اگر شما با مساله مهمي روبهرو شديد كه نياز به تصميمگيري بود و تصميم گرفتيد و اشتباه از آب درآمد شما را ميبخشم ولي اگر تصميم نگرفتيد، شام را نميبخشم.
بيشك براي شما زياد پيش آمده كه بايد تصميم ميگرفتيد يا به فكر راهحلي براي مسايل ريز و درشت روزمره باشيد. توانايي حل مساله از ويژگيهاي مهم هوش هيجاني ماست. قبلا در خحصوص هوش هيجاني يا عاطفي مقالاتي در مجله به چاپ رسيده و در آنجا تاكيد شده كه بسياري از مردم داراي IQ بالايي هستيد يعني از هوش استدلالي يا ذهني گيرايي برخوردارند و نمود اين ويژگي در نمرات درسي به خصوص درس رياضيات آنها مشهود است ولي بسياري از همين افراد با ترك تحصيل يا مشكلات اخلافي و اجتماعي مواجه ميشوند و بر عكس افرادي كه از هوش استدلالي متوسطي برخوردارند با انگيزهاي قوي و ارادهاي استوار مراتب عالي موفقيت در زمينههاي مختلف را طي ميكنند.
IQ فقط يك وسيله است. اما در دست چه كسي با چه روحيهاي چه انگيزهاي؟ نگرشها، قبول واقعيت، تربيت، خوشبيني يا بدبيني، ميزان روابط و تربيت اجتماعي مربوط است به EQ يا همان هوش هيجاني. در اينجا به بررسي يكي از فاكتورهاي هوش هيجاني كه قدرت حل مساله نامنيده ميشود، ميپردازيم.
امان از دست مادراني كه از بند كفش بچه گرفته تا وظيفه فكر كردن كودك همه و همه را به تنهايي و از روي به اصطلاح دلسوزي جزو وظايف خود قرار ميدهند. اگر كودك نتوانست با خمير بازي شكلي بسازد برايش انجام ميدهد. مسالههاي رياضي را چه كسي حل ميكند؟ گاهي مشقها را چه كسي مينويسد؟ چه كسي جوابگوي منازعه كودكش با همبازياش است؟ خوب معلوم است مادر دلسوزتر از كودك. تعجبي ندارد كه اينگونه كودكان حوصله حل يك معماي ساده را هم نداشته باشند. اصولا كنجكاوي در آنها كمتر رشد يا فرصت رشد را داشته است. تنبلي ذهني و عجز از حل مسايل ريز و درشت شخصي، كودك را با وجود معلم خصوصي و مدرسه آنچناني، ناموفق و بيعلاقه به درس و تحصيلات كرده است.
علاقه در اثر آنچه كه ما به كودك ميدهيم به وجود نميآيد بلكه در اثر آنچه كه خود او ميخواهد و مشكلش را خودش حل ميكند به وجود ميآيد. در حل مساله لذتي نهفته است و شيريني اين لذت، شخصي و انفرادي است. هيچ كس نميتواند چنان لذتي را به كسي هديه كند جز خود شخص. در حل مساله راهحلهاي زيادي تجزيه و تحليل ميشود و اين مساله تا نتيجه نهايي، عامل فعاليت ذهن و سيالي فكر ميشود. قدرت حل مساله مانعي است در برابر تسليم به هر سوءرفتاري. آيا نميخواهيد فرزنداني داشته باشيد كه مدير و مدبر و خلاق باشند؟ پس به جاي ستيز در مقابل مسايل و به جاي گريز از شر آن بيابيم قدرت حل آنها را بياموزيم تمرين كنيم و براي كودكانمان قدرت به ارث بگذاريم نه ثروت. در اينجا لازم است به چن نكته كلي در تربيت حل مساله توجه كنيم.
1- در مقابل وظايف شخصي كودك مثل غذا خوردن، مسواك زدن، حمام كردن، شستن دست و صورت و ... دخالت مستقيم نكنيم.
2- اگر كودك با دوستش مشكلي دارد او را براي يافتن راهحل قبل از ارايه راهحل و نصيحت كردنش به فكر كردن و جواب خودش را شنيدن، تشويق كنيد.
3- اگر تصميمش غلط است مستقيم به او نگوييد بلكه از وي بخواهيد بيشتر فكر كند و به عواقب كارش بينديشد.
4- در انجام امور تحصيلي او دخالت مستقيم نكنيد.
5- معما و سرگرميهاي متنوع در اختيارش بگذاريد. زود به آنها جواب ندهيد و براي جوابهاي وي پاداش در نظر بگيريد.
6- وظيفه شما قرار دادن ابزار اطلاعاتي و آموزش در دسترس آنهاست. مشاور خوب فقط نحوه چگونوگي دسترسي به اطلاعات را ياد ميدهد ولي مسووليت را به دست كودك ميسپارد.
7- اگر ميخواهيد فرزند شما تا پايان مراحل تحصيلاتش از ابتدا تا انتها با ذوق و علاقه و به قول معروف اتوماتيكوار عمل نمايد بگذاريد مسايلش را خودش حل كند.
بخش اعظم ناراحتيها، خصومتها، و نارضايتيهاي دنيا، ناشي از مهارتهاي اندك در حل مشكلات است. اغلب مدارس اين مهارتها را به دانشاموزان ياد نميدهند.