انتخاب شغل و آمادگي براي اشتغال يکي از مهمترين تکاليف مربوط به دوران رشد است که نوجوانان در جوامع مختلف، بويژه در جوامع صنعتي، با آن مواجه مي شوند.
اگر چه اين مساله هميشه براي پسران مصداق داشته، اما شواهدي وجود دارد که در سالهاي اخير براي دختران نيز اهميت پيدا کرده است. متأسفانه، شواهد قابل توجهي وجود دارد که نوجوانان اطلاعات کمي در مورد مشاغل و چگونگي انتخاب يک شغل دارند.
عوامل اقتصادي و اجتماعي، بين تجربيات روزمره نوجوانان و دنياي کار فاصله انداخته است. يکي از مهمترين عوامل اجتماعي که بر آرزهاي شغلي نوجوانان تاثير مي گذارد خانواده است. آرزوهاي شغلي نوجوانان با خواستهاي والدين آنان براي موفقعيتهاي شغلي فرزندانشان رابطه دارد.
به نظر مي رسد که مادران و پدران اثرات متفاوتي بسته به سن کودک بر ارزشهاي شغلي کودکان خود دارند. مادراني که شاغل هستند نگرش مثبتي نسبت به کار خود، به عنوان يک زن و نيز يک نيروي کار دارند و مي توانند الگوهاي شغلي مثبتي براي فرزندان خود باشند تا آن حد که پدران بتوانند نگرش مثبتي نسبت به زنان به عنوان نيروي کار داشته باشند، مي توانند در شکل دهي نگرشهاي مثبت نسبت به زنان شاغل، هم در پسران و هم در دختران خود تاثير داشته باشند
وضعيت اجتماعي و اقتصادي خانواده تاثير نيرومندي بر انگيزش والدين نسب به کار دارد که آن هم به نوبه خود بر آرزوهاي شغلي نوجوانان تاثير مي گذارد.
تحقيقات نشان مي دهد که پدران طبقه متوسط تاثير قابل توجهي برآرزوهاي شغلي پسران و دختران خود دارند. پدران طبقه پايين تاثير کمتري دارند و بيشترين تاثير را پدراني داشته اند که وضعيت طبقه بالا را داشته و رابطه بسيار نزديکي با پسران خود دارند.
همچنين تحقيقات نشان داده است که دختراني که موفقيتهاي بالايي داشته اند رابطه خوبي با پدران خود دارند. همسالان و دوستان نيز به ميزان زيادي مي توانند بر آرزوهاي شغلي پسران تاثير داشته باشند.
مطالعات نشان ميدهد که مشاوران آنطور که بايد در مشاوره شغلي موفق نبوده اند بسياري از مشاوران شغلي در مورد مشاغل زنان نگرشهاي قالبي و جنسيتي دارند.
نياز است که بر تعداد مشاوران افزوده شده و آنها را براي مشاوره و نيازهاي شغلي از جمله امکان استفاده از دستگاههاي کامپيوتري، تصميم گيري شغلي، مورد آموزش قرار دهند.
▪ طبقه اجتماعي و اقتصادي به دلايل متعددي بر آرزوهاي شغلي پسران تاثير مي گذارند.
ـ نخست: نوجوان به طور معمول سطوح آموزشي و شغلي را آرزو مي کنند که با آن آشنا هستند.
ـ دوم :به نظر مي رسد طبقه اجتماعي- اقتصادي امکان دستيابي به برخي مشاغل را تعيين مي کند
ـ سوم: طبقه اجتماعي و اقتصادي بر ادراک نوجوانان از فرصتهاي شغلي موجود براي وي تاثير مي گذارد.
به دلايل زيادي طبقه اقتصادي- اجتماعي پايين تر احتمال کمتري، براي دستيابي به مشاغل طبقه بالاتر را دارا هستند از جمله اين دلايل عبارتند از:
تحصيلات پايين، فرصتهاي کمتر براي آموزش پيشرفته به علت تحصيلات پايين و محدوديتهاي مالي و عدم آشنايي با مهارتهاي اجتماعي و ارزشهاي طبقه متوسط.
هوش و استعداد نيز به نوبه خود بر آرزوهاي شغلي نوجوانان تاثير گذار است:
تحقيقات آشکار ساخته که نوجوانان باهوش تر، آرزوهاي شغلي و آموزشي بالاتري نسبت به همسالان کم هوش تر خود دارند. احتمال کمي وجود دارد که اين در مورد دختران صحت داشته باشد، همچنين نوجوانان باهوش تر تصميمات شغلي واقع گراتري مي گيرند، يعني احتمال بيشتري وجود دارد که مشاغلي با توانائيها، علايق و فرصتهاي شغلي خود انتخاب کنند.
نوجوانان امروز اغلب نسبت به شرايط و فرصتهاي شغلي يا بي اطلاعند يا اطلاعات نادرست دارند. آنها همچنين در مورد مهارتها و علائق خودشان و فرايند تصميم گيري شغلي اغلب بسيا رکم مي دانند. علاوه براين وضعيت اقتصادي موجود بسياري از کشورها بر نوجوانان فشار مي آورد تا شغلي را هر شغلي بدست آورند.
در جامعه ما به طور عموم برنامه ها دبيرستاني و دانشگاهي با توجه به آموزش شغلي افراد نوجوان طراحي نشده است به جز دبيرستانهاي فني. تاکيد اصلي آموزش بر باسواد کردن افراد متمرکز است. برخي انتقاداتي که از نظام آموزشي مي شود اين است که فارغ التحصيلان مدارس و دانشگاهها، مهارتهاي شغلي و مناسب بازار را فرا نمي گيرند.
بسياري از دانش آموزان بين برنامه هاي تحصيلي خود و مشاغل آينده رابطه اي نمي بينند، همچنين باعث شده است که آنها در انتقال از نقش دانش آموز به نقش نيروي کار مشکلاتي داشته باشند. بسياري از اين مشکلات در صنعتي شدن فرايند جوامع ريشه دارد.
درخاتمه بايد گفت که : مدل سنجش و هماهنگ کردن صفات، نظريه مفهوم(خود) سوپر و نظريه رشد شغلي کينزبرگ، همگي نظرات جالبي را در مورد رشد شغلي مطرح مي کنند.