتفرسا هستند که اشخاص را نسبت به ادامهی مسیر کاهش وزن خود دلسرد میکنند.
اضافه وزن بالا و چاقی از جمله مواردی است که افراد زیادی را آزار میدهد. از طرفی رژیمهای غذایی و راهکارهای کاهش وزن گاهی چنان سخت و طاقتفرسا هستند که اشخاص را نسبت به ادامهی مسیر کاهش وزن خود دلسرد میکنند. مایکل گرازیانو متخصص علوم اعصاب دانشگاه پرینستون آمریکا از تجربهی چند ماههی خود در ارتباط با کاهش وزن میگوید و روشهای مرسوم در این خصوص را نقد میکند.
یکی از مشکلات بشر امروز این است که چگونه بدون انجام هیچ گونه تلاشی وزن خود را کاهش دهد! "مایکل گرازیانو" متخصص علوم اعصاب (نوروساینس) دانشگاه پرینستون در این خصوص تجربهی کاهش وزن خود را به اشتراک میگذارد. وی در این خصوص میگوید: من این تجربه را در رابطه با خودم امتحان کردم و نتیجهی آن ۵۰ پاوند (معادل ۲۲.۶ کیلوگرم) کاهش وزن در طول ۸ ماه بود.
از این رو میتوان ادعا کرد که راهکار من کارآمد بوده است. نگاه من به اضافه وزن متفاوت با رویکردهای معمول جامعه بود. چرا که من روانشناس هستم، نه یک پزشک. از همان ابتدا مسئلهی تنظیم وزن برای من به جای این که در حوزهی فیزیولوژی قرار بگیرد، جنبهی روانشناسانه داشت.اگر وزن ما تنها ناشی از تعادل میزان کالری ورودی و خروجی بود، همهی ما در وزن انتخابی خود قرار داشتیم. همهی افراد قانون "کمتر غذا خوردن" را به منظور برقراری وزن متعادل میدانند. پس در این صورت کاهش وزن باید کار سادهای به راحتی انتخاب رنگ لباس میبود. در حالی که چنین نیست و با روند رو به رشد اضافه وزن در سراسر جوامع مواجه هستیم. حالا زمان آن رسیده است که به این مشکل از منظری دیگر نگاه کنیم.
گرسنگی بیش از هر چیز دیگری، یک حالت برانگیختگی ذهنی است. روانشناسان در خصوص این موضوع حداقل مطالعاتی به مدت یک قرن داشتهاند. اکثر ما قبل از شام احساس گرسنگی و بعد از مهمانی احساس سیری داریم. اما اینها تنها ظاهر ماجرا است. گرسنگی فرآیندی است که همیشه حی و حاضر وجود دارد و در پسزمینهی ذهن ما فعال است. فقط گهگاهی به صورت یک نیاز آگاهانه خود را نشان میدهد. به بیانی دیگر گرسنگی بیشتر شبیه به "حالت" یا "خلق و خو" است. حالتی که به عنوان یک زیرلایه عمل کرده و حتی میتواند خیلی از تصمیم گیریهای ما را تغییر دهد. ضمن این که این قدرت را دارد اولویتهای ما را مشخص کند و ما را ترغیب به سرمایه گذاریهای عاطفی برای اهداف بلند مدت کند و همچنین میتواند ادراکات حسی ما را به شکل عمیقی تغییر دهد.
مرز بین احساس و واقعیت
فرض کنید پشت میز شام مینشینید و چشمتان به همبرگر داخل بشقاب میافتد. با خود میگویید: "چه همبرگر کوچکی! چرا آنقدر کوچک آن را درست کردهاند؟ حداقل باید سه عدد از این همبرگر بخورم تا سیر شوم." شما همبرگر را کوچک میبینید چون گرسنه هستید. به عبارتی دیگر حالت گرسنگی آن لحظه، همبرگر را کوچکتر از اندازهی واقعی نشان میدهد. در صورتی که اگر سیر باشید، همان همبرگر خیلی هم بزرگ به نظر میآید. با افزایش احساس گرسنگی، حس میکنید کمیلاغرتر از گذشته شدهاید و رژیم غذایی شما یک ریاضت افراطآمیز است. در حالی که در زمان سیری ممکن است خود را مثل یک نهنگ چاق و حجیم حس کنید.
