تمایل به ارتباط با جنس مخالف یك نیاز طبیعی است؛ باید نیاز به این گونه ارتباطات با خانوادهها در میان گذاشته شود.
تمایل به ایجاد روابط دوستی یك نوع هنجار است اما بدون مدیریت صحیح، می تواند به صورت یك نوع ناهنجاری بروز كند.
نیاز به جنس مخالف در بیشتر افراد یك پدیده ذاتی تلقی میشود اما باید نوجوانان و جوانان در ایجاد این ارتباطات دقت کافی داشته باشند.
وجود صمیمیت در بین خانوادهها بسیار مهم است و در صورتی كه اعضای خانواده با یكدیگر صمیمی باشند روابط دوستی اعضا، كنترل و مدیریت میشود و مشكلات بعدی اینگونه روابط به حداقل خود می رسد در حالی كه بسیاری از جوانان ارتباطات دوستی خود را از خانواده پنهان میكنند. این امر میتواند به واکنشهای خانواده یا ویژگیهای خود این جوانان مربوط باشد.
در حال حاضر دختران و پسران نوجوان به دلیل آماده نبودن بستر خانواده، هنگام دوستی با جنس مخالف وقایع را از خانواده خود پنهان می كنند و در زمان برخورد با مشکلات پیش آمده از دوستان هم سن خود به عنوان مشاور استفاده می كنند كه این امر می تواند موجب بروز مشکل شود چرا كه دوستان هم سن و سال نوجوان، معمولا نمیتوانند مشاور خوبی باشند.
شناخت افراد از یكدیگر در زندگی مشترك یكی از امور مهمی است كه در زندگیهای سنتی هیچ گونه جایگاهی ندارد چرا كه دوران نامزدی كه دوران شناخت طرف مقابل است بسیار كوتاه مدت بوده و دوران عقد نیز به دلیل مراسم و پیچیدگیهای آداب و رسومش فرایند شناخت افراد از یكدیگر را مختل میكند در حالی كه بسیاری از زن و شوهرها در زندگی مشترك به دلیل عدم شناخت از اخلاق و رفتار یكدیگر دچار مشكل بزرگی میشوند.
بهترین دوران شناخت جنس مخالف از یكدیگر بین سنین نوجوانی تا 25 سالگی است.
در جامعه ما پسران در ارتباطات دوستی بیشتر به دنبال رفع نیازهای جنسی بوده در حالی كه دختران به دنبال ارضای احساسات و عواطف خود هستند كه این تفاوت گاهی طرفین را وادار به بروز رفتارهایی می کند که هیچ تمایل درونی به آن ندارند و در نتیجه قادر نخواهند بود با تبعاتش مواجه شوند.
دختران به دلیل نیاز عاطفی به پسران ممكن است تن به درخواستهایی از قبیل از دست دادن بکارت خود از سوی پسران بدهند كه پس از گذشت زمان، زندگی آنها را بسیار تحت تاثیر قرار دهد.
در بسیاری از این موارد پس از به هم خوردن رابطه، دختران به شدت دچار عوارض روانی افسردگی، کاهش عزت نفس، بی اعتمادی به روابط و افت تحصیلی می شوند و گاهی اقدام به کارهایی بسیار جبران ناپذیر مانند خودکشی میكنند. برخی با تن دادن به ازدواجهای اجباری حاصل این روابط، یک عمر را در تردید و بی میلی سپری خواهند كرد.
والدین باید میزان توانایی ابراز احساسات و اندیشههای درونی را در بستر خانواده بسنجند، همچنین این بستر را برای برون ریزیهای هرچه بیشتر اعضاء فراهم کنند و توانایی خود را فارغ از نگاههای احساسی یا سنتی یا اقتدارگرایانه بالا ببرند و به فرزندانشان اجازه بیان نیازهای طبیعیشان را بدهند.
خانوادهها میتوانند یك روز مشخص را به عنوان روز درد و دل برای ابراز احساسات، خواستهها و عواطف یكدیگر تعیین کنند و در این روز تمام اعضای خانواده ناگفتههای یک هفته خود را نزد یکدیگر اعتراف کنند.
در صورتی كه نوجوانان و جوانان، نیاز خود را به خانوادهها مطرح كنند بسیاری از مشكلات، بهتر مدیریت خواهد شد به شرط اینكه خانواده آمادگی و بلوغ فکری لازم را برای شنیدن رازهای نوجوانش داشته باشد؛ این مهم موجب میشود نوجوانان و جوانان در صورت مواجه شدن با این مشكلات هوشمندانه عمل كنند.
برای اصلاح این امور نیاز به یك فرهنگ سازی است؛ این نوع فرهنگ سازی زمان بر بوده و باید تمامی افراد در راستای تغییر نگرشها قدم بردارند.
نیاز به خوردن و خوابیدن یك نیاز طبیعی است و بیان این گونه نیازها در جامعه ما هیچ گونه مشكلی ندارد اما باید از خود بپرسیم چرا نیاز طبیعی جنسی اینطور نیست و گفتگوی شفاف در این زمینه تقبیح شده است در حالی كه این مطرح نكردنها موجب ایجاد مشكلاتی در جامعه میشود که اثرات منفی و مخرب تری را به همراه خواهد داشت.
نادیده گرفتن امیال احساسی و جنسی میتواند در جامعه، افرادی با روحیه پنهان و فریب كار به بار آورد؛ برخی افراد به جای مواجهه با واقعیات زندگی بشری در پی پوشاندن آن هستند و به جای حل مسئله به پاک کردن صورت مسئله میپردازند.
باید تمامی افراد جامعه آگاه باشند چرا كه راه حل رفع نیازها نسبت به گذشته متفاوت شده است و نگاه به بشر به عنوان موجودی دارای کرامت مشی ما را در تمامی جهان دستخوش تغییر قرار داده است و برخی از پاسخ های قدیمی و متعصبانه دیگر جوابگوی نیاز امروزی نیستند.
تمامی افراد جامعه باید خود را برای نگرشهای صحیح و به جا آماده کنند و فضایی مشارکتی و صمیمانه را برای یکدیگر فراهم كنند.