ادامه یک زندگی موفق برای همه مردم به واسطه آموزش مثبت فراهم خواهد شد. زیرا هر لحظه از زندگی ، مستلزم یک رفتار خاص می باشد که بدون پیشرفت غیر ممکن است . دراین خصوص نقش والدین در آموزش کودکان به ویژه درابتدای زندگی اهمیت حیاتی دارد . کودکان باید به منظور نشان دادن اعمال خوبی که پیش از این آنها را بروز نمی دادند ،رفتار خود را اصلاح کرده واعمال بحث برانگیز خود را تغییر دهند .
این ساخت و تغییر رفتار می تواند در طی فرایند آموزش ، به وسیله ی کمک والدین ، مربیان و جامعه صورت پذیرد .
والدین ، به ویژه مادران که زمان بیش تری را با کودک می گذرانند ، باید همه ی سعی خود را برای آموزش روش ها ومفاهیم جدید ، به منظور تغییراتی برای بهبود رفتار و زندگی کودکانشان به کار برند .
برای رسیدن به این هدف ، باید نظرات وراه های جدید به کودکان ارائه شود که به وسیله ی آموزش و کاربردشان در آنها می توان رفتاری مثبت به وجود آورد .
همچنین آنها باید اطلاعات کافی داشته باشند تا کودکان را برای یادگیری تحریک و علاقمند سازند . به طور اساسی یادگیری اساس زندگی فرد را تشکیل می دهد.
در این رابطه، توجه خانوادههابه نکات کلیدی زیر، از اهمیت ویژهای برخوردار است:
1. والدین برای کودکان خود سرمشق به شمار میروند و این سرمشقها تعیین میکند که کودکان به چه چیزهائی اهمیت میدهند.
بررسیها نشان میدهند کودکان زمانی در مدرسه عملکرد خوبی دارند که والدین آنها ملاکهای تحصیلی واقعبینانهای را برایشان تعیین کرده باشند. یعنی از همان ابتدای ورود به مدرسه والدین الگوی رفتاری جدیت را از خود بروز دهند و این ویژگی را تا پایان دوره تحصیل فرزند خود حفظ نمایند. لازم است به والدین یادآوری شود که تنوع فعالیتها در زمینههای اجتماعی، آموزشی و تفریحی برای کودکان مفید است و کار مدرسه نباید لزوماً جایگزین این فعالیتها شود ولی در این رابطه والدین میبایست برنامه منظمی را برای خود و فرزندانش در قالب برنامه هفتگی طراحی کنند.
2. کودکان از رابطهای بیشترین بهره را میبرند که از لحاظ کلامی غنی و از نظر عاطفی حمایتگرانه باشد.
معمولاً هر چه کودکان بزرگتر میشوند مدت زمانی که با والدین گفت و گو میکنند کاهش مییابد. برنامههای روزمره مانند صرف شام همراه با آرامش میتواند فرصت مناسبی برای گفت و گو اعضاء خانواده باشد. وابستگی عاطفی پایدار و منسجم میان والدین و فرزندان که با ابراز محبت جلوه میکند به مناسبات کودک با محیط خارج استحکام بیشتری میبخشد و باعث ایجاد نگرشهای مثبت در مدرسه و در امر یادگیری میشود.
والدین بهتر است شنوندگان خوبی باشند و گفت و گوی ناچیز روزمره را به مکالمهای غنی میان افراد خانواده مبدل سازند. خانوادههای پر مشغله ممکن است عادت گفت و گو را از دست بدهند. میتوان از والدین خواست که هر روز حداقل دقایقی را به گفت و گوی خصوصی با فرزند خود اختصاص دهند و بدون حضور دیگر اعضاء خانواده یا روشن بودن تلویزیون به دقت به حرفهای فرزند خود گوش کنند. باید به آنها نشان داد که این لحظات ارزشمند و گرانبها است.
3. الگوهای معین زندگی خانوادگی در توانائی یادگیری کودک در مدرسه مۆثر است.
برنامه آموزشی خانه از جمله روابط، رفتارها و الگوهای خانواده بیش از وضعیت اقتصادی خانوادگی زمینهساز موفقیت تحصیلی دانشآموز است. خانوادههائی که محیطی تشویقآمیز و حمایت گرایانه همراه با کنترل منطقی را در پیش میگیرند ناسازگاریهای دوران متفاوت رشد فرزند خود را به نحو قابل ملاحظهای کاهش میدهند. دیدارهای خانوادگی از کتابخانهها، موزهها، باغوحشها، مکانهای تاریخی، فعالیتهای فرهنگی، توجه به بازیهای سنتی، مطالعه گروهی در خانه، توجه به استفاده درست و مۆثر از زبان، نظارت بر تماشای تلویزیون و تحلیل مشترک برنامههای آن، مطالعه روزنامه، نظارت بر گروه همبازیها و همسالان فرزند و شرکت در بازیها و گروههای دوستانه از جمله الگوهای مثبت زندگی خانوادگی است که توانائی یادگیری در مدرسه را به حداکثر میرساند.
