مشاركت از نظر لغوي به معني شركت كردن است . مشاركت ، نوعي رفتار بامردم ات كه آنان را قادر مي سازد تا بر حوادث مؤثر بر زندگيشان تأثير قاطع بگذارند، به همين خاطر بايد از آزادي كامل و از جمله حق اظهار نظر برخوردار باشند و داراي اهميت و ارزش تلقي شوند.
آلن پيرفيت (---) در ديباچه اثر دسته جمعي و مشاركت چيست مي نويسد: مشاركت مورد مشورت قرار گرفتن قبل از تصميمگيري را گويند به نحوي كه اظهار نظر شخصي و اعمال مراقبت در جريان اجرايي اين تصميم و تحول نتايج آن امكان داشته باشد.
يك قرن و اندي سال پيش استوارت ميل نوشت: تنها حكومتي مي تواند جلوگيري همه ضرورت هاي دولت اجتماعي باشد كه همه افراد ملت با آن مشاركت داشته باشند.
ويژگي هاي مشاركت
1-مشاركت مشروط به برابري انسان ها و منوط به آزادي آنهاست . در يك نظام مشاركتي فرض بر اين است كه مردم بايد فرصت مناسب براي تأثيرگذاري بر سياست ها و به دست آوردن مشاغل عمومي را داشته باشند و دولت نيز بايد امكان رقابت را بر اساس شايستگي افراد مهيا كند.
2-مشاركت حق مردم است و بيش از هر چيز نيازمند اقدام آگاهانه آنهاست . مشاركت امري تحميلي يا دعوتي نيست بلكه نوعي توان بخشي به گروه هاي ضعيف توأم با مشكلات خود نقش داشته باشند، چنين مشكلاتي نه فرمايشي است و نه وضع كردني بلكه بايد آن را به دست آورد، يعني امتيازي نيست كه حكومت به اتباع خويش مي دهد. بلكه حقي است كه بايد از آن استفاده كند.
3-مشاركت يك فرآيند است با محصول ثابت و نهايي توسعه.
4-مشاركت فعاليتي كمي و كيفي و داراي درجاتي است . لذا گسترده و ژرفاي آن متغير و در عين حال مهم مي باشد، وسعت مشاركت بدون عمق كافي آن را سطحي و آسيب پذير مي گرداند و عمق بدون وسعت مشاركت نمي شود.
5-مشاركت داراي پيامدهاي دو سويه است و چنانچه بنا باشد مؤثر واقع گردد، مستلزم تغييراتي بنياني در انديشه و عمل است كه بايد از درون جامعه بجوشد و در قالب هاي پايدار و مقبول جامعه و دولت تبلور يابد . ايده هاي مربوط به مشاركت يك نقطه مشترك دارد و آن اهميت دادن به نقش و نظر مردم در تصميم گيريهاي سياسي و دسترسي آنان به منافع قدرت است.
دولت و مشاركت
بعضي معقدند مديريت و مباشرت دولت در امور لازم است و مردم از هر قشري مي توانند دولت را در انجام وظايف خود، ياري و كمك نمايند و صرف نظر از در نظر گرفتن منافع قشر خاص، مردم مي توانند داوطلبانه امكانات و نيروي انساني خود را در اختيار دولت، جهت انجام وظايف خود بگذارند: اين روش به خصوص در كارهاي عمراني به طرق گوناگون انجام مي شود كه مردم از طريق :
خودياري
پرداخت بخشي از هزينه هاي طرح
كارهاي يدي
به دولت در انجام امور كمك مي كنند و يا اين كه در اداره مدارس مردم در حد توانشان، خودياري مي دهند. اين گونه ياري و كمك نيز خود جلوه اي از مشاركت مردم مي باشد .
