ذهن انسان بر زندگي او تاثير مي گذارد، ديدگاه ما نسبت به تعريفي که از دنيا و روابط آن در ذهن داريم و طرز فکر و نگرش ما بر زندگي ما اثر مي گذارند. اين تاثيرات را مي توان به سه گروه عمده دسته بندي کرد:
تاثير ذهن بر شخصيت
علم روانشناسي سال هاست پيرامون اين موضوع تحقيق و بررسي مي کند. بطور مثال، انسان با اعتماد به نفس ضعيف، تصوير مطلوب و خوبي از خويش در ذهن ندارد و اين ذهنيت مدام اعتماد به نفسش را ضعيف تر مي کند.
تاثير ذهن بر رفتار و روابط
وقتي شما از رييس تان متنفر باشيد. خود به خود طرز برخورد شما و حرف هايي که درباره ي او مي زنيد تحت تاثير اين نفرت قرار مي گيرد و اين در رابطه ي شما و رييس تان تاثير خواهد گذاشت. حتي او مي تواند ناخودآگاه متوجه احساس شما نسبت به خودش شود و اين در آينده ي شغلي شما مؤثر خواهد بود. در واقع نوع نگرش ما بر ديگران بر رفتار و روابط مان با آنها تاثيرگذار است.
تاثير ذهن بر بدن
البته علم روانشناسي هنوز به تمام ابعاد اين تاثير پي نبرده است. اما همه مي دانيم که بعضي بيماري هاي جسمي ريشه در ذهن و روان ما دارند. مثلاً شخصيت عصبي يا افسرده ي ما مي تواند جسم ما نيز اثر منفي بگذارد و باعث بروز انواع بيماري ها شود. اکنون توصيه ي پزشکان به اکثر بيمارها اين است که حرص نخورند، نگران نباشند و ...
اما برعکس اين قضيه هم صادق است. يعني يک ذهنيت مثبت مي تواند اثر مثبتي بر جسم داشته باشد. اگر افکار منفي مي توانند جسم را بيمار کنند، چرا افکار مثبت نتوانند جسم را درمان کنند؟! بارها شنيده و ديده ايم که شخصي فقط با نيروي ذهني خويش بيماري لاعلاج خود را درمان کرده است.
در فيلم مستند راز، مردي که قطع نخاع کامل شده و فقط قادر به تکان دادن پلک چشمش بود و حتي تنفس او با دستگاه صورت مي گرفت، تصميم گرفت تا قبل از کريسمس با پاي خود از بيمارستان خارج شود و اين کار را هم کرد. او با تلقين و ساختن تصاوير ذهني مثبت، ضايعه ي قطع نخاع خويش را درمان کرد. بيماران سرطاني زيادي هم هستند که فقط با نيروي ذهن خويش اين کار را کرده اند. خانم مسني پس از بهبود رماتيسم خود، مرکزي داير کرده است که خانم هاي مسن با صندلي چرخ دار وارد اين مرکز مي شوند و پس از تمرينات ذهني و شفاي بيماري شان با پاي خود از آنجا خارج مي شوند. از اين نمونه ها فراوان است و قدرت ذهن بي پايان.
چند بار پيش آمده که با نگاه کردن به چهره ي يک نفر، شخصيت او را قضاوت کرده ايد؟ مثلاً با نگاه به چهره ي کسي به نظرتان آدم خوبي آمده يا قيافه اش براي شما تداعي کننده ي آدم بدجنسي بوده است؟
اين چه چيزي را ثابت مي کند؟ تاثير ذهن و طرز فکر شخص بر شخصيتش و تاثير شخصيت او بر چهره و جسمش.
آنها که با خود مي گويند: «ما ديگر داريم پيرمي شويم»، «ديگر بايد بيشتر مواظب خودمان باشيم»، «الان سني است که آدم زود مريض مي شود»، «من ديگر به آخر رسيده ام»، «ديگر از ما گذشته» و ... بيماري و پيري را به سمت خود مي کشانند.
اما اگر سرزنده باشيد و خود را جوان و سالم بدانيد و به جاي اينکه منتظر پيري و بيماري باشيد، به سالم تر و جوان تر شدن خود فکر کنيد، احتمالاً روند پير شدن خود را کندتر خواهيد کرد يا حتي چيزي بيش از آن.
چه بايد کرد؟
انسان مثبت يا متعادل هم مثل همه ي آدم ها ممکن است ناراحت يا رنجيده يا عصباني شود، اما موضوع و نکته ي مهم در ميزان و شدت ناراحتي و عصباني شدن است. يعني آن قدر عصباني نشويم که به خود و ديگران آسيب برسانيم و غصه و ناراحتي، چندين روز بر زندگي مان سايه بيندازد.
اگر چيزي ناراحت مان کرد، سعي کنيم در اولين فرصت ممکن از آن حالت دربياييم. لبخند بزنيم و تا آنجا که مي توانيم مشکلات را ساده تر بگيريم و فراموش نکنيم که دنيا بر مردمان سختگير بيشتر سخت مي گيرد. البته ممکن است در ابتدا اين کار آسان نباشد، بخصوص براي کساني که روحيه ي حساسي دارند و زودرنج هستند، اما اگر بخواهند و تلاش کنند، حتماً موفق مي شوند.
محيط و آدم هاي اطراف ما هميشه چيزهايي براي رنجاندن و عصباني کردن ما دارند و اين امري است اجتناب ناپذير، اما ما مي توانيم خودمان را عوض کنيم و ميزان حساسيت هاي مان را کم کنيم، اين درست مثل خانه يي است که از محيط اطراف و از هوا گرد و غبار مي گيرد. هيچ گاه نمي توان از ورود گرد و غبار جلوگيري کرد. چون حتي از پنجره ي بسته هم وارد مي شود. اما اين ما هستيم که نبايد بگذاريم گرد و غبار همه جا را بگيرد و همه چيز را تيره و مات کند. مساله ي مهم وجود گرد و غبار نيست. بلکه ميزان آن است. اگر خانه کمي گرد و غبار داشته باشد مهم نيست، اما اگر پر از گرد و غبار بشود، آن وقت زندگي ما رنگ و زيبايي خود را از دست مي دهد.
عواطف منفي هم درست همين طور هستند، اگر از حد بگذرند همه چيز را به هم مي ريزند.
پس بايد عواطف مثبت و منفي مان را در حد متعادل نگه داريم. نه خوشحالي خيلي زياد و افراطي خوب است و نه ناراحتي بيش از حد. گاه تکرار کردن يا نوشتن چند جمله ي مثبت تاثير شگرفي بر روحيه ي ما و در پي آن بر زندگي مان خواهد گذاشت. مي توانيم يک جمله را آن قدر تکرار کنيم تا به يک باور تبديل شود و آن گاه آن باور را در زندگي ما متجلي خواهد شد.