حتی حافظه را هم میتوان در این رابطه فریب داد. فرض کنید فهرستی از تمام چیزهای را که میخورید در ذهن خود ثبت کردهاید. آیا به محفوظات ذهنی خود اعتماد دارید؟ نه تنها حجم غذایی که میخورید ر فراموش میکنید بلکه گاهی موارد موجود را هم از یاد میبرید. در حالت گرسنگی ممکن است سه تکه نان بخورید و بعد از صرف غذا به یاد بیاورید که تنها یک نان مد نظر بوده است.
یکی از مطالعات اخیر نشان داده است که بیشترین میزان کالری افراد از طریق تنقلاتی که در بین وعدههای غذایی میخورند، تامین میشود. با این حال اکثر مردم این واقعیت را انکار میکنند و قطعا برای آنها هم جای تعجب خواهد بود که حجم میان وعده و ریزه خوریها آنها چقدر بالا است.
از آنجا که گرسنگی خارج از محدودهی خودآگاه ما عمل میکند کنترل آن کار سختی است. شاید همین مسئله چاقی را به یک مشکل لاینحل تبدیل کرده باشد.
گرسنگی و رفتار مغز
گرسنگی توسط ساقهی مغز کنترل میشود. هیپوتالاموس که در قسمت پایین مغز قرار دارد، مسئولیت تنظیم گرسنگی و دیگر انگیزههای اصلی را به عهده گرفته است. هیپوتالاموس سنسورهایی دارد که به معنی واقعی کلمه طعم خون را حس میکنند! این سنسورها میتوانند سطح چربی، پروتئین، قند و حتی فشار و دمای خون را تشخیص دهند. هیپوتالاموس با جمعآوری این دادهها و ترکیب آنها با دیگر سیگنالهای حسی که از سیستمهای دیگر مغز گرفته است، مواردی مانند پر بودن روده، طعم و مزه و بوی غذا، ظاهر غذا و حتی زمان روز را و دیگر شرایط محیطی را تشخیص میدهد.روشهای مرسوم در کاهش وزن
البته قرار نیست نقش فیزیک را در این بین انکار کنیم. طبیعتا کالری کمتر وزن شما را کاهش خواهد داد. اما وقتی صریحا دست به کاستن کالری روزانهی خود میزنید پاسخ عکس خواهید گرفت. تقریبا همه سعی بر این دارند تا با رژیم غذایی به نبرد برجستگی شکم بروند! در حالی که رژیمهای غذایی فقط نوعی درگیری روانی هستند که بیشتر باعث افزایش وزن میشوند.
حالا گزینهی "ورزش کردن" را در نظر بگیرید که یکی دیگر از راهکارهای مرسوم کاهش وزن است. طبیعتا با از دست دادن کالری در باشگاه ورزشی، از وزن شما کاسته میشود. اما تمام ماجرا، فیزیک نیست. وقتی مقداری از کالری خود را در باشگاه میسوزانید، در باقی مدت زمان روز خود کالری کمتری نسبت به یک روز معمولی مصرف خواهید کرد. ضمن این که به علت ورزشی که کردهاید، احساس کمکاری و کوتاهی هم نمیکنید. علاوه بر آن به علت گرسنگی حاصل از ورزش، وعدههای غذایی شما حجم بیشتری پیدا میکند.
فرض کنید که به تمام توصیههای استاندارد عمل کردید و هر رژیم غذایی پیشنهادی را هم انجام دادید. بعضی از آنها ممکن ست در کوتاه مدت موثر باشند و تا قبل از این که اراده تان سست شود نتایج قابل قبولی برای شما فراهم کند. پس اگر قرار است تنها مشکل اضافه وزن شما ناشی از کنترل کالری باشد، ایراد وارده باید به شخصیت و ارادهی شما منتهی شود. اراده مفهومی است که در حوزهی روانشناسی تعریف دارد و کمک میکند تا منافع طولانی مدت را به لذتهای کوتاهمدت ترجیح دهید. گاهی اوقات پیچیدگی روان انسان سعی در تخریب تلاشها و ممارستهای وی در طول مسیر یک هدف دارند.
گرسنگی بیش از هر چیز دیگری، یک حالت برانگیختگی ذهنی است. روانشناسان در خصوص این موضوع حداقل مطالعاتی به مدت یک قرن داشتهاند. اکثر ما قبل از شام احساس گرسنگی و بعد از مهمانی احساس سیری داریم. اما اینها تنها ظاهر ماجرا است. گرسنگی فرآیندی است که همیشه حی و حاضر وجود دارد و در پسزمینهی ذهن ما فعال است. فقط گهگاهی به صورت یک نیاز آگاهانه خود را نشان میدهد. به بیانی دیگر گرسنگی بیشتر شبیه به "حالت" یا "خلق و خو" است. حالتی که به عنوان یک زیرلایه عمل کرده و حتی میتواند خیلی از تصمیم گیریهای ما را تغییر دهد. ضمن این که این قدرت را دارد اولویتهای ما را مشخص کند و ما را ترغیب به سرمایه گذاریهای عاطفی برای اهداف بلند مدت کند و همچنین میتواند ادراکات حسی ما را به شکل عمیقی تغییر دهد.
