از واژه "ارتباط" تعاریف زیادی شده اما اگر اجزای اصلی آنها را کنار هم قرار دهیم به تعریف زیر می رسیم:
"ارتباط، هر عمل متقابلی است که شامل انتقال پیام باشد." حال ببینیم عناصر اصلی آن دقیقه چه هستند.
الف) عمل متقابل: نشان دهنده دوطرفه بودن ارتباط است. به عبارت دیگر، در هر ارتباطی باید دو یا چند واحد اجتماعی وجود داشته باشد.
ب) انتقال: گاهی اوقات، پیامی از سوی شخصی فرستاده میشود اما طرف مقابل آن را دریافت نمیکند. گاهی هم هیچ پیامی فرستاده نشده است اما ما به اشتباه تصور میکنیم فرد مورد نظر حتما منظور یا پیامی داشته است.
ج) پیام: مهم نیست از چه طریقی؛ همین که پیامی ارسال و دریافت گردد کافی است. برای برقراری ارتباط همیشه نیازی به کلام نیست. گاهی تکان دادن سر، دست و ابرو نیز کار را تمام میکند.
اهمیت ارتباط:
تا حالا به این فکر کردهاید که اگر هیچ ارتباطی صورت نگیرد دنیا به چه شکلی در می آید؟ برای آسانتر شدن این کار، تصور کنید یک شبانه روز با هیچکس و به هیچ صورتی ارتباط برقرار نکنید.
عناصر اصلی ارتباط:
تا اینجا احتمالا متوجه شده اید که ارتباط دو عنصر اصلی دارد: عنصر کلامی و غیرکلامی. حذف کردن و یا نامناسب بودن هر یک از این دو بخش میتواند به وجود ارتباط موثر لطمه بزند. کلمات، تن صدا، بلندی صدا، تماس چشمی، حالات چهره، ژستها و حالات بدن از اصلیترین عناصر ارتباط هستند. اجازه دهید در مورد هر کدام از اینها کمی توضیح دهیم. در خصوص محتوای کلامی، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
استفاده از موضوعاتی که برای دیگران جالب است، پرهیز از صحبت غیرضروری در مورد موضوعاتی که برای دیگران ناخوشایند است، عدم استفاده از کلمات و موضوعات تهدیدآمیز، در نظر گرفتن فرهنگ و بافت خانوادگی طرف مقابل.
تن صدا: افرادی که بصورت یکنواخت صحبت میکنند معمولا باعث خستگی و کسالت دیگران میشوند. برای برقراری ارتباط بهتر، سعی کنید احساس و هیجانات خود را در آهنگ و تن صدای خود نشان دهید.
بلندی صدا: اگر خیلی آهسته صحبت کنید ممکن است دیگران تصور کنند شما فرد خجالتی و ناتوانی هستید که اعتماد به نفس پایینی دارد. صدای خیلی بلند هم ممکن است دیگران را آزار دهد و در آنها احساس خطر و تهدید بوجود آورد. پس بهتر است بسته به موضوع صحبت، صدای خود را بالا یا پایین ببریم.
تماس چشمی: از مهمترین عوامل یک ارتباط موثر است؛ پس:
در طول ارتباط به فرد مقابل خود نگاه کنید، در عین حال گاهی چشم خود را به اطراف هم بگردانید، اکثر مواقع به نیمه پایین صورت فرد مقابل نگاه کنید، و از خیره شدن اجتناب کنید.
حالات چهره: بیشتر مواقع با نگاه کردن به چهره یک نفر میتوانیم احساسات و حالات او را حدس بزنیم. مثلا گره خوردن ابروها، بالا رفتن ابروها، و لبخند که به ترتیب میتواند نمایانگر ناراحتی یا خشم، تعجب، و رضایت باشد.
ژستها: حرکاتی هستند که فرد انجام میدهد و معمولا معنای خاصی دارند. مثلا بالا انداختن شانه ها اغلب علامت ندانستن یا عدم علاقمندی به موضوع است؛ بالا بردن دست میتواند علامت سلام و تکان دادن دست نشانه خداحافظی باشد. استفاده از حرکات دست و بدن و ژستها نقش مهمی در بهتر رساندن پیام و جذابتر شدن ارتباط دارد.
حالات بدنی: سبک نشستن، ایستادن و راه رفتن فرد اطلاعات زیادی به ما میدهد. مثلا اگر فردی را با شانه های آویزان، گردن خم شده و سر پایین ببینید، احتمالا حدس میزنید که غمگین یا خسته است.