4. کودکان زمانی در مدرسه در وضعیت بهتری قرار میگیرند که والدین خود نیز در مورد راهبردهای یادگیری مهارت و اطلاعات كافی داشته باشند. ضمنا آگاهی شما از یادگیری فرزندانتان بسیار حایز اهمیت است. اطلاعاتی كه معلمان از شیوه یادگیری یكایك دانش آموزان دارند، اندك است چون وجود دست كم 30 دانش آموز در كلاس درس فرصت زیادی برای معلم باقی نمی گذارد كه شیوه های یادگیری همه دانش آموزان را بررسی كند. بنابراین والدین از گفتن حقایق مربوط به شیوه های یادگیری دانش آموزان پرهیز نكنند.
به طور كلی، راهبردهای شناختی برای تسهیل یادگیری است و تكمیل تكلیف به جهت راهبردهای فراشناختی به منظور بازبینی این پیشرفت مورد استفاده قرار می گیرد.
راهبردهای عاطفی:
این فنون برای تمركز و نگهداری توجه، كنترل اضطراب و كنترل دقت به وسیله یادگیرندگان می تواند به نحوی ثمربخش به كار برود.
آموزش این راهبردها می تواند به آگاه كردن دانش آموزان از عملشان و تدارك دیدن راههایی برای آنان كمك كند. تحقیقات نشان می دهد كه آموزش این راهبردها نتایج مهیجی را به دنبال می آورد و بر عملكرد دانش آموزان كاملاً مۆثر است همراه با تمام این برنامه ریزیهای ذهنی، انسان به محبت و تشویق نیاز دارد. نبود تحریكات كافی به طور معمول اثر تخریب كننده ای بر مردم دارد. تحریكات مثبت دارای طیف وسیعی است كه به شخص اطلاعاتی در مورد مهارتها و داناییهای خودش می دهد.
بنابراین حتی اگر فرزندتان در انجام كاری در كلاس درس یا خارج از آن موفق نبوده است این موقعیت فرصتی است كه بپرسید دلیل ناتوانی او در انجام آن كار چه بوده است و چگونه می تواند دانش یا مهارت لازم در آن زمینه را بیاموزد؟ این رفتار بر یادگیری تأكید دارد و فرزندان را برای یافتن شیوه های یادگیری ترغیب می كند.
5. ارتباط دو سویه بین معلمان و والدین به نفع کودکان است.
دانشآموزان وقتی نتایج بهتری به دست میآورند که والدین و آموزگاران انتظارهای یکدیگر را درک کنند و در زمینه عادتهای درس خواندن کودک، نگرش او نسبت به مدرسه، تعامل با دوستان و پیشرفت تحصیلی او، پیوسته با یکدیگر در تماس باشند. مدرسه نیز میتواند از طریق سیستم اجرای فضای مناسبی را برای برقراری این ارتباط ایجاد کند.معلمان وقتی بیشترین تمایل را به برقراری ارتباط با والدین نشان میدهند که دریابند مدیران به این ارتباط اهمیت میدهند و همکارانشان از مشارکت والدین پشتیبانی میکنند و والدین نیز قدر این ارتباط را میدانند. نشستهای کاری والدین، دانشآموزان و معلمان در این رابطه اثرگذار است.
6. نكته آخر اینكه والدین باید بدانندکه کودکانشان با یکدیگر تفاوت دارند . تعدادی مسائل وجود دارد که باید در نظر گرفته شود ، زیرا زمانی که کودکان برای یاد گیری آماده نیستند ، والدین ومعلمان هیچ گونه موفقیتی را در آموزش آنها بدست نمی آورند . بسیاری از مادران برای وادار کردن کودکان به آموختن یک موضوع خاص دچارمشکل می شوند . هیچ شک وتردیدی وجود ندارد که آموزش مفید و سودمند باید براساس نیازها و علائق کودکان انجام پذیرد.کودکی که برای یادگیری هیجان دارد و به یادگیری علاقه ی بیشتری دارد ، را می توان با راه های بهتری به سمت یادگیری هدایت کرد.