بعضي ديگر معتقدند، مشاركت يعني مديريت دولتي و استفاده از كمك مردم است . حال آن كه مشاركت از نظر بعضي ديگر واگذاري كارها به مردم و نظارت دولت مي باشد . يكي از مهم ترين و با ارزش ترين جنبه هاي مشاركت اين است كه علاوه بر تشويق به حداكثر تلاش و كوشش، نيروي ابتكار، خلاقيت و سازندگي افراد را نيز شكوفا مي كند. شوق به انجام كار گروهي و مسؤولانه، افراد را وادار مي كند كه براي هر مشكلي، بهترين و عملي ترين راه حل ها را پيدا كنند و در شرايط خاص مديريت را دوست و همفكر و همكار صميمي گروه به حساب آورند و دوشادوش او فعالانه تلاش و همكاري كنند.
پيش نيازهاي مشاركت
در شرايطي كه انگيزه پايين باشد تمايل به مشاركت پذيري كاهش مي يابد . بنابراين لازم است پيش نيازهاي مشارت قبلاً فراهم گردد كه بعضاً عبارتند از :
1-زمان كافي براي مشاركت در اختيار باشد
2-مزاياي اجتماعي آن از زيان هاي احتمالي آن بيشتر باشد
3-افراد از توانايي لازم براي كار روي آن موضوع برخوردار باشند
4-توانايي متقابل براي ارتباط فراهم باشد
5- احساس بين و خطري براي هيچ يك از طرف ها وجود نداشته باشد.
6-در قلمرو موضوعات مربوط به افراد ديگر باشد
7-بالا بودن آگاهي افراد
8-جو سياسي سالم
تجارب مشارت در بعضي كشورها
ژاپن پس از جنگ جهاني دوم سيستم پيشنهادات را در سطوح وسيعي از كارخانجات ژاپني به كار گرفت . اين فعاليت ها دائماً رو به افزايش گذاشته و مخصوصاً پس از بحران هاي نفتي و اقتصادي سال هاي 1970 بسيار زيادتر شده است . طبق بررسي هايي كه در سال 1980 در مورد 453 شركت ژاپني به عمل آمده، در مدت يك سال بالغ بر 5/23 ميليون پيشنهاد از كارگران دريافت شده است . اين رقم براي بسياري از ناظران باورنكردني است . در بررسيهايي كه سال 1979 صورت گرفته است، 2/54 درصد از كاركنان از طريق اين سيستم مشاركت داشته اند و معدل پيشنهادات و اجرا شده 7/60 درصد بوده است .
شايد شگفت آور باشد ولي حقيقت اين است كه مشاركت به صورتي باورنكردني بر قدرت مديران و كاركنان افزوده، انگيزش را نيرومند ساخته است. يكي از مهمترين و با ارزش ترين جنبه هاي مشاركت اين است كه علاوه بر تشويق به حداكثر تلاش و كوشش، نيروي ابتكار، خلاقيت و سازندگي آنها رانيز شكوفا ميكند . شوق به انجام كار گروهي و مسؤولانه افراد را وادار مي كند كه براي هر مشكلي بهترين و عمليترين راه حل ها را پيدا كند و در شرايط خاص مديريت را دوست همفكر و همكار صميمي گروه به حساب آورند و دوشادوش او فعالانه تلاش و همكاري كند.
حاصل تحقيقات و جربيات پژوهشگران دلالت بر آن دارد كه مشاركت سبب افزايش بازدهي، بالا رفتن كيفيت، كاهش تعارض و كاهش مقاومت هاي منفي نظير: غيبت: تأخير و كم كاري و افزايش درآمد خواهد شد
انديشه هاي مهم در مشاركت
الف – درگيري ذهني و عاطفي
مشاركت به معني درگيري ذهني و عاطفيب است و تنها به كوشش بدني محدود نيست . در مشاركت خود شخص درگير است و مهارت و كارداني وي درگير نيست . درگيري روان شناختي است و نه جسماني . انساني كه مشاركت مي كند خود ـ درگير است و نه كار ـ درگير. بعضي مديران درگير شدن در كار را به اشتباه به مشاركت واقعي تعبير مي كنند . اينان در حركت هاي كالبدي مشاركت مي كنند و نه در چيز ديگري .
ب – انگيزش براي ياري دادن
دومين انديشه مهم در مشاركت آن است كه مشاركت مردم را به ياري دادن بر مي انگيزد. مردم از راه مشاركت فرصت آن را مي يابند كه قابليت هاي ابتكار و آفرينندگي خود را براي دستيابي به هدف هاي سازمان به كار گيرند.