توصیه هایی برای بهتر کردن ارتباط کلامی
هنگام صحبت کردن:
- پشت سر هم و بشکل مداوم حرف نزنید. گاهی مکث کنید تا هم مطمئن شوید که مخاطب حرفهای شما را بخوبی متوجه شده و دنبال میکند و هم فرصت ابراز نظر به او داده باشید.
- سعی کنید خودتان را جای شنونده قرار دهید و احساسات او را در نظر بگیرید.
- آنچه را که قصد بیانش دارید، واضح بیان کنید.
- به شنونده نگاه کنید.
- مطمئن شوید آنچه که میگویید با تن صدا و زبان بدن شما هماهنگی دارد.
- تن و آهنگ صدای خود را تغییر دهید.
- مبهم صحبت نکنید و با بیان جزئیات زیاد، موضوع را پیچیده نکنید.
- از دیدن علایم آشفتگی در شنونده غافل نشوید. اگر احساس کردید که شنونده خسته شده یا حوصله اش سر رفته، موضوع صحبت را عوض کرده و به او نیز اجازه حرف زدن بدهید.
تفاوت شنیدن و گوش کردن:
حتما میدانید که شنیدن با گوش کردن متفاوت است. شنیدن یک عمل غیرارادی محسوب میشود که طی آن فرد فقط یک سری محرکهای شنیداری را دریافت میکند. مثلا هنگامی که در کلاس نشسته اید، ممکن است صداهای بیرون را هم بشنوید، بدون اینکه توجهی به آنها داشته باشید.
اما گوش دادن یک فعالیت انتخابی است که شامل دریافت محرکهای شنیداری و تفسیر آنها میباشد. خود عمل گوش دادن به دو نوع قابل تقسیم است: گوش دادن نافعال و گوش دادن فعال. گوش دادن نافعال از نظر کیفیت، کمی بالاتر از شنیدن است. هنگامی که به رادیو یا موسیقی گوش میکنید یا وقتی که فقط از روی ادب به صحبتهای کسی گوش میدهید، در واقع گوش دادن نافعال اتفاق می افتد. به عبارت دیگر، وقتی که پیام زیاد جالب نیست یا انگیزهای برای گوش دادن ندارید، گوش دادن شما بصورت نافعال است. در این نوع گوش دادن فقط بخشی از ذهن ما درگیر است و احتمال زیادی وجود دارد که حواسمان پرت شود. در چنین مواقعی ما به ظاهر گوش میدهیم، در حالی که ممکن است در حال فکر کردن به چیزهای دیگری باشیم. مسلم است که در این شرایط قادر به دریافت تمام اطلاعات موجود نیستیم. در چنین حالتی، احتمال بوجود آمدن سوءتفاهم نیز زیاد میشود. پس... اگر میخواهید ارتباط موثری ایجاد کنید، بهتر است از روشهای گوش دادن فعال استفاده کنید.
روشهای موثر برای گوش کردن فعال:
1- به فرد مقابل توجه کنید. برای این منظور:
- به فردی که صحبت میکند نگاه کنید؛ در عین حال که سایر افراد حاضر را نیز مد نظر دارید و به واکنشهای آنها توجه میکنید، بیشترین تماس چشمی را با گوینده برقرار کنید.
- از واژه ها و اصواتی که نشانه توجه هستند استفاده کنید. واژه ها و اصواتی مانند "بله"، "آهان"، "متوجه ام" و حرکاتی نظیر تکان دادن سر، لبخند زدن، گره در ابرو انداختن از نشانه های کلامی و غیرکلامی توجه کردن هستند.
- بیشتر اوقات کمی به طرف گوینده متمایل شوید. حالت بدنی آسوده و راحتی به خود بگیرید. سعی کنید بیش از حد تکان نخورده و جنب و جوش نداشته باشید.
- نشانه های غیرکلامی راوی را به شیوه ای ظریف تکرار کنید. برای مثال، اگر او میخندد، شما هم میتوانید لبخند ملایمی بزنید. همچنین با تکرار کلماتی که وی گفته است، او را به صحبت بیشتر در مورد موضوع تشویق کنید. به این مثال توجه نمایید:
امیر: دیروز خیلی خسته شدم. ظهر که از مدرسه برگشتم تا شب داشتم درس میخوندم. آخر شب از خستگی نای شام خوردن نداشتم. ولی شب هر کاری کردم خوابم نمیبرد.
رضا: خسته بودی و خوابت نمیبرد...
- کمتر صحبت کنید. زمانی که کسی صحبت میکند، کمتر میتواند گوش دهد.