مرز بین احساس و واقعیت
فرض کنید پشت میز شام مینشینید و چشمتان به همبرگر داخل بشقاب میافتد. با خود میگویید: "چه همبرگر کوچکی! چرا آنقدر کوچک آن را درست کردهاند؟ حداقل باید سه عدد از این همبرگر بخورم تا سیر شوم." شما همبرگر را کوچک میبینید چون گرسنه هستید. به عبارتی دیگر حالت گرسنگی آن لحظه، همبرگر را کوچکتر از اندازهی واقعی نشان میدهد. در صورتی که اگر سیر باشید، همان همبرگر خیلی هم بزرگ به نظر میآید. با افزایش احساس گرسنگی، حس میکنید کمیلاغرتر از گذشته شدهاید و رژیم غذایی شما یک ریاضت افراطآمیز است. در حالی که در زمان سیری ممکن است خود را مثل یک نهنگ چاق و حجیم حس کنید.
حتی حافظه را هم میتوان در این رابطه فریب داد. فرض کنید فهرستی از تمام چیزهای را که میخورید در ذهن خود ثبت کردهاید. آیا به محفوظات ذهنی خود اعتماد دارید؟ نه تنها حجم غذایی که میخورید ر فراموش میکنید بلکه گاهی موارد موجود را هم از یاد میبرید. در حالت گرسنگی ممکن است سه تکه نان بخورید و بعد از صرف غذا به یاد بیاورید که تنها یک نان مد نظر بوده است.
یکی از مطالعات اخیر نشان داده است که بیشترین میزان کالری افراد از طریق تنقلاتی که در بین وعدههای غذایی میخورند، تامین میشود. با این حال اکثر مردم این واقعیت را انکار میکنند و قطعا برای آنها هم جای تعجب خواهد بود که حجم میان وعده و ریزه خوریها آنها چقدر بالا است.
از آنجا که گرسنگی خارج از محدودهی خودآگاه ما عمل میکند کنترل آن کار سختی است. شاید همین مسئله چاقی را به یک مشکل لاینحل تبدیل کرده باشد.
گرسنگی و رفتار مغز
گرسنگی توسط ساقهی مغز کنترل میشود. هیپوتالاموس که در قسمت پایین مغز قرار دارد، مسئولیت تنظیم گرسنگی و دیگر انگیزههای اصلی را به عهده گرفته است. هیپوتالاموس سنسورهایی دارد که به معنی واقعی کلمه طعم خون را حس میکنند! این سنسورها میتوانند سطح چربی، پروتئین، قند و حتی فشار و دمای خون را تشخیص دهند. هیپوتالاموس با جمعآوری این دادهها و ترکیب آنها با دیگر سیگنالهای حسی که از سیستمهای دیگر مغز گرفته است، مواردی مانند پر بودن روده، طعم و مزه و بوی غذا، ظاهر غذا و حتی زمان روز را و دیگر شرایط محیطی را تشخیص میدهد.روشهای مرسوم در کاهش وزن
البته قرار نیست نقش فیزیک را در این بین انکار کنیم. طبیعتا کالری کمتر وزن شما را کاهش خواهد داد. اما وقتی صریحا دست به کاستن کالری روزانهی خود میزنید پاسخ عکس خواهید گرفت. تقریبا همه سعی بر این دارند تا با رژیم غذایی به نبرد برجستگی شکم بروند! در حالی که رژیمهای غذایی فقط نوعی درگیری روانی هستند که بیشتر باعث افزایش وزن میشوند.
حالا گزینهی "ورزش کردن" را در نظر بگیرید که یکی دیگر از راهکارهای مرسوم کاهش وزن است. طبیعتا با از دست دادن کالری در باشگاه ورزشی، از وزن شما کاسته میشود. اما تمام ماجرا، فیزیک نیست. وقتی مقداری از کالری خود را در باشگاه میسوزانید، در باقی مدت زمان روز خود کالری کمتری نسبت به یک روز معمولی مصرف خواهید کرد. ضمن این که به علت ورزشی که کردهاید، احساس کمکاری و کوتاهی هم نمیکنید. علاوه بر آن به علت گرسنگی حاصل از ورزش، وعدههای غذایی شما حجم بیشتری پیدا میکند.