مشاركت يك داد و ستد اجتماعي دو سويه ميان مردم است و نه روش تحميل انديشه ها از سوي پايين دست ها به بالا دست . ارزش و سودمندي بزرگ مشاركت آن است كه آفرينندگي همه كاركنان را به كار مي گيرد.
مشاركت از راه ياري دادن به كاركنان براي پي بردن و روشن كردن راههاي دست يابي به هدف ها به ويژه انگيزش را بهبود مي بخشد.
ج – پذيرش مسؤوليت
سومين انديشه در مشاركت آن است كه مشاركت مردم را بر مي انگيزد تا در كوشش هاي گروه خود مسؤوليت بپذيرند. اين فراگرد اجتماعي است كه به ياري آن مردم به مرحله خود ـ درگير در سازمان مي رسند و خواهان كاميابي سازمان خود مي باشند. در حالي كه افراد براي كوشش هاي گروهي به پذيرش مسؤوليت رو ميآورند و در مييابند كه آن چه را خود ميخواهند انجام ميدهند يعني آنكه كاري را به پايان مي رسانند كه خود را براي آن مسؤول مي شمارند.
مشاركت عامه مردم در پيشرفت كشور
اين كار اساساً يك راه ايجاد تحرك در مردم يك كشور است به نحوي كه تا حد امكان آنان را در كوشش در راستاي پيشرفت سهيم نمود. مشاركت دادن افراد در منافع در جهت وفق دادن و تطبيق بيشتر مردم با سازمان ها است .
سهيم ساختن مردم در امور اجتماعي ، اقتصادي، فرهنگي، سياسي و ... در واقع كمك به وفاق اجتماعي و تطبيق مردم و دلبستگي به نظام و كشور است .
اهداف معنوي ( اخلاقي) مشاركت
در بافت معنوي يا اخلاقي ، منظور از لوح مسأله مشاركت در تصميم گيري آن است كه پيشرفت فردي و كوشش فرد بر طبق مفهومي از حقوق بشر و شأن و مقامي كه براي آن قائل شده است رواج داده شود.
در اعلاميه 1948 حقوق بشر آمده است :
تمام افراد بشر آزاد به دنيا آمده اند و از لحاظ شأن و مقام و حقوق خود با هم مساويند. افراد بشر از موهيت عقل و وجدان برخوردارند و شايسته است كه نسبت به همديگر با روح برادري برخورد نمايند ( ماده 1 ) هر كس به عنوان عضوي از جامعه مستحق كسب حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كه لازمه شأن و مقام و رشد شخصيت آدمي است، مي باشد .
اهداف سياسي، اجتماعي مشاركت و نقش آن در وفاق اجتماعي
در زمان انتخابات شركت كنندگان در برنامه هاي راديو و تلويزيون بر اهميت رأي هر شهروند در اداره امور عمومي تأكيد مي ورزند، اما بايد خاطرنشان ساخت كه دموكراسي سياسي با غيبت دموكراسي اقتصادي ناسازگار است .يك شهروند را نمي توان فردي با رشد كافي براي دموكراسي سياسي قلمداد كرد و در عين حال حقوق دموكراتيك وي را در زندگي اقتصادي او انكار كرد.
اهداف اقتصادي مشاركت
مردم از طريق مشاركت در تصميمات، بهتر مي توانند از دانش، تجربه، فراست و بصيرت آنهايي كه كار را عرضه مي كنند، با توجه به بهبود روش ها در جهت بهبود و گسترش روابط كار در سازمان ها و جامعه مفيد فايده باشند، زيرا:
1-امكان كمك به كار و استفاده بهتر از منابع را فراهم ميآورد.
2-نظرات و انديشه هاي مختلف مورد بحث و نقد قرار ميگيرد.
3-مردم تصميماتي را كه خود در اتخاذ آن شركت داشته باشند بهتر مي پذيرند.
4-مردم در اتخاذ تصميماتي كه در وضعيت آنها تأثير مثبت ميگذارد، مشاركت بيشتري خواهند كرد.