2- سوال کنید: سوال کردن علاوه بر اینکه روش خوبی برای جمع آوری اطلاعات است، به گوینده نیز نشان میدهد که به حرفهای او گوش میدهید. بهتر است از سوالات باز استفاده کنید، نه سوالهای بسته. سوالات بسته، سوالاتی هستند که میتوان آنها را با بله و خیر پاسخ داد یا میتوان جوابهای کوتاهی به آنها داد. سوالات باز، سوالاتی هستند که نیاز به پاسخهای طولانیتری دارند. حسن سوالات باز این است که فرد را به دادن توضیح بیشتر تشویق میکند. به نمونه هایی از این دو گروه سوال توجه کنید:
سوالات بسته: چند نفر بودید؟ مدرسه ات کجاست؟ کدام دوستت؟ غذا خوردی؟ کی برگشتی؟
سوالات باز: از مدرسه چه خبر؟ بعد چه اتفاقی افتاد؟ چه احساسی داشتی؟
3- بازخورد بدهید، با عباراتی دیگر بازگو کنید و خلاصه نمایید. بازخورد دادن یعنی اینکه هنگام صحبت کردن با کسی، گاهی هم بکوشید برداشت خود از گفته های او را بازگو کنید. برای مثال، "منظورت اینه که دوست نداری کسی تو رو به این اسم صدا بزنه؟" یا "به نظر میاد کمی عصبی هستی". وقتی گوینده در بین صحبتهای خود مکث میکند، بهترین زمان برای بازخورد دادن است. بازخورد دادن راهی است برای بررسی این نکته که آیا برداشت شما از صحبتهای او درست است یا خیر. مثلا در مثال دوم، ممکن است آن فرد بگوید "نه، فقط کمی سرم درد میکند". با بازخورد دادن، به گوینده نشان میدهید که حرفهایش برای شما مهم است و شما به گفته های او گوش میدهید.
4- از توصیه های زیر استفاده کنید:
- مرتبط با موضوع صحبت پیش بروید. ممکن است بخواهید چیزی بگویید، ولی بهتر است اول اجازه دهید که صحبت گوینده تمام شود.
- آنچه را که میخواهید بگویید، به وضوح بیان کنید.
- به جنبه های مثبت موضوع و فرد اشاره کنید.
- هنگام بازخورد دادن از ضمیر "من" استفاده کنید.
- از تعمیم دادن بیش از حد بپرهیزید و از واژه هایی مانند "همیشه" و "هرگز" کمتر استفاده کنید.
- تا حد امکان نصیحت نکنید. بیشتر آدمها از نصیحت شدن خوششان نمیآید.
موانع ارتباط موثر:
احسان در مورد مشکلی که با پدر و مادرش دارد، با پسر خاله اش نریمان صحبت میکند:
احسان: بی فایده است. آنها مرا دوست ندارند. مرا مایه خجالت خودشان میدانند. نمیتوانم با آنها صحبت کنم.
نریمان: تقصیر خودت هم هست. هیچ وقت سعی نکردهای خودت را جای آنها بگذاری.
احسان: اگر من جای آنها بودم این طور رفتار نمیکردم. هیچ وقت به حرف من گوش نمیدهند. پدرم مرا کتک میزند. مادرم هم همیشه از او طرفداری میکند.
نریمان: تو داری موضوع را بزرگ میکنی. به این بدیها هم نیست. اگر بخواهی میتوانی اوضاع را آرام کنی.
احسان: گفتم که فایدهای ندارد. بالاخره یک روز از دستشان فرار میکنم و میروم.
نریمان: تو دیوانهای...
اگر به جای احسان بودید، آیا مایل به ادامه صحبت با نریمان بودید؟ چرا؟ کدام یک از گفته های نریمان میتوانست مانعی بر سر راه ارتباط مناسب بین آنها باشد؟ به برخی از موانعی که میتواند یک ارتباط موثر را دچار مشکل کند توجه کنید:
قضاوت کردن: قضاوت کردن یعنی تحمیل ارزشها و عقاید خود به یک فرد دیگر. وقتی نریمان به احسان میگوید "تو داری موضوع را بزرگ میکنی"، در واقع به نوعی سعی در قضاوت کردن در مورد مشکل احسان دارد. بنظر میرسد آنچه احسان به آن احتیاج داشت، کسی بود که صمیمانه به او گوش دهد، نه اینکه فورا به قضاوت بپردازد.
