نوزاد انسان با ظرفیتهای شناختی و ذهنی و رفتاری فراوانی كه خداوند در دستگاه عصبی او به ودیعه گذاشته است به دنیا میآید اما این ظرفیتها برای به فعلیت درآمدن نیازمند محیط مناسب، آموزش و تجربه است. برای نمونه، ظرفیت زبانآموزی در وجود هر كودكی وجود دارد، اما اگر در یك دوره حساس رشدی كه از یك تا چهار سالگی این ظرفیت فعال نشود، كودك دیگر هیچ گاه نمیتواند سخن گفتن را بیاموزد.
كودكانی كه با محركهای مناسب و در محیط شایسته بار میآیند، یعنی پدر و مادر و اطرافیان با آنان وقت صرف میكنند، میگویند و میشنوند، آنچه را در اطراف آنان است میبینند و كتاب میخوانند از نظر هوشی و ذهنی بر كودكانی كه در محیط محروم و انزوا بار میآیند برتری دارند.
نقشپذیری در شكل دادن به روحیه و رفتار كودكان و نوجوانان اهمیت زیاد دارد. به این موضوع در علوم رفتاری همانندسازی گفته میشود. یعنی كودك ویژگیهای فكری و عاطفی و رفتاری افراد شاخص زندگی خود را میپذیرد و بیآنكه بداند شبیه آنان میشود.
به همین دلیل پدر خوب، پسر خوب را پرورش میدهد و مادر خوب نیز برای دخترش نمونه زن بودن، همسر بودن و مادر بودن میشود. اگر پدر و مادر در زندگی فرزند نقشی نداشته باشند، فرزند هویت مناسب پیدا نمیكند و اگر پدر و مادر بدرفتار باشند، فرزندی با هویت منفی و اجتماعستیز را پرورش میدهند.
گذشته همیشه به صورت دیدگاههای شخصیتی، در زندگی آینده فرد تجلی میكند. در دنیای امروز علاوه بر پدر و مادر و آموزگاران، رسانههای گروهی بویژه تلویزیون بر شكل دادن خلق و رفتار كودك و نوجوان نقش دارند اگر نمونههایی كه آنها تبلیغ میكنند شایسته باشند، كودك به وسیله همانندسازی با این نمونههای خوب، رفتار آنان را تقلید میكند اما اگر نمونههایی كه در رسانه ظاهر میشوند نماینده گفتار و رفتار نادرست باشند مروج بیمسئولیتی، دروغگویی، رفتارهای غیراخلاقی و قانونشكنی خواهند شد.
به همین علت ضروری است پدران و مادران از هم اكنون نه تنها به فكر اصلاح رفتارهای نامناسب خود باشند، بلكه در مورد كاربرد اینترنت و ماهواره و غیره مراقب باشند كه مبادا در اثر غفلت با فرزندی كجرفتار مواجه شوند. پدران و مادران آگاه، فرزندان آگاه به جامعه تحویل خواهند داد.