فرض کنید که به تمام توصیههای استاندارد عمل کردید و هر رژیم غذایی پیشنهادی را هم انجام دادید. بعضی از آنها ممکن ست در کوتاه مدت موثر باشند و تا قبل از این که اراده تان سست شود نتایج قابل قبولی برای شما فراهم کند. پس اگر قرار است تنها مشکل اضافه وزن شما ناشی از کنترل کالری باشد، ایراد وارده باید به شخصیت و ارادهی شما منتهی شود. اراده مفهومی است که در حوزهی روانشناسی تعریف دارد و کمک میکند تا منافع طولانی مدت را به لذتهای کوتاهمدت ترجیح دهید. گاهی اوقات پیچیدگی روان انسان سعی در تخریب تلاشها و ممارستهای وی در طول مسیر یک هدف دارند.
به طوری که در پایان یک روند به ظاهر در حال پیشرفت با موانعی چون افسردگی یا تضعیف روحیه مواجه میشویم. کاهش وزن از جمله مسائلی است که زمام آن به سادگی در دست ذهن قرار نمیگیرد. نتایج یک بررسی اخیر نشان داده است که اگر بیش از حد چاق هستید، شانس برگشت شما به حالت نرمال کمتر از یک درصد است.
بیشتر پزشکان، مربیان و متخصصان فعال در عرصهی سلامتی و بهداشت به اضافه وزن از زاویهی شیمی نگاه میکنند و راهکارهای مرسومی چون ایجاد تعادل بین کالری ورودی و خروجی، غذا خوردن کمتر و ورزش بیشتر پیشنهاد میدهند. گاهی تمام کالریها معادل هم در نظر گرفته میشود و گاهی بعضی از آنها در دسته بندیهایی چون کالریهای بد و کالریهای کربوهیدرات قرار میگیرند که باید از هر دو اجتناب کرد.
بیشتر پزشکان، مربیان و متخصصان فعال در عرصهی سلامتی و بهداشت به اضافه وزن از زاویهی شیمی نگاه میکنند و راهکارهای مرسومی چون ایجاد تعادل بین کالری ورودی و خروجی، غذا خوردن کمتر و ورزش بیشتر پیشنهاد میدهند. گاهی تمام کالریها معادل هم در نظر گرفته میشود و گاهی بعضی از آنها در دسته بندیهایی چون کالریهای بد و کالریهای کربوهیدرات قرار میگیرند که باید از هر دو اجتناب کرد.
تمام این رویکردها بر هضم و استقرار کالری در داخل بدن تمرکز دارند و اکثر آنها روانشناسی را نادیده میگیرند. از طرفی دیگر همچنان شاهد شکست راهکارها و مشاورههای پزشکی در عرصهی رژیم غذایی هستیم. نتیجهی فعلی هم این است که بیش از دو سوم جمعیت ایالات متحده دارای اضافه وزن هستند که از این میزان بیش از یک سوم آنها به چاقی مفرط مبتلا هستند.
این آمار رو به افزایش در ایالات متحده و سراسر جهان و همچنین تنگتر شده فاصلهی بین شکم با صفحه نمایش دسکتاپ نشان میدهند که برای رفع مشکل وزن، روی نکات غلطی پافشاری میکنیم. اپیدمی چاقی ارتباطی به کالری یا حتی اراده ندارد. اولین گمان من این بود که مشکل چاقی برآیند نوعی مسمویت در سیستم نظارتی طبیعی است. سیستم بدنی ما در عین پیچیدگیهایی که دارد به زیبایی کالیبره شده است و در طول میلیونها سال تکامل به درستی عمل کرده است. اگر قرار بود این سیستم بدون هیچ گونه تلاش آگاهانهای درست کار کند، بیش از دو سوم افراد با مشکل اضافه وزن مواجه نمیشدند. پس چگونه میتوانیم صورت مسئلهی گرسنگی و سیری خود را حل کنیم؟
عادتهای غلط غذایی
سه عادت بد غذایی باعث میشد که احساس گرسنگی بیشتر شود. این سه عادت شامل مصرف غذاهایی با کربوهیدرات بالا، مصرف غذاهای کم چرب و اندازهگیری دقیق میزان کالری دریافتی است.