ارجاع به خود: گاهی وقتی کسی در مورد موضوع خاصی صحبت میکند، فرد مقابل به جای گوش دادن بلافاصله به بیان موضوع مشابهی در مورد خودش میپردازد. این امر باعث ایجاد احساس ناکامی و بی اهمیت بودن در گوینده شده و به رابطه لطمه میزند. توجه کنید:
امید: دوستم سیگار میکشد. دیروز با هم رفته بودیم بیرون. به من هم تعارف کرد.
مهدی: من هم یکبار پسر عمویم بهم سیگار داد. ولی پدرم فهمید و... .
بی توجهی به احساسات فرد مقابل: در این موارد، احساسات فرد مقابل نادیده گرفته میشود:
فرید از اینکه در کنکور رتبه امیدوار کنندهای کسب نکرده ناراحت است و نتیجه گیری میکند که توانایی لازم برای رسیدن به رتبه دلخواهش را ندارد. در حال حاضر ناراحتی فرید موضوع اصلی است، ولی شایان به جای توجه به ناراحتی فرید، به یکی از طرق زیر عمل میکند:
- امسال بشین جدیتر درس بخون و تست بزن (ارائه راه حل و نصیحت کردن)
- ولش کن بابا! راستی فیلم جدید سینما رو دیدی؟ (عوض کردن موضوع)
- باید شرایط کنکور رو عوض کنن؛ این روش سنتی کنکور درست نیست (بحث منطقی)
- ناراحت نباش، مطمئنم همه چیز درست میشه (اطمینان دادن)
- این که موضوع مهمی نیس. خیلیها هستن که رتبه خوب نمیارن. نباید خودتو اذیت کنی (دست کم گرفتن موضوع)
به نظر شما بهترین کاری که شایان میتوانست انجام دهد چه بود؟ بهتر بود چه پاسخی میداد؟
قطع کردن صحبت طرف مقابل: این کار میتواند به صورت هر یک از اشکال گفته شده صورت گیرد. حتی ممکن است شنونده پیوسته برای سوال کردن صحبتهای گوینده را قطع کند. ولی در هر حال باعث میشود گوینده تمایلی به ادامه بحث نداشته باشد.
ارائه راه حل: برخی افراد هنگام صحب کردن با دیگران یا شنیدن مسائل و مشکلات آنان، بلافاصله به ارائه راه حل میپردازند حتی بدون اینکه کسی از آنها درخواست کرده باشد. این کار باعث میشود که پیش از شنیدن تمام موضوع، به فکر ارائه راه حل افتاده و به ادامه صحبتهای گوینده توجه کافی نداشته باشند. از طرف دیگر این موضوع باعث میشود فرد مقابل احساس کند که به قدر کافی نمیداند، ناتوان است و احساسات و ارزشهای او اهمیتی ندارد. گاهی نیز ارائه راه حل حالت دستور به خود میگیرد:
باید بروی از او معذرت بخواهی؛ بهتره بیشتر مطالعه کنی؛ زود برو دکتر؛ باهاش حرف نزن...
مسخره کردن: خیلی وقتها خود شخص متوجه نیست که در حال مسخره کردن فرد مقابل است. نکته مهم این است که با مسخره کردن فرد مقابل، احساس بدی در او نسبت به خودش و خودمان ایجاد میکنیم. مثالهایی از مسخره کردن:
چه بامزه!! (به عوامل غیرکلامی همراه با این عبارت نیز بستگی دارد)؛
تو دیگه چی میگی کوچولو؟
لباسش رو نگاه کنین!
بابات همونی بود که دیروز باهات بود؟! (به عوامل غیرکلامی همراه با این عبارت نیز بستگی دارد).
تهدید کردن: معمولا با جمله "اگر ... نکنی/ بکنی، ..." شروع میشود. تهدید کردن شاید در ابتدا تا حد کمی باعث تغییر رفتار فرد شود، ولی در نهایت باعث قطع رابطه یا یک رابطه نامناسب خواهد شد. در بسیاری موارد بزرگترها یا قویترها هستند که کوچکترها یا ضعیفترها را تهدید میکنند.
برچسب زدن یا نامگذاری: گاهی با استناد به یک یا دو نمونه از رفتارهای دیگران، فورا یک صفت را به آنها نسبت داده یا آن رفتارها را به کل وجود فرد تعمیم میدهیم:
تو دیوانه ای!/ احمق!/ مگه بچه ای؟/ بچه ننه!
پس بهتر است سعی کنیم این موانع را شناخته و با اجتناب از آنها، ارتباط موثر و درستی برقرار کرده و احساس خوبی در فرد مقابل ایجاد کنیم.