ميگويند که گاه يک عکس ميتواند ارزشي بيشتر از هزاران کلمه داشته باشد، اين گفته شايد در عرصه دانش بيشتر نمود داشته باشد.
در اين پست مروري خواهم داشت بر عکسهايي که هر يک در زمان خود توانستهاند روند علم را تغيير بدهند يا فهم ما را از پديدههاي علمي بهتر و ملموستر کنند.
۱- آناتومي انسان، طراحي توسط لئوناردو داوينچي، بين سالهاي ۱۵۰۹ تا ۱۵۱۰:
در زمانهاي که کمتر کسي به صورت روشمند درون و برون بدن انسان را مورد بررسي قرار داده بود، هنرمند دوره رنسانس -لئوناردو داوينچي- دست به کار شد و ۲۰۰ طراحي از سيستم اسکلتي و ماهيچهاي بدن انسان کشيد. اين تصاوير نهتنها زيبا هستند، بلکه در زمره دقيقترين طراحيهاي انجام شده از بدن انسان، در اروپا، تا آن دوره زماني هم قرار دارند.
داوينچي با آميختن مشاهدات علمي با هنرش، به ايجاد آناتومي مدرن کمک کرد.
۲- تصويري از جدول تناوبي اصلي، رسم شده توسط ديميتري مندليف:
تلاش «ديميتري مندليف» باعث شد که عناصر در يک جدول به شيوه منظم و عقلاني مرتب شوند. او در نيمه قرن نوزدهم، عناصر شناختهشده را در يک جدول تناوبي قرار داد و توانست جايگاه عناصر ناشناختهاي را که پس از ان کشف شدند را هم مشخص کند.
اين جدول نخست به صورت يک فرم ترسيم شد که شباهتي به يک جدول نداشت.
جدول تناوبي که اکنون، همه دانشآموزان بايد از بَرَش کنند، يکي از نمونههايي است که نشان ميدهند يک نمودار اطلاعاتي يا اينفوگراف چگونه ميتواند فهم مردم را از روش نظاممند علم بهتر کند.
۳- نمايش اسکلت دايناسور هادرسوروس در سال ۱۸۶۸:
در اين سال اسکلت دايناسور براي اولين بار به نمايش گذاشته شد. يک جوينده فسيل به نام «ويليام پارکر فولک» بقاياي يک گونه دايناسور به نام «هادرسوروس فولکي» را پيدا کرده بود.
گرچه تا آن زمان پنج نوع دايناسور ديگر هم پيدا شده بودند، ولي اسکلت دايناسور ياد شده، کاملترين اسکلتي بود که پيدا شده بود. اين استخوانها به هم متصل شدند و در آکادمي علوم طبيعي فيلادلفيا و سپس در موزههاي ديگر آمريکا به نمايش گذاشته شدند.
اينجا بود که دايناسور در نزد عموم مردم، تبديل به يک پديده شد. عکسهاي که از اسکلت گرفته شده بود، بين مردم ميچرخيد و براي اولين بار چيزي که زيستشناسها از قرنها پيش ميدانستند، مورد توجه مردم قرار گرفت و آنها هم فهميدند که زماني مخلوقاتي عجيب بر دنيا حکمراني ميکردند.
۴- نخستين عکس اشعه ايکس، گرفته شده توسط ويلهلم کونراد رونگتن در سال ۱۸۹۵:
در آن زمان فيزيکداني به نام رونگتن مشغول مطالعه روي خواص اشعههاي کاتدي بود. او متوجه شد که نور (الکترونهايي) از آنها ساطع ميشود که با يک صفحه عکاسي ميتوان آنها را ثبت کرد.
سرانجام او تصميم گرفت که تئورياش را به کمک همسرش ثابت کند. در ۲۲ دسامبر سال ۱۸۹۵، او از همسرش -برتا- خواست که به اجازه بدهد از انگشتانش با اشعه جديد عکس بردارد. بعد از پانزده دقيقه تاباندن اشعه، نخستين عکس اشعه ايکس به دست آمد که به صورت واضحي استخوانهاي دست برتا و حلقهاي را که به انگشت داشت، مشخص ميکرد.
۵- اسب در حال حرکت، عکسهايي که توسط ادوارد مويبريج در سال ۱۸۸۲ گرفته شد:
در سال ۱۸۷۸، لئونارد استنفورد، فرماندار سابق کاليفرنيا، مأموريتي به عکاسي به نام ادوارد مويبريج داد تا يک نظريه را ثابت کند: اسب در حال چهارنعل رفتن، هر چهار پايش را از سطح زمين جدا ميکند.
مويبريج از چند دوربين استفاده کرد تا بتواند ۱۲ عکس در کمتر از نيم ثانيه بگيرد و به اين ترتيب براي نخستين بار يک اسلايد نواري فيلم درست کرد.