5-مشاركت مردم در امور عامل تحركت در كارايي مديريت خواهد شد .
در چه موقعي مشاركت به وفاق اجتماعي مي انجامد؟
اين كه چه وقت مشاركت بايد ترغيب شود و اين كه اثر همكاري و سازگاري آن كدامند، يافته هاي زير يادآوري مي شوند:
1-در موارد بسياري، مجريان و مديران اغلب از مفهوم مشاركت اكراه دارند و بر اين باورند كه ناموجه است. مثلاً بررسي اخيري از مديران اجرايي بازرگاني نشان داد كه اغلب آنان ( 79 درصد ) احساس مي كنند كه اعضاي مديريت سطح بالا بهتر از هر كس ديگر مسايل را مي دانند و حق دارند آن گونه كه صلاح مي بينند به اتخاذ تصميمات سازماني بپردازند.
2-مطالب قابل توجهي در اختيار است كه نشان مي دهد زيردستان از مشاركتن در فرآيند تصميم گيري لذت مي برند. مردم مايلند در تصميماتي كه از نظر آنان حائز اهيت است سهمي داشته باشند و اين مشاركت اغلب تعهد نسبت به تصميم گروهي و پذيرش آنان را افزايش مي دهد. بدين سان، انگيزش و خشنودي ميتوانند به گونهاي مثبت تحت تأثير قرار گيرند.
3-تأثيرمثبت مشاركت حدودي دارد. تصميمات بايد از ديدگاه مشاركتكنندگان مهم و مربوط تلقي شوند. مساعدت هاي آنان بايد به راستي مورد توجه قرار بگيرد، تصميمات بايد در زمينه هايي باشند كه مشاركت كنندگان در آن تبحر دارند. اغلب مردم نمي خواهند در هر تصميمي شركت داشته باشند، به ويژه در تصميماتي كه برايشان اهميتي ندارند يا در مورد آنها چيزي نمي دانند، ليكن اگر مساعدتي به عمل بياورند مي خواهند مساعدت آنان جدي گرفته شود.
تصميم گيري و وفاق اجتماعي
الگوهاي تازه تر تصميم گيري بر محيط تصميمگيري متمركز شده اند و تقريباً همه نظريه هاي مربوط به اين موضوع حاكي از آنند كه هنگامي كه گروه با موفقيتي نامطمئن يا پيش بيني ناپذير ومتحول مواجه است، بايد ساختار گروهي بسيار انعطاف پذيري به كار ببرد؛ بايد هر گونه تلاش به عمل آيد تا با استفاده از انواع مختلف افراد، كاوش كامل در همه انديشه ها، مشاركت تام و تمام اعضا و ترغيب جوي آرام بخش و سبك مديريت غيرآمرانه، بر خلاقيت افزوده شود.
ساز و كارهاي دست يابي به مشاركت
1-دخالت دادن در فرآيند تصميم گيري
لازم است به مردم فرصت مشاركت در تنظيم اهداف و راهبردهاي مناسب براي بهبود مداوم داده شود.
2-مجهز كردن مردم به دانش ها ومهارت هاي مورد نياز .
از آنجايي كه منابع انساني بزرگترين سرمايه براي هر سازماني باشد، لازم است در زمينه آموزش سرمايه گذاري شود. اعطاي قدرت و اختيار به كاركناني كه دانش و تحصص لازم براي حل مسايل و انجام تصميم گيري هاي لازم را ندارند، هدايت كردن آنها به سوي انجام اشتباهات است .
3-به وجود آوردن اهداف فردي و سازماني
كاركنان معمولاً از اهدافي حمايت مي كنند كه قادر به درك آن باشند، به منظور مشاركت داشتن كاركنان لازماست اهداف كوتاه مدت و بلند مدت سازمان به صورت ساده و قابل فهم تبيين شود.