رژیم غذایی کربوهیدراتی، رژیم غذایی معمول آمریکاییها است. در این رژیم غذایی، صبحانه شامل کروسانت، پنکیک با شربت، یا کلوچه است.. ضمن این که غله و شیر هم در آن وجود دارد. طبیعتا غلات تماما کربوهیدرات است. ناهار این نوع رژیم را هم در نظر بگیرید: چنانچه اهل خوردن غذاهای ناسالم و فست فود باشیم مک دونالد یکی از گزینههای بارز است. سیب زمینیهای سرخ شده تماما کربوهیدرات هستند. نوشیدنیهای گازدار قند زیادی در خود دارند. چربی تنها بخش کوچکی از این نوع مواد غذایی است.
میان وعده بعد از ظهر مربوط به این نوع رژیم هم شامل نوشیدنیهای شیرین به همراه بیسکوییت است. چنانچه اهل رعایت نکات سلامتی باشید ممکن است موز را به عنوان میان وعده انتخاب کنید که پر کربوهیدراتترین میوهی موجود در جهان است. در مورد وعدهی شام هم میتوان به غذاهای درست شده از سیب زمینی، خوراک پاستا، برنج و نان اشاره کرد. حتی سوشی که غذای سالمی به نظر میرسد عمدتا برنج است. شاید با این اوصاف امیدتان به سوپ باشد. در حالی که سوپ هم حاوی رشته فرنگی و گاهی مواقع سیب زمینی است.
این آمار رو به افزایش در ایالات متحده و سراسر جهان و همچنین تنگتر شده فاصلهی بین شکم با صفحه نمایش دسکتاپ نشان میدهند که برای رفع مشکل وزن، روی نکات غلطی پافشاری میکنیم. اپیدمی چاقی ارتباطی به کالری یا حتی اراده ندارد. اولین گمان من این بود که مشکل چاقی برآیند نوعی مسمویت در سیستم نظارتی طبیعی است. سیستم بدنی ما در عین پیچیدگیهایی که دارد به زیبایی کالیبره شده است و در طول میلیونها سال تکامل به درستی عمل کرده است. اگر قرار بود این سیستم بدون هیچ گونه تلاش آگاهانهای درست کار کند، بیش از دو سوم افراد با مشکل اضافه وزن مواجه نمیشدند. پس چگونه میتوانیم صورت مسئلهی گرسنگی و سیری خود را حل کنیم؟
عادتهای غلط غذایی
سه عادت بد غذایی باعث میشد که احساس گرسنگی بیشتر شود. این سه عادت شامل مصرف غذاهایی با کربوهیدرات بالا، مصرف غذاهای کم چرب و اندازهگیری دقیق میزان کالری دریافتی است.
رژیم غذایی کربوهیدراتی، رژیم غذایی معمول آمریکاییها است. در این رژیم غذایی، صبحانه شامل کروسانت، پنکیک با شربت، یا کلوچه است.. ضمن این که غله و شیر هم در آن وجود دارد. طبیعتا غلات تماما کربوهیدرات است. ناهار این نوع رژیم را هم در نظر بگیرید: چنانچه اهل خوردن غذاهای ناسالم و فست فود باشیم مک دونالد یکی از گزینههای بارز است. سیب زمینیهای سرخ شده تماما کربوهیدرات هستند. نوشیدنیهای گازدار قند زیادی در خود دارند. چربی تنها بخش کوچکی از این نوع مواد غذایی است.
میان وعده بعد از ظهر مربوط به این نوع رژیم هم شامل نوشیدنیهای شیرین به همراه بیسکوییت است. چنانچه اهل رعایت نکات سلامتی باشید ممکن است موز را به عنوان میان وعده انتخاب کنید که پر کربوهیدراتترین میوهی موجود در جهان است. در مورد وعدهی شام هم میتوان به غذاهای درست شده از سیب زمینی، خوراک پاستا، برنج و نان اشاره کرد. حتی سوشی که غذای سالمی به نظر میرسد عمدتا برنج است. شاید با این اوصاف امیدتان به سوپ باشد. در حالی که سوپ هم حاوی رشته فرنگی و گاهی مواقع سیب زمینی است.
تمام نوشیدنیهای شیرین، دسرها و تنقلات قبل از خواب در خانوادهی کربوهیدراتها جای میگیرند. فراوانی این دسته به حدی است که محال است که وارد یک سوپرمارکت شوید و خود را در هجوم مواد غذایی کربوهیدرات دار نبینید. این نوع غذاها توانسته است ذائقهی ما را تحت سلطهی خود قرار دهد و حساسیتی نسبت به مصرف زیاد آنها از خود نشان ندهیم.