او با اين کار نهتنها درستي نظريه استنفورد را ثابت کرد، بلکه پيشگام ثبت تصاوير متحرک هم شد. در آن زمان، عکسبرداري فناوري تازهاي بود.
۶- عکس شماره ۵۱، عکسي که در سال ۱۹۵۲ توسط روزاليند فرانکلين گرفته شد:
اشعه ايکس نقش زيادي در اکتشافات قرن بيستم داشت. روزاليند فرانکلين دانشمندي بود که در زمينه عکسبرداري از کريستالها با استفاده از اشعه ايکس خبره بود. اين عکس او، نهتنها ساختمان مارپيچ دوگانه DNA را ثابت کرد، بلکه ساختمان فسفاتي آن را هم که ما هماکنون به آن بازهاي DNA ميگوييم، نشان ميداد.
کار او الهامبخش دو تن از همکارانش با نامهاي جيمز واتسن و فرانسيس کريک شد که بعدها برنده جايزه نوبل به خاطر کشف ساختمان DNA شدند. فرانکلين در زمان اهداي جايزه نوبل درگذشته بود و جايزه نوبل به افرادي که زنده نيستند، تعلق نميگيرد.
۷- نخستين نوترينوي ثبتشده (۱۹۷۰):
در ۱۳ نوامبر سال ۱۹۷۰، با استفاده از دو فناوري عکاسي ومحفظههاي جوشان، براي نخستين بار نوترينو مورد رصد قرار گرفت. در اين عکس نوترينو، به يک پروتون برخورد کرده است و باعث ايجاد سه ذره شده در سمت راست شده است. نوترينو به مزون مو تبديل شده است که به صورت خط طولاني مرکز مشخص است، خط کوتاه، نشاندهنده پروتون است و سومين خط، مزون پي است.
۸- نخستين عکس گرفته شده از ساختمان مشبک کريستال سيليکون:
اين عکس با فناوري STM يا ميکروسکوپ تونلي اسکني به وسيله «گرد بينينگ» در سال ۱۹۸۳ گرفته شد. فناوري STM، يکي از نخستين روشهاي مشاهده اتمها و مولکولها به صورت تکي بود، اين فناوري بسياري از رشتههاي دانش را متحول کرد که فناوري نانو يکي از آنها بود. اين شيوه در سال ۱۹۸۱ ابداع شد و بينيگ و «روهرر» به خاطر آن در سال ۱۹۸۶ برنده جايزه نوبل شدند.
۹- نخستين عکسي از تابش زمينهاي ريزموجي کيهاني گرفته شد:
گرماي فوق العاده ناشي از انفجار بزرگ Big Bang، امواجي ايجاد کرد که هنوز قابل تشخيص هستند، البته اکنون اين امواج به صورت ريزموج درآمدهاند و به صورت پرتوتابي زمينهاي ريزموجي کيهاني ديده ميشوند.
حضور اين پرتوها، تأييدکننده درستي فرضيه انفجار بزرگ است. در سال ۱۹۴۸ براي نخستين بار وجود اين پرتوها پيشبيني شد و در سال ۱۹۶۵ به صورت تصادفي اين پرتوها رصد شد.
اما براي ايجاد نقشهاي از اين پرتوتابي زمينهاي نيازمند تجهيزات بسيار حساستري بوديم که با پرتاب يک ماهواره توسط ناسا در سال ۱۹۸۹، امکان آن مهيا شد. در سال ۱۹۹۲ سرانجام با کمک تجهيزات اين ماهواره، چنين نقشهاي ايجاد شد و فيزيکداني به نام جورج اسموت به خاطر همين کار برنده جايزه نوبل شد.
۱۰- رنگينکمان مغز:
اين عکس در سال ۲۰۰۷ توسط «جين ليوت» در مرکز دانش مغز هاروارد از مغز يک موش گرفته شده است و در آن براي نخستين بار مسير اتصالات سلولهاي مغزي يا نورونها به خوبي مشخص شده است.
براي گرفتن اين عکس از فناوري جديد فلوروسانس براي برچسب زدن تکي به هر نورون استفاده شده است. در اين شيوه ژنهايي براي القاي پروتئينهاي فلورسان در نورونها القا ميشود و به اين ترتيب هر نورون به همراه آکسونها و دندريتهايش رنگ خاصي ميگيرد و به اين ترتيب دنبال کردن مسير اتصالات مغزي بسيار آسان ميشود.
۱۱- اتصالات مولکولي در يک مولکول پنتاسن:
اين عکس در سال ۲۰۰۹ به وسيله محققان IBM از يک مولکول پنتاسن گرفته شده است. شيوه استفاده شده، نوع تکامليافته همان فناوري بينينگ و روهرر است. به طوري که ميبينيد اجزاي مولکول ۱٫۴ نانومتري نتاسن کاملا مشخص هستند.
در اين عکس حلقههاي شش ضلعي که هريک پنج اتم کربن دارند و حتي جايگاه اتمهاي هيدروژن دور حلقهها هم نمايان است.