اهميت مشاركت در فرآيند نوسازي جامعه
دانيل لرنر در مطالعه اي كه در سال 1952 در مورد شش كشور خاور ميانه از جمله ايران انجام داد، بين شهرنشيني سواد، ميزان مشاركت و دسترسي به رسانه ها ارتباط نزديكي يافت . سه متغير ميزان شهرنشيني ، سواد و دسترسي به رسانه ها مشكل است با وجود اين، اهميت آن در جريان نوسازي جامعه اساسي است . به عقيده لرنر جامعه جديد مشاركتي است . فراگرد نوسازي حركت از جامعه سنتي به طرف جامعه مشاركت جو مي باشد.
مصاديق مختلف مشاركت
الف – مشاركت در زمينه سياسي به صورت شركت در انتخابات .
ب – مشاركت در زمينه اقتصادي به صورت فعايت در بازار و افزايش درآمد
ج – مشاركت در زمينه اجتماعي به صورت استفاده از رسانه ها .
د – مشاركت در زمينه رواني به صورت همدلي و تحرك رواني جلوه مي كند.
عناصر ( اركان ) اساسي مشاركت
بر طبق گزارش تحقيق مؤسسه تحقيقات اجتماعي سازمان ملل ، مشاركت در بردارنده سه عنصر اصلي است:
1-سهيم شدن در قدرت
2-كوشش هاي سنجيده گروه هاي اجتماعي براي در دست گرفتن سرنوشت و بهبود اوضاع زندگي
3-ايجاد فرصت هايي براي گروه هاي فرودست
عناصر تقويت كننده مشاركت (وفاق اجتماعي )
يكي از عوامل مهمي كه با مشاركت همبستگي زيادي دارد، نظام آموزشي و امر تعليم و تربيت مي باشد؛ زيرا اين نهاد داراي كاركردهايي همچون ايجاد و افزايش حس وظيفه شهروندي ، شيفتگي ،علاقه و مسؤوليت سياسي مي باشد و نيز باعث افزايش ويژگي هاي شخصيتي مثل اعتماد به نفس ، احساس برتري ، نظم و تشكل فكري ميگردد.
موانع مشاركت
مشاركت به عنوان فرآيند قدرت گرفتن نوعي گذر از حكومت هاي سنتي است . لذا هم با دشواري هايي روبرود است و هم تصور اين كه دولت ها و سازمان هاي تثبيت شده محلي، بخشي از قدرت و اختياراتشان را به ديگران واگذار كنند، كمي مشكل به نظر مي رسد . مشاركت به عنوان روند كسب قدرت ناگزير ساختارهاي بوروكراتيك موجود را به مبارزه مي طلبد، بنابراين طبيعي است اگر اين ساختارها به يكي از اصلي ترين موانع بر سر راه مشاركت ( سياسي ) تبديل شوند.
در كشورهاي جهان سوم، دو مانع بزرك در سر راه مشاركت مردم با حكومتها وجود دارد:
نخست شكاف بسيار عميقي كه ميان نخبگان و توده مردم وجود دارد به نحوي كه در پاره اي از اين جوامع بيش از 90 درصد از جمعيت به كلي فاقد هرگونه آگاهي و حتي تصوري از شيوه زندگي 1 تا 2 درصد هموطنان خود است . اين امر ناشي از ساخت اين جوامع است .
دوم، وابستگي سياسي و اقتصادي اين جوامع به جهان استعمارگر است كه منشأ اين اعتقاد عمومي است كه تصميم هاي اساسي در خارج گرفته مي شود وآنچه به صورت فراگرد مشورت تجلي مي كند در واقع چيزي جز فراگرد تصميمگيري نيست . در اين جوامع قسمت عمده اي از جمعيت به لحاظ شرايط فرهنگي و اجتماعي خاص خويش كه فاقد پژوهش و آگاه اند؛ قادر به مشاركت فعال در ساختمان جامعه نيستند؛ هدف ها برايشان دور و وسايل رسيدن به آن چنان غيرملموس است كه هيچ انگيزه اي ميل به مشاركت را در آنها ايجاد نميكند. آگاه ساختن مردم بر اساس مشاركت آنها در يك كار دسته جمعي ، آگاه نمودن براي ايجاد انگيزه ، آگاه نمودن براي درك عمل، آگاه نمودن به منظور احترام و اعتنا به شخصيت افراد و ايجاد مسؤوليت در